حق، سنگین ولی گواراست ...

سلام. امروز ادامه ی صحبت در مورد آیه 31 سوره فاطر رو داشتیم:

وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ(فاطر/31)

و آنچه از کتاب به تو وحی کردیم حق است و تصدیق‌کننده و هماهنگ با کتب پیش از آن؛ خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بیناست!

این هفته هم در مورد حق صحبتهایی در مورد "حق" مطرح شد، بیشتر این نکته مطرح بود که در شناخت حق چه طوری میشه اشتباه نکرد و سردرگم نشد؟ قرآن در این زمینه میگه حق طرف خداست و اون رو باید نزد خدا پیدا کرد:

الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ(البقرة/147)

حق از طرف پروردگار توست، بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان در آن مباش!

و خدا حق رو به ما عرضه کرده است، به نفعمونه که همراه حق باشیم:

قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یضِلُّ عَلَیهَا وَمَا أَنَا عَلَیکُمْ بِوَکِیلٍ(یونس/108)

بگو: «ای مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده؛ هر کس هدایت یابد، برای خود هدایت شده؛ و هر کس گمراه گردد، به زیان خود گمراه می‌گردد؛ و من مأمور شما نیستم!»

لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ ...(الرعد/14)

دعوت حق از آن اوست! ...

ملیحه می گفت هر لحظه از زندگی، صحنه ی تقابل حق و باطل هست (معنای کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا)، و معیاری که خدا در این آیات برای حق ارائه میده، کتاب الهی و خود خداست. ولی چی باعث میشه گاهی حق رو نبینیم یا نتونیم راحت پیداش کنیم؟ لیلا معتقد بود حجاب ها و موانعی در وجود ما یا در اطرافمون هست که کار رو گاهی سخت می کنه ولی اگر همّ و غمّ پیدا کردن حقیقت رو داشته باشیم و نیّتمون رو خالص کنیم، امکان نداره موفق نشیم:

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا ...(العنکبوت/69)

و آنها که در راه ما جهاد کنند، قطعا به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد...

و درون قلب و جان خودمون توانایی تشخیص رو خواهیم داشت:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا ...(الأنفال/29)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از خدا بپرهیزید، برای شما فرقان (وسیله‌ای جهت جدا ساختن حق از باطل) قرارمی‌دهد...

ولی تا وقتی این خلوص رو نداشته باشیم، احتمال خطا هست. مثلاً هاجر می گفت ما با اولین برخورد به خودمون حق میدیم در مورد آدم ها قضاوت کنیم در حالیکه از حق مطلب ناآگاهیم و این آفت در بین ما مذهبی ها بیشتره چون خودمون رو مظهر تمام و کمال حق میدونیم و کافیه طرفمون مثلاً حجاب خوبی نداشته باشه یا ظاهرش با ما متفاوت باشه، اون موقعه که او رو کاملاً خارج از دین تصور می کنیم و به خودمون حق میدیم هر رفتاری داشته باشیم! چه بسا که با این طرز فکر و چنین رفتارهایی راه دین رو هم برای افراد می بندیم و مشمول "صدّ عن سبیل الله" میشیم چون اون فرد هم فکر می کنه از دین خیلی دور و جداست و هیچ راهی به سمت مذهب نداره.

اون صحبت آقای دولابی میتونه کارگشا باشه که هر عیبی در دیگران دیدی، حتماً در نفس خودت هم وجود داره وگرنه نمی دیدیش! پس با دیدن هر نقص و عیب در دیگران، اول متوجه خودمون بشیم بعد هم اگر کمکی برای نجات طرف مقابل هم از دستمون برمیومد، دریغ نکنیم. لیلا می گفت عجیبه که ما به خودمون اجازه میدیم بنده ی خدا رو مورد قضاوت و صدور حکم قرار بدیم در حالیکه خدا باهاش این رفتار رو نداره!

ملیحه می گفت درسته که کار، گاهی سخت میشه مثل آیه ای که میگه مومنین حتی کنار پیامبر به شرایطی رسیدن که بدون یاری خدا ادامه ی کار ممکن نبود:

اَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى یقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ(البقرة/214)

آیا گمان کردید داخل بهشت می‌شوید، بی‌آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یاری خدا کی خواهد آمد؟!» آگاه باشید، یاری خدا نزدیک است!

ولی مطمئن باشیم یاری خدا در راهست. الهه می گفت به طور خلاصه در جستجوی حق از باطل باید سعی کنیم با کنار زدن آلودگی ها، خودمون رو به حق نزدیک و نزدیک تر کنیم. به قول امام علی که در حکمت های نهج البلاغه آمده، حق سنگین ولی گوارا و باطل آسان ولی هلاک کننده است. اگر پذیرای سختی اش بشیم و تحملش کنیم، طعم گواراش رو احساس خواهیم کرد و به باطل تن نخواهیم داد.

در بحثی هم که به طور حاشیه ای راجع به حجاب در گرفت، فاطمه انتقاد می کرد که چرا به نام تبلیغ حجاب، اون رو پایین میاریم در حدیکه حجاب رو با پوشش موبایل و مروارید و ... مقایسه می کنیم!؟! بنابراین سراغ آیه 59 سوره احزاب رفتیم:

یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلَا یؤْذَینَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا(الأحزاب/59)

ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسری‌های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ خداوند همواره آمرزنده رحیم است.

بهتره روی همون فواید حجاب که در این آیه اشاره شده برای دعوت استفاده کنیم، اینکه باعث میشه این افراد شناخته شوند و اذیت نشوند (توسط عمل خودشون یا واکنش دیگران). یعنی قرآن برخلاف تبلیغات میگه فایده اش بیشتر از اونکه برای جامعه و خانواده و ... باشه، برای خود فرد هست. البته مهمتر از همه اینکه دعوت به حجاب، نمیتونه قدم اول باشه، اول باورهای اساسی باید نهادینه بشه!

در ادامه ی آیه ی 31 سوره ی فرقان میفرماید آنچه پیش رو و قبل از کتاب بوده هم اون رو تصدیق می کنه:

وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ ...(فاطر/31)

و آنچه از کتاب به تو وحی کردیم حق است و تصدیق‌کننده و هماهنگ با (کتب) پیش از آن...

در این گونه آیات، لفظ "کتاب" های پیشین نیومده ولی اگر کلی نگاه کنیم به این آیه ها، نشون میده اصل و اساس "حق" همیشه یکی است بنابراین همه ی آنچه از منبع حقیقت باشد، همیشه تصدیق کننده و تایید کننده ی همدیگر  و هم جهت اند.

در پایان این آیه برای خدا صفات "خبیر" و "بصیر" اومده که خبیر به معنای علم تخصصی و دقیق به جزییات یک موضوع هست، همون چیزی که ما در اصطلاح میگیم فلانی در این کار خبره است! بنابراین صفات خدا هم در این آیه یادآوری می کنه که در ارائه ی حق، خداست که خبره و صاحب دید عمیق است.

بین صحبتا ملیحه می گفت اگر خدا رو به واقع با این صفات بشناسیم، باید به خدا اعتماد داشته باشیم و خودمون رو مثل یک "عبد" واقعی به دست او بسپریم تا تربیتمون کنه و نزد خودش هدایت کنه و سعی نکنیم خودمون برای خودمون مصلحت اندیشی کنیم. زینب پرسید گاهی فکر می کنیم خودمون با خرابکاری هامون شرایط رو سخت کرده ایم، این مواقع تکلیف چیه؟

در جواب باز به سراغ توبه ی حضرت سلیمان رفتیم که وقتی  توی اون شرایط سخت قرار گرفت، واکنشش چی بود:

وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیمَانَ وَأَلْقَینَا عَلَى کُرْسِیهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ(ص/34)   قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا ینْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ(ص/35)

ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم؛ سپس او به درگاه خداوند توبه کرد. گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشنده‌ای!

نه تنها احساس رسیدن به بن بست یا ناامیدی نکرد، بلکه باز رو به خدا کرد و آمادگیش رو برای حرکتی بزرگتر به سمت او اعلام کرد! پس قرار شد تمرین کنیم در هر حرکتی این دغدغه رو داشته باشیم که آیا به حق رفتار می کنیم؟ تا با خواستن عمیق و خالص شدن نیت مون، شامل یاری خدا بشیم ان شاءلله...  

آنچه به مردم سود می‌رساند، در زمین می‌ماند...

امروز بحث آیات 29 و 30 سوره فاطر رو  جمع بندی کردیم:

إِنَّ الَّذِینَ یتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیةً یرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ(فاطر/29)  لِیوَفِّیهُمْ أُجُورَهُمْ وَیزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ(فاطر/30)

کسانی که کتاب الهی را تلاوت می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم پنهان و آشکار انفاق می‌کنند، تجارتی بی‌زیان و خالی از کساد را امید دارند. تا خداوند اجر و پاداش کامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و شکرگزار است!

اول صحبت هایی رو که دوستان در دو هفته گذشته داشتند، مرور کردیم. طبق این دو آیه، افرادیکه با تلاوت کتاب خدا و اقامه ی نماز و انفاق از روزی هاشون (در خفا و آشکار)، به تجارتی بدون زیان امید بسته اند، اجرهایشان را تمام و کمال دریافت می کنند بلکه خداوند بر اجرشان می افزاید! "اجر" که معنای پاداش و مزد میدهد در آیات متفاوتی مورد بحث قرار گرفته است. هاجر می گفت جالبه خدا در عین اینکه اجر بندگانش رو محفوظ میدونه، ما رو توصیه می کنه دنبال هدایت اونجایی بگردیم که توقع اجر و مزد نیست. چه اون مزد مادی باشه، چه توقعاتی مثل پیروی بدون شرط و اطاعت محض و  ارادت و ... :

اتَّبِعُوا مَنْ لَا یسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ(یس/21)

از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمی‌خواهند و خود هدایت یافته‌اند!

و افراد رو به سمت خودش دعوت نمی کنه، بلکه به سوی خدا راه رو نشون میده:

قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ یتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلًا(الفرقان/57)

بگو: من در برابر آن هیچ گونه پاداشی از شما نمی‌طلبم؛ مگر کسی که بخواهد راهی بسوی پروردگارش برگزیند.

خدا در این آیه علاوه بر اجر و مزد این افراد، صحبت از "فضل" خودش می کنه که بر پاداش آنها می افزاید. "فضل" به معنی فزونی و زیادی و در اصل و ریشه به معنی بخشش کردن یا دادن چیزی به کسی بیشتر از حد و اندازه مقرر و معین شده، یا زیاد تر از آن حدی که شخص استحقاق آن را دارد. خدا این رفتار رو همیشه نسبت به بنده هاش داره و یادآوری میکنه:

...اِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یشْکُرُونَ(البقرة/243)

... خداوند نسبت به بندگان خود صاحب فضل است؛ ولی بیشتر مردم، شکر بجا نمی‌آورند.

و جالبه که توقع داره ما هم همین نوع رفتار رو نسبت به هم داشته باشیم:

... وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَینَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ(البقرة/237)

... و فضل را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بیناست!

لیلا در مورد فضل خدا به آیه 32 سوره نسا اشاره کرد و گفت فضل رو چه نعمتهای مادی و چه معنوی بدونیم، این آیه میگه چشم به برتری های همدیگه نداشته باشیم:

وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمًا(النساء/32)

برتریهایی را که خداوند برای بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید! مردان نصیبی از آنچه به دست می‌آورند دارند، و زنان نیز نصیبی. و از فضل خدا، طلب کنید! و خداوند به هر چیز داناست.

لیلا می گفت این آیه سیستم های رقابتی ای رو که ما از بچگی یاد میگیریم و همش سعی داریم از هم جلو بزنیم، نفی می کنه. خدا این ها رو "تفاوت" می دونه که لازمه ی رشد است و به جای مقایسه کردن میگه هرکس هرجا که هست داشته ها و نعمتهای در اختیارش رو بشناسه و بهترین استفاده رو ازشون بکنه (شکر) تا به سوی خدا شتاب بگیره.

در ادامه ی آیه ی 30 سوره فاطر، صفت "غفور" آمده که از غفر  به معنی پوشاند، پنهان کرد و به طور کلی به معنای پوشاندن و مستور کردن است و نشون میده بخشش خدا به نوعی هست که اثری از اون خطا به جا نمی مونه نه از نوع بخشش های ما که با منت و ریا و اعلان عمومی و ... همراهه.

در پایان این آیه خدا صفت "شکور" رو هم به خودش نسبت میده و جالبه که خدا خودش هم شکرگزار هست! گویا خدا هر چی رو که از ما میخواد، به طور جامع و کامل خودش داره و این یکی از خصوصیات تربیت الهی است.

در ادامه ی صحبت رسیدیم به آیه ی 31 سوره فاطر:

وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ(فاطر/31)

و آنچه از کتاب به تو وحی کردیم حق است و تصدیق‌کننده و هماهنگ با کتب پیش از آن؛ خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بیناست!

الهه توضیحاتی ارائه کرد و در مجموع ابتدای این آیه، آنچه وحی شده را قسمتی از "کتاب" می داند که "حق" است و این وحی، تصدیق کننده ی بخش هایی است که قبلاً آمده بوده. برداشت ما از ترجمه ی آیه این بود که "کتاب" نزد خدا حقیقتی است که بخشی از آن به هریک از پیامبران وحی شده و فرود آمده و تکمیل شده. برای شناخت بهتر "حق" و "حقیقت" به آیات دیگر رجوع کردیم، که بسیار زیاد و متنوع بود. مثل آیاتی که می فرماید آفرینش بر مبنای حق و از جنس حق است:

  أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ یشَأْ یذْهِبْکُمْ وَیأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ(الإبراهیم/19)

آیا ندیدی خداوند، آسمانها و زمین را بحق آفریده است؟! اگر بخواهد، شما را می‌برد و خلق تازه‌ای می‌آورد!

تنها خداست که به سوی حق دعوت می کند و هر تئوری دیگری که ما برای رسیدن به حقیقت بچینیم ناقص و ناکافی خواهد بود:

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَنْ یهْدِی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یهْدِی لِلْحَقِّ أَفَمَنْ یهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یهِدِّی إِلَّا أَنْ یهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیفَ تَحْکُمُونَ(یونس/35)  وَمَا یتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یفْعَلُونَ(یونس/36)

بگو: «آیا هیچ یک از معبودهای شما، به سوی حق هدایت می‌کند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدایت می‌کند! آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید؟!» و بیشتر آنها، جز از گمان پیروی نمی‌کنند؛ گمان، هرگز انسان را از حق بی‌نیاز نمی‌سازد! به یقین، خداوند از آنچه انجام می‌دهند، آگاه است!

زینب می گفت این آیه میگه ممکنه افراد با نیت پیدا کردن حقیقت، به دنبال راه ها و گمان هایی بروند که به نتیجه ی مطلوب نرسه. چون از حق که بگذریم، هرچه می ماند، ظنّ و گمان است و حقیقت نداره.

دعوت به حق منحصراً ار آن خداست، جای دیگه دنبالش نگردیم:

لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیهِ إِلَى الْمَاءِ لِیبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ(الرعد/14)

دعوت حق از آن اوست! و کسانی را که غیر از خدا می‌خوانند، به دعوت آنها پاسخ نمی‌گویند! آنها همچون کسی هستند که کفهای خود را به سوی آب می‌گشاید تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسید! و دعای کافران، جز در ضلال نیست!

قران گاهی با مثال جاودانگی حق و نابودی باطل رو ملموس می کنه:

أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَدًا رَابِیا وَمِمَّا یوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا ینْفَعُ النَّاسَ فَیمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذَلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ(الرعد/17)

خداوند از آسمان آبی فرستاد؛ و از هر دره و رودخانه‌ای به اندازه آنها سیلابی جاری شد؛ سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد؛ و از آنچه (در کوره‌ها،) برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی، آتش روی آن روشن می‌کنند نیز کفهایی مانند آن به وجود می‌آید -خداوند، حق و باطل را چنین مثل می‌زند!- اما کفها به بیرون پرتاب می‌شوند، ولی آنچه به مردم سود می‌رساند [= آب یا فلز خالص ] در زمین می‌ماند؛ خداوند اینچنین مثال می‌زند!

 پس در سیستمی که بر اساس حق ساخته شده، باطل خواه ناخواه از بین رفتنی است ولی حق هرگز نابودی نداره:

بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیلُ مِمَّا تَصِفُونَ(الأنبیاء/18)

بلکه ما حق را بر سر باطل می‌کوبیم تا آن را هلاک سازد؛ و این گونه، باطل محو و نابود می‌شود! اما وای بر شما از توصیفی که می‌کنید!

زهرا در جمع بندی بحث "حق" گفت این آیات نشون میده حقیقت یک چیز است و همیشه همون طرف و همان جاست که خدا هست، باید باور کنیم باطل هرچقدر به نظرمون قوی و پر زرق و برق باشه، با نظام عالم همخوانی نداره و دیر یا زود از بین میره و اثری ازش به جا نمی مونه. در عوض یک حرکت حق، هرچند کوچک و بی اهمیت باشه و به نظرمون اثر و تغییری ایجاد نکنه، جاودان است و هرگز از بین نمی رود و حتماً اثرش رو به جا میذاره. پس، از اینکه یه جایی که همه حرکت اشتباه انجام میدن، راه حق رو بریم، ناامید نباشیم و اون رو بی تاثیر ندونیم. هاجر می گفت تلاش خدا برای هدایت ما نشون میده او هم هنوز بهمون امیدواره...

نماز... قنوت...

سلام. این هفته هم ادامه صحبت در مورد آیه 29 سوره فاطر رو داشتیم:

إِنَّ الَّذِینَ یتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیةً یرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ(فاطر/29)

کسانی که کتاب الهی را تلاوت می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم پنهان و آشکار انفاق می‌کنند، تجارتی بی‌زیان و خالی از کساد را امید دارند. 

صحبت هایی در مورد تلاوت کتاب الهی و انفاق هفته های قبل انجام شده بود و این بار بیشتر روی "اقامه نماز" تمرکز کردیم.

ملیحه گفت در مورد معنی واژه نماز نظرات مختلفی هست. از ریشه‌ی «صلو» به معنی نرم شدن، انعطاف پذیر شدن و توجه کردن یا اگر صلاة را از ریشه ‍"صلٌ" در نظر بگیریم، یعنی صاف کردن و روشن کردن شراب، جدا کردن حبه از خاک به وسیله ریختن آب. کلمه "نماز" که به معنی "خم شدن و تعظیم کردن" بوده، معادل فارسی صلاة در نظر گرفته شده.

آیات مختلف و متعددی در قرآن به نماز اشاره کرده و در آیات زیادی کنار "زکات" یا انفاق" آورده شده:

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ(البقرة/277)

کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‌شوند.

الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ(الأنفال/3)

آنها که نماز را برپا می‌دارند؛ و از آنچه به آنها روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.

قرآن توصیه می کنه از نماز محافظت کنیم. واژه هایی که با نماز استفاده میشه جای تامل داره چون برخلاف ما صحبتی از خوندن یا به جا آوردن نماز نیست بلکه صحبت از برپاداشتن و محافظت از اونه.

وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یحَافِظُونَ(المؤمنون/9)

و آنها که بر نمازهایشان مواظبت می‌نمایند؛

که این محافظت و اقامه کردن زمانی حاصل میشه که "قانت" یعنی "مطیع" در این محضر حاضر بشیم و حس " آماده به فرمان " بودن داشته باشیم:

حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ(البقرة/238)

در انجام همه نمازها و نماز وسطی کوشا باشید! و از روی خضوع و اطاعت، برای خدا بپاخیزید!

و توصیه هایی در مورد شرایط نزدیک شدن به نماز داره! در خطاب به فرد با ایمان (نه مسلمان) میگه باید متوجه باشید چی میگین تا به نماز نزدیک بشید:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ ...(النساء/43)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می‌گویید...

و البته نتیجه ی ضایع کردن نماز یعنی بی اثر و بی فایده کردن نماز رو گوشزد می کنه:

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا(مریم/59)

اما پس از آنان، فرزندان ناشایسته‌ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و بزودی گمراهی خود را خواهند دید!

و هشدار میده در مورد نماز حتی به سهو دچار غفلت نشیم:

فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ(الماعون/4) الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ(الماعون/5)

پس وای بر نمازگزارانی که در نماز خود سهل‌انگاری می‌کنند.

نماز بهمون معیار شناسایی افراد رو میده! "منافق" کسیه که در وجودش شوق و رغبتی به نماز نداره بلکه با کسالت طرف نماز میره و هدفش فقط نمایشه!

إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا کُسَالَى یرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا یذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا(النساء/142)

منافقان می‌خواهند خدا را فریب دهند؛ در حالی که او آنها را فریب می‌دهد؛ و هنگامی که به نماز برمی‌خیزند، با کسالت برمی‌خیزند؛ و در برابر مردم ریا می‌کنند؛ و خدا را جز اندکی یاد نمی‌نمایند!

و راهنمای واقعی ما کسی است که نمازش بهش میگه چطور رفتار کنه:

إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ(المائدة/55)

سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.

نماز حرکتی با جهت الهی و یادآوری همیشه با خدا بودنه که باید در همه لحظه هامون امتداد پیدا کنه:

فَإِذَا قَضَیتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِکُمْ ...(النساء/103)

و هنگامی که نماز را به پایان رساندید، خدا را یاد کنید؛ ایستاده و نشسته و در حالی که به پهلو خوابیده‌اید...

نماز مرتب همراه با "صبوری" و "استقامت" ذکر شده و به نظر میرسه این حرکت دارای چنان اثر عمیقی در ظاهر و محتوای زندگیست که رسیدن به اون، نیازمند شکیبایی فراوان است: 

وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیةً وَیدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیئَةَ أُولَئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ(الرعد/22)

و آنها که بخاطر ذات پروردگارشان شکیبایی می‌کنند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از آنچه به آنها روزی داده‌ایم، در پنهان و آشکار، انفاق می‌کنند؛ و با حسنات، سیئات را از میان می‌برند؛ پایان نیک سرای دیگر، از آن آنهاست.

الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ(الحج/35)

همانها که چون نام خدا برده می‌شود، دلهایشان پر از خوف می‌گردد؛ و شکیبایان در برابر مصیبتهایی که به آنان می‌رسد؛ و آنها که نماز را برپا می‌دارند، و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند.

لیلا تاکید میکرد این صبر و مداومت باعث میشه اثرات نماز ظاهر بشه و دوری از زشتی ها رو به دنبال داشته باشه:

اتْلُ مَا أُوحِی إِلَیکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ(العنکبوت/45)

آنچه را از کتاب به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز از زشتیها و گناه بازمی‌دارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و خداوند می‌داند شما چه کارهایی انجام می‌دهید!

تا اینکه نمازگزار که وجودش دچار خشوع یعنی دگرگونی شده، این صبر و نماز میشه عصای دستش و میتونه ازش کمک بگیره!

  وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ(البقرة/45)

از صبر و نماز یاری جوئید؛ و این کار، جز برای خاشعان، گران است.

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ(البقرة/153)

ای افرادی که ایمان آورده‌اید! از صبر و نماز، کمک بگیرید! خداوند با صابران است.

جالبه که فرستاده های خدا نزدیکانشون رو به نماز "امر" می کنند در حالیکه ما اگه بخوایم عزیزامون یا بچه هامون رو نصیحت و توصیه کنیم، اولویت هاش رو موارد دیگه ای میدونیم تا از همسن و سال هاش عقب نمونه و آینده روشنی داشته باشه!

وَکَانَ یأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیا(مریم/55)

او همواره خانواده‌اش را به نماز و زکات فرمان می‌داد؛ و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.

و توصیه میکنه غیر از توصیه کردن، شکیبایی داشته باش:

وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى(طه/132)

خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزی نمی‌خواهیم؛ ما به تو روزی می‌دهیم؛ و عاقبت نیک برای تقواست!

و این افراد آرزو دارن خودشون و نسلشون از نمازگزاران باشند:

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّیتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ(الإبراهیم/40)

پروردگارا: مرا برپا کننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)، پروردگارا: دعای مرا بپذیر!

وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَینَ مَا کُنْتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیا(مریم/31)

و مرا -هر جا که باشم- وجودی پربرکت قرار داده؛ و تا زمانی که زنده‌ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است!

روی آیات نماز خیلی صحبت کردیم و اینکه اثرات نماز چگونه میتونه رفتارهامون رو تحت تاثیر قرار بده یا انفاق و صبر رو یادمون بده. دیگران رو چگونه میتونیم تشویق بکنیم این تغییرات رو با نماز در وجود خودشون و در زندگی شون ایجاد کنن. چطوری صبر و استقامت باعث میشه برپادارنده ی واقعی نماز باشیم و نماز یکی از آرزوهای ما در مورد خودمون یا عزیزانمون بشه! الهه درباره دقت در شیوه ی امر کردن به نماز گفت و اینکه با محافظت از نماز، چه وقتایی میتونه به کمکمون بیاد و راه رو نشون بده! هاجر و زینب هم روایاتی رو در مورد نماز خوندن که به فهم بهتر آیات کمک می کرد.

توی صحبتای متفرقه ای که داشتیم، مژگان در جواب سوال زهرا و برای مثال سختی هایی که در رفتار خداپسندانه وجود داره، گفت مثلاً آدم نمی تونه رابطه هاشو بر اساس راحتی و سود خودش تنظیم کنه بلکه به فرمان خدا گاهی باید با کسانی که براش سخته مهربون باشه و آدما رو به خاطر خدا دوست داشته باشه نه به خاطر خوشی یا فایده ای که این رابطه براش داره...

ستون برافراشته ...

سلام. این هفته هم روی آیه 29 سوره فاطر تمرکز داشتیم:

إِنَّ الَّذِینَ یتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیةً یرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ(فاطر/29)

کسانی که کتاب الهی را تلاوت می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم پنهان و آشکار انفاق می‌کنند، تجارتی بی‌زیان و خالی از کساد را امید دارند. 

هفته های قبل، صحبت هایی در مورد انفاق انجام شده بود که زهرا خلاصه اش کرد در این عبارات: هرآنچه که داریم رو از خودمون ندونیم بلکه در مالکیت خدا بدونیم پس طبق نظر او بهترین داشته هامون رو در اختیار دیگران بذاریم. چون به منبع نامتناهی متصل هستیم، هرگز از کم شدن و تموم شدن سرمایه ها و فقر و نیستی ترس نداشته باشیم. وظیفه داریم نیاز اطرافیانمون رو شناسایی کنیم و از طرفی هم توانایی های خودمون رو به خوبی بشناسیم تا خلیفه و نماینده ی حقیقی خدا در انجام وظیفه مون باشیم.

نکته ی دیگری که در این آیه اشاره شده و برای تجارت با خدا باید ارائه بشه "اقامه نماز" هست. هاجر گفت واژه ی "اقامه کردن" و "به پا داشتن" نشون میده نماز فقط یک عمل مقطعی و سطحی نیست بلکه در همه ی لحظه های زندگی مون، چه زندگی شخصی و چه زندگی اجتماعی، باید به پا داشته شود. اینکه پنج بار در روز در نماز باید رو به جهت خاصی بایستیم، یادآوری است برای اینکه جهت زندگی مون رو گم نکنیم و بین شلوغی های زندگی مسیر رو اشتباه نگیریم. هاجر می گفت طهارت و رعایت حق دیگران در لباس و مکان نماز هم اشارات دیگریست به رعایت این موارد همواره و در تمام جنبه های زندگی. خلاصه این اقامه کردن نماز با نمازی که ما میخونیم خیلی متفاوت به نظر میرسه! خلاصه به قول آقای جوادی آملی اگر نماز بخواد "ستون" دین ما باشه، باید "قائم" و "برافراشته" باشه!

ملیحه می گفت از طرفی هم انسانی که همیشه و در همه ی اعمال و رفتارش در حال تجارت و معامله با خدا، مراقب حق خدا و نگران رابطه اش با اوست، نیاز داره به لحظات خلوت با خدا که نماز از این منظر هم میتونه مطلوب و ضروری باشه. ملیحه می گفت چنین کسی با اشتیاق به انتظار نماز هست وگرنه خوندن نماز فقط تبدیل به یه رفع تکلیف میشه.

توی صحبتایی که پیش اومد به این سمت رفتیم که چرا ما نسبت به نماز یا احکام دیگه، حس نیاز و یا علاقه نداریم؟ زینب می گفت رابطه ی ما با خدا از اول بر اساس "ترس" و احساس یک فاصله ی طولانی با خدا تعریف شده که باعث میشه تصور کنیم باید یه سری حرکات رو انجام بدیم وگرنه مجازات خواهیم شد یا اینکه تعدادی از علایقمون رو باید رها کنیم چون خدا از جایگاه برتر خودش دستور داده. در حالیکه اگر از ابتدا و بر اساس مفاهیم قرآن، رابطه با خدا یک رابطه ی نزدیک و تنگاتنگ بر اساس "محبت"  تعریف بشه و متوجه بشیم گناه همون طور که قرآن گفته "ناپاکی" و "زشتی" هست و شایسته ی ما نیست، همه چیز تغییر می کنه. دیگه خدا یه قدرت ظالم و بی ملاحظه نیست که مشغول سخت گیری و مچ گیری از ما باشه، بلکه مربی دلسوزی هست که مشتاق رشد و تعالی ماست و راه زندگی پاک و طیب رو نشونمون میده. عجیبه که معنی گناه برامون همیشه احساس خوشایندی بوده که خدا با بدجنسی محروممون کرده و "تقوا" همیشه برای ما ترس معنی شده در حالیکه معنای این کلمه، محافظت کردن از خود در برابر آسیب هاست و با تقویت و تربیت کردن نفس به دست میاد.

از طرفی در این زمینه وظیفه ی انسان های مذهبی و دعوت کننده به دین چیه؟ چگونه جایگاه روحانیون در دین های مختلف به انحراف کشیده شد و با حفظ فاصله ی خدا با انسان، جایگاه مقدسی برای واسطه ها تعریف شد؟ فرستاده های خدا در دین نقش واسطه رو دارن یا الگو و پیشرو برای هدایت اند و وظیفه ی همراهی و کمک کردن به آدم ها در پیمودن راه رو دارن؟

 خلاصه بحث ها خیلی پراکنده ادامه پیدا کرد و به درازا کشید و قرار شد هفته آینده آیات مربوط به نماز رو دقیق تر بررسی کنیم ان شاءالله...

همنشینی شیطان...

این هفته هم بحث انفاق رو که در آیات زیادی از قرآن و با وسواس و دقت و ظرافت خاصی اشاره شده، ادامه دادیم. آیه مورد بحث همچنان آیه 29 سوره فاطر بود:

إِنَّ الَّذِینَ یتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیةً یرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ(فاطر/29) 

کسانی که کتاب الهی را تلاوت می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم پنهان و آشکار انفاق می‌کنند، تجارتی بی‌زیان و خالی از کساد را امید دارند.

دعوت به این جزء مهم از تجارت بدون زیان یعنی "انفاق" در آیات دیگری هم مطرح شده. خدا به شدت در این مورد توصیه و دعوت می کنه و تاکید داره وقت رو از دست ندیم:

وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ(المنافقون/10)

از آنچه به شما روزی داده‌ایم انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد و بگوید: «پروردگارا! چرا (مرگ) مرا مدت کمی به تأخیر نینداختی تا صدقه دهم و از صالحان باشم؟!»

و باز میگه باید از روزی های پاکیزه ی خودتون برای انفاق کردن استفاده کنید و به بیانی داشته هاتونو گلچین کنید برای دیگران:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِی حَمِیدٌ(البقرة/267)

اى مؤمنان! از بهترین آنچه به دست آورده‏اید و از آنچه از زمین برایتان برآورده‏ایم انفاق کنید، و [چیزهاى‏] پست را که خودتان جز با چشم‏پوشى نمى‏پذیرید براى انفاق منظور نکنید و بدانید که خدا بى‏نیاز ستوده است.

قرآن میگه بهترین ها و چیزهایی که مطلوب و دوست داشتنیه باید بدین تا باعث رشدتون بشه: 

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ(آل عمران/92)

هرگز به نیکی نمی‌رسید مگر اینکه از آنچه دوست می‌دارید، انفاق کنید؛ و آنچه انفاق می‌کنید، خداوند از آن آگاه است.

لیلا تاکید می کرد علاوه بر اموال و دارایی ها، از بهترین "وقت" ها و بهترین "خلق و خو" ها و "استعداد" ها و خلاصه بهترین و دوست داشتنی قسمت عمر و زندگی و مالمون باید برای خدا کنار بذاریم! ملیحه مثال زد گاهی ما از هم گله می کنیم که فلانی فقط وقتی ناراحته، یاد من می کنه و زنگ می زنه و درد دل می کنه، وقتی هم حالش خوبه کاری به کار من نداره، درحالیکه ما باید سعی کنیم اوقات خوشمون رو در اختیار دیگران بذاریم. البته اگه بتونیم تو لحظات سختی کمکی بکنیم یا حداقل حرفا آدما رو وقتی بهمون نیاز دارن بشنویم، چرا از وقت و حوصله مون بهشون نبخشیم؟

الهه اشاره کرد به آیه هایی مثل آیه 272 سوره بقره که میگه هرآنچه انفاق کنید، به خودتون برمیگرده. الهه می گفت اگر حتی این جوری فکر کنیم که آنچه داریم میدیم، در حقیقت برای خودمون داریم میفرستیم یا کنار میذاریم، پس سعی می کنیم بهترینش رو انتخاب کنیم. معلم هم همیشه می گفت همه چیزمون رو از دست خواهیم داد و فقط اون چیزایی که برای خدا از دست بدیم، میمونه! (کُلُّ شَیءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ)

لَیسَ عَلَیکَ هُدَاهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ یهْدِی مَنْ یشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ یوَفَّ إِلَیکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ(البقرة/272)  لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الْأَرْضِ یحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لَا یسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ(البقرة/273)

هدایت آنها بر تو نیست؛ ولی خداوند، هر که را بخواهد، هدایت می‌کند. و آنچه را از خوبیها و اموال انفاق می‌کنید، برای خودتان است؛ جز برای رضای خدا، انفاق نکنید! و آنچه از خوبیها انفاق می‌کنید، به طور کامل به شما داده می‌شود؛ و به شما ستم نخواهد شد. برای نیازمندانی باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته‌اند؛ نمی‌توانند مسافرتی کنند و از شدت خویشتن‌داری، افراد ناآگاه آنها را بی‌نیاز می‌پندارند؛ اما آنها را از چهره‌هایشان می‌شناسی؛ و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی‌خواهند. و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.

جالبه که توی این آیه هم یکی از اولویت های انفاق رو کسانی میدونه که در تنگنا و سختی هستند ولی احتیاجشون رو ابراز نمی کنن و به نظر افراد آبرومندی میرسن. لیلا می گفت این آیه نشون میده اولاً ما وظیفه داریم چنین افرادی رو شناسایی کنیم و بفهمیم در اطرافمون کدوم آدم های آبرومند، نیاز به کمک دارن و حق نداریم فقط منتظر بمونیم  تا افراد بهمون اظهار نیاز کنند و بعد ما دست به کار بشیم. ثانیاً تو ذهنمون انفاق به معنی پول دادن به گدا و متکدی و کسایی که درخواست کننده هستند، معنا نشه و با پول دادن به چندتا گدا فکر نکنیم وظیفه ای رو به انجام رسوندیم!

لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ(البقرة/177)

نیکی، این نیست که روی خود را به سوی مشرق و مغرب کنید؛ بلکه نیکی کسی است که به خدا، و روز رستاخیز ، و فرشتگان، و کتاب، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال را، با همه علاقه‌ای که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق می‌کند؛ نماز را برپا می‌دارد و زکات را می‌پردازد؛ و کسانی که به عهد خود -به هنگامی که عهد بستند-وفا می‌کنند؛ و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج می‌دهند؛ اینها کسانی هستند که راست می‌گویند؛ و اینها هستند پرهیزکاران!

تو این آیه هم اولویت رو برای انفاق، خویشاوندان و بعد از اون یتیم و فقیر و ... میدونه و جالبه که افراد درخواست کننده ی کمک (سائل) آخرای لیست قرار گرفته! پس خیلی باید دقت کنیم و وظیفه داریم نیازمند های حقیقی و آبرومند رو شناسایی کنیم.

أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَیقُوا عَلَیهِنَّ وَإِنْ کُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَیهِنَّ حَتَّى یضَعْنَ حَمْلَهُنَّ ...(الطلاق/6)

آنها [= زنان مطلقه‌] را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست سکونت دهید؛ و به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنان تنگ کنید و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند...

از مواردی که لفظ انفاق (نفقه) در قرآن اومده، نسبت به همسر طلاق داده شده است!! این آیات که طرز رفتار رو حتی بعد از طلاق تذکر میده، باعث خجالتمون شد چون فاصله ی زیادی که با فرهنگ قرآن داریم رو به عینه می بینیم. حتی الهه می گفت تو جامعه ی ما قبل از طلاق رسمی همدیگه رو از خونه بیرون میندازن، اگه رفتارشون طبق این آیه باشه که دیگه اصلاً طلاق نمیگیرن!! تو رفتارامون خیلی باید دقت کنیم...

وَالَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْیوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ یکُنِ الشَّیطَانُ لَهُ قَرِینًا فَسَاءَ قَرِینًا(النساء/38)

و آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان‌دادن به مردم انفاق می‌کنند، و ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند؛ و کسی که شیطان قرین او باشد، بد همنشین و قرینی است.

این آیه هم مثل خیلی از آیات دیگر انفاق، مهمترین شرط رو "نیت" می دونه نه ظاهر عمل. خدا هیچ وقت نمی گه هرکی بیشتر و مبلغ بزرگتری انفاق کنه، بهتره بلکه همیشه از پاکیزه بودن و مخلصانه بودنش صحبت می کنه. یاد حرف مرحوم دولابی افتادیم که میگن "اگه کارت خالص باشه از اینکه دیگران در موردش بفهمن یا تعریفی بکنن، هیچ حس خوبی بهت دست نمیده، حتی شاید ناراحت هم بشی"!

جالبه که در ادامه ی آیه ی بالا، صحبت از همراهی و همنشینی شیطان با آدم ها داره. ملیحه گفت همین که ما همیشه نگران نظر دیگران در مورد کارها و زندگی مون هستیم و براساس اون برنامه ریزی می کنیم، از مخلص نبودن و نیت خدایی نداشتنه. به جای خدا، همراهی شیطان رو انتخاب کرده ایم!

قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا لَنْ یتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِینَ(التوبة/53)  وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا یأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ کُسَالَى وَلَا ینْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ کَارِهُونَ(التوبة/54)

گو: «انفاق کنید؛ خواه از روی میل باشد یا اکراه، هرگز از شما پذیرفته نمی‌شود؛ چرا که شما قوم فاسقی بودید!» هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمی‌آورند جز با کسالت، و انفاق نمی‌کنند مگر با کراهت!

این آیه هم نشون میده حرکت "درونی" انفاق خیلی مهمتر از بروز "بیرونی" اونه و میتونه کاملاً تحت تاثیر قرارش بده. خدا از ما اون جوشش درونی رو میخواد چون انفاق قبل از هرچیز، کمک به خود ما هست.

آیاتی که میزان انفاق رو دستمون میدن هم متعدد اند:

وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکَانَ بَینَ ذَلِکَ قَوَامًا(الفرقان/67)

و کسانی که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف می‌نمایند و نه سخت‌گیری؛ بلکه در میان این دو، حد اعتدالی دارند.

لِینْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَیهِ رِزْقُهُ فَلْینْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا یکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَیجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یسْرًا(الطلاق/7)

آنان که امکانات وسیعی دارند، باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند و آنها که تنگدستند، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق نمایند؛ خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانایی که به او داده تکلیف نمی‌کند؛ خداوند بزودی بعد از سختیها آسانی قرار می‌دهد!

و این آیه نشون میده وظیفه ی انفاق حتی از دوش افراد تنگدست هم برداشته نمیشه، بلکه اگر روح بخشنده در وجود فرد باشه، از هرچه که داشته باشه سهمی برای دیگران در نظر میگیره. به قول معلممون، بخشیدن در عین فقر باعث میشه حس ناتوانی و نداشتن رو هرگز باور نکنیم و انقدر احساس قدرت کنیم که حتی دست دیگران رو هم بگیریم.

فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِیعُوا وَأَنْفِقُوا خَیرًا لِأَنْفُسِکُمْ وَمَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(التغابن/16)

پس تا می‌توانید تقوای الهی پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که برای شما بهتر است؛ و کسانی که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگارانند!

در نهایت با توجه به این آیه، زهرا گفت انفاق راه خوبی برای تسلط به نفس و کنترل "حرص و طمع" وجودمونه. و اینکه باور کنیم هرچی که داریم متعلق به ما نیست بلکه از آن خداست پس باید طبق نظر مالک حقیقی اش مصرف بشه:

آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ(الحدید/7)

ه خدا و رسولش ایمان بیاورید و از آنچه شما را جانشین و نماینده در آن قرار داده انفاق کنید؛ کسانی که از شما ایمان بیاورند و انفاق کنند، اجر بزرگی دارند!

که این آیه به خوبی نشون میده خدا ما رو نماینده ی خودش قرار داده و هرچی که بهمون داده باید به نمایندگی از او صرف بشه. در نهایت لیلا گفت توصیه به انفاق هم تمرین دیگه ای برای خلیفه و نماینده ی واقعی خدا شدنه... 

ظاهراً صفات " سِرًّا وَ عَلَانِیةً " در قرآن فقط در مورد انفاق استفاده شده و برای هیچ رفتار دیگری تاکید بر انجام آن در پنهان و آشکار وجود نداره.