عالم خَلق، عالم اَمر

دو عالم هست. یکی عالم خلق که بسیار شلوغ است، محل دزدی و سرقت و حیله است. تقاضای شهرش این گونه است. نامش شهر طبیعت است. شهریست که نمونه ی کمی از جهنم است که به این عالم آمده مثلاً در جهنم هرچه به فرد می دهند می گوید کم است. صفت شهر دنیا هم این است، حال طبیعی این گونه است. قانع و رضا و آماده نمی شود. بهشت و عالم امر این گونه نیست. روحت متعلق به عالم امر است و بدنت و خواهش های طبیعی ات متعلق به عالم خلق است.

پس دو عالم داریم: یک جنبه خلقی داریم و یک جنبه امری. جنبه ی روحی و امری شما متعلق به صاحب الامر است. آنجا خیلی صفا خوابیده است. نگاه کن که چقدر لذت می بری. از دشمن غافل می شوی، از سارق غافل می شوی. زیرا آنجا سارقی نیست که جیب آدمی را بزند. در عالم امر هم خودت دزدی را ترک کرده ای و هم دزد دور و برت نیست. امن و امان است... عالم امر همه همه یگانه در یگانه اند، نور در نور. این مال ایمان توست...  

مرحوم اسماعیل دولابی، جلد 3 طوبای محبت