ظرف محبّت ...

این جلسه با طرح آیه 75 سوره ص شروع شد:

" قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ

گفت: اى ابلیس! چه چیز تو را بازداشت از این که براى چیزى که به دستان قدرت خود آفریدم سجده کنى؟ آیا خود را بزرگ پنداشتى یا [واقعاً] از بلند پایگان بودى؟ "

معلم در توضیح "استکبار" که تو این آیه اومده، گفت استکبار به معنی "ادّعای بزرگی" کردن هست، بزرگی ای که واقعیّت نداره. در مسیر حرکت انسان در عالم که "انّا لله و انّا الیه راجعون" هست، همه ی توجه ما باید به هدف و مقصد باشه. "قیاس" کردن در همه ی زمینه ها اشتباهه، مثلاً نباید چشمم به دیگری باشه که چرا شغلش راحت تر و بی دردسر تر و پر درآمدتره! باید یاد بگیرم که چشمم به آسمان باشه و رزق خودم رو از جانب او دریافت کنم. مقایسه کردن باعث میشه بزرگ و کوچکی ها به طور کاذب برای انسان جلوه کنه همون طور که برای ابلیس جلوه کرد و او در مقایسه با انسان و در محضر خدا، ادّعای بزرگی کرد. در حرکت به سمت مقام "قرب" خدا، قیاس کردن باعث استکبار و در نهایت دوری از خدا خواهد شد.

اگر به مفاهیم دعای کمیل و دعای عرفه توجه کنیم، بخش قابل توجهی شامل خودشناسی اند و در اونها انسان موانع خودش رو که جلوی رشد و حرکتش رو گرفته، بیان می کنه و خودش رو مسئول می دونه (ظَلَمتُ نَفْسی). این برعکسِ عادت ما هست که معمولاً فرافکنی می کنیم و اعتراض داریم به عوامل مختلف بیرونی (همکار و همسر و بچه و ...) که جلوی حرکت ما رو میگیرن! معلم می گفت که حتی ممکنه خواب ما ظلم به دیگران باشه، مثلاً وقت کمتری برای بچه ام بذارم و به جاش بخوابم. مثلاً نصف شب از خوابم نزنم و حال بیمارم رو توی بیمارستان نپرسم. پس درحقیقت فتنه هایی که خودم به پا می کنم، جلوی راهم رو میگیره. این روش اولیای ما هست در خودشناسی که نقطه ی مخالف قیاس کردنه چون در قیاس، فرد اتفاقاً خودش رو بزرگ و کامل می بینه و بدی ها و کاستی های وجودش به چشمش نمیاد. گاهی ما حتی از خدا طلبکار هم هستیم مثلاً فکر می کنیم تو این دوره زمونه و در موقعیت من کی نماز میخونه، پس همین نمازی که من میخونم، زیادی هم هست!

معلم می گفت تنها مسابقه و رقابت صحیح، در جهت تقرّب به خدا  هست (وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ    أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ) که باید نعمت های خدا رو در جهت مناسب به کار گرفت و حرکت کرد. وگرنه تمام رقابت های دیگه که ناشی از قیاس باشه، باطله! معلم می گفت حتی در امتحانات این دنیا هم باید فقط نگران جواب دادن به خدا باشیم. حتی گاهی باید فکر کنیم، آیا خدا راضیه که من وقتم رو پای این کتاب بگذرونم یا باید به جای اون، وقتم رو صرف فعالیّت دیگه ای می کردم؟ وظیفه ی من چیه؟ چی رو تلف کرده ام؟ معلم می گفت اگر ما یادمون باشه شخصیتی که خدا بهمون داده و همه ی عالم به ما سجده می کنه، دیگه عقده ی این رو نداریم که دیگران رو جلوی خودمون کوچیک کنیم یا دوست داشته باشیم بنده های خدا تحویلمون بگیرن و ... تو در چشم خدا با همه ی آفریده ها فرق داشته ای و این باید برات کافی باشه، این بزرگی رو دریاب و از همه ی مقایسه های دیگه بگذر!

معلم توضیح داد همه ی ما در زندگی، موجودی ای داریم که بر اساس عدالت و تقوا و به حق باید اون رو خرج کنیم. مثلاً تقوای حرفه ای من ایجاب می کنه کاری رو که بلد نیستم انجام ندهم، اگر اشتباهی ازم سر زد اقرار کنم، اگر لازم بود از دیگران کمک بگیرم و از آبروریزی نترسم بلکه فقط نگران آبروی خودم پیش خدا باشم! حذف کردن قیاس در زندگی یعنی دیگه آبرو و اقتدار و حساب بانکی و منافع خودت رو نبینی، فقط دستور خدا رو ببینی و ترمز کافی در زندگی داشته باشی که معنای تقوا همینه. اگر در تصمیم گیری ها، منافع شخصی ات رو وارد نکنی، تقوا رو رعایت کرده ای. تنها چیزی که انسان از این عالم میبره، "ظرفیّت" هست. اندازه ی ظرف محبّت و ولایت هرکس تعیین کننده ی بهره مندی و برخورداری اش خواهد بود.

دوست کیه، دشمن کیه...

این جلسه هم فرازهایی از زیارت عاشورا رو مرور کردیم.

" فلعن‌ الله امة‌ اسست‌ اساس‌ الظلم‌ و الجور علیکم‌ اهل‌البیت "

برای فهم بهتر معنا و جایگاه لعن، برخی آیات لعن تو قرآن مطرح شد:

آیه 13 سوره مائده:

" فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ

پس به خاطر پیمان‏شکنى‏شان، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دل‏هایشان را سخت گردانیدیم کلمات را از جایگاه‏هاى خود تحریف مى‏کردند و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود فراموش کردند، و تو همواره به خیانت [تازه‏اى‏] از ایشان آگاه مى‏شوى، مگر عده‏ى کمی از آنان. پس، از آنان درگذر و چشم پوشى کن که خدا نیکوکاران را دوست میدارد. "

 

نقض پیمان خدا و رسولش، منجر به قساوت قلب میشه که نتیجه اش تحریف کلام خدا و به دنبالش هم فراموش کردن خدا و یاد اوست. دلیل لعن هم همین اعمالشونه که مستوجب لعن می شوند. نقض عهد و پیمان شکنی با خدا باعث میشه قلب، سنگ بشه و گیرنده ها از کار بیفتن و حقیقت رو انسان درک نکنه. پس حقایق تحریف پیدا می کنه، بنابراین آدم دور میشه از خدا که این همون معنای لعن هست. آشکار کردن حقایق، اولین شرط لازم برای رشد انسانهاست چون میتونن با آگاهی و با اختیار حق رو بپذیرن یا نپذیرن! پس پوشوندن حقایق، اولین قدم در جلوگیری از رشد آدم هاست. خدا همیشه خودش میگه میدونم تعداد "قلیل" میمونن که حق رو می پذیرن و پاش می ایستن ولی همین رو میخوام. حق ندارید حقیقت رو تحریف کنید تا آدم ها رو دور خودتون نگهدارید. معلم گفت در جهان امروز هم اکثریت به دنبال سنّت ها هستند ولی خدا میگه این رو نمیخواد بلکه اقلیّتی رو میخواد که حقیقت رو درک کرده باشن. در توضیح بیشتر معنای "لعن" که بیشتر "دوری از رحمت" معنا میشه، معلم گفت گاهی فرد رو تبعید می کنن و گاهی خودش مهاجرت می کنه و دوری می گزینه! انسان ها با رفتارشون کاری می کنن که در حیطه ی قوانین خدا نمی گنجند، بنابراین سعی می کنن ازش دور بشن. مثل شهروندی که قوانین شهری رو نمیخواد رعایت کنه پس از اون محل میره. خدا هم وقتی قانون میذاره، فردی که ناقض قوانینش هست (پیمان شکنی و تحریف رو انجام میده) از حکومت الهی دوری می کنه چون رفتارش به این قوانین نمیخوره و در این چارچوب نمی گنجه. معلم گفت از اون جایی که خداوند زیبایی مطلق است، انتقام و لعنش هم بار "عقده" داشتن و ظلم کردن به بنده ها رو نداره. خدا منبع بزرگ و بدون تغییری است که ما باید رابطه و فاصله خودمون رو باهاش تنظیم کنیم وگرنه او چیزی رو دریغ نمی کنه. خدا، مربّی عالم است و هرکس با قوانین تربیتی او جلو بیاد، به تربیت الهی دست پیدا می کنه.   

معلم در جمع بندی بحث راجع به لزوم لعن فرستادن گفت در واکنش به هر عمل ناشایست، انسان میتونه دو نوع واکنش داشته باشه: عفو و چشم پوشی یا عکس العمل نشون دادن. عفو در تربیت خود فرد خیلی موثر خواهد بود اما برای اصلاح اون عملکرد غلط و اصلاح فرد خاطی، گاهی لازمه باهاش برخورد بشه. معلم گفت بهتره در مجامع عمومی و علنی از لعن با روش های زننده خودداری کرد همون طور که لازمه با عده ای از این گروه ها مسالمت آمیز زندگی کنیم، کنار خونه خدا همه نماز بخونیم و ... ولی آگاه باشیم که این موضع رو حتماً در وجود و درون خودمون باید سفت و سخت داشته باشیم و حتّی این کنار هم بودن، باید با نیّت دعوت و اصلاح باشه نه بی تفاوتی و راحت گذران زندگی کردن. معلم گفت فقط طرفداری و محبّت یه گروه، دشمنان زیادی جلوی آدم قرار نمیده ولی معمولاً قرار گرفتن در موضع برائت هست که بحث آفرینه و پرداخت بهای اون رو می طلبه بنابراین انجامش سخت تر و حساس تره و رشد بیشتری هم ایجاد می کنه. ازطرفی یکی از اهداف همین ابراز لعنت و برائت، اصلاح گروه مقابل و دعوت اونها به حقیقته پس باید با آگاهی انجام بشه. معلم می گفت خیلی وقتا ما باید پاسخگوی بی طرفی و موضع نگرفتن هامون باشیم. البته همیشه ابتدا دعوت به معروف باید انجام بشه و حق شناخته و معرفی بشه تا بعدش از منکر نهی کنیم. همیشه به دنبال تولّی، تبرّی میاد یعنی دوستت که مشخص شد، بعدش معلوم میشه دشمنت کیه...

 

عباد خدا، راه خدا...


لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ   پیامبران هیچ اختلافی با هم نداشتند. امّت های سالم هم هیچ اختلافی با هم ندارند. ان شاءلله فردای قیامت و یا الان خدا نصیب کند با هم آشنا شویم، با هم بنشینیم و با هم انس بگیریم.

فرمود آنان که عمل صالح انجام می دهند، همراه کسانی خواهند بود که خدا نعمتشان داده است.  وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِکَ رَفِیقًا

قرآن میفرماید حال که آنان عمل صالح انجام دادند، خداوند انعام می کند تا با انبیاء بنشینند، با صالحین، صادقین و شهدا بنشینند.  وَحَسُنَ أُولَـئِکَ رَفِیقًا   و خداوند خودش تعریف می کند و میفرماید عجب رفقای خوبی اند.

برادران! رفیق خوب خیلی خوب است. در ظاهر و باطنش تماشا کنید. خودتان چقدر خودتان را دوست دارید، رفیق خوب شما را از خودتان بیشتر دوست دارد. جانش را می دهد باز سیر نمی شود. ما را از خودمان بیشتر می خواهد. رفیق خوب اینطور است. تو را از خودت بیشتر دوست دارد. ما را از نفس خودش هم بیشتر دوست دارد. خودش را قربانی کرده است. انسان کجا بگردد پی چنین رفیقی! لابد می گویند در بهشت. می گویم بهشت آفرین کجاست؟ بهشت آفرین در همین عالم است. همان طور که جهنّم ساز و جهنّم باطل کن هم در همین دنیاست. جهنّم را خاموش می کند، خنک می کند. معرفت، جهنّم را خاموش می کند و بهشت می سازد. جهل و نادانی هم جهنّم می سازد. امیدوارم خودتان اهلش شوید. اگر هم نشدید، اهلش را بیابید و درک کنید. درک کردن عباد خدا، راه خداست...