گرداگرد جهنم... و همه وارد آن می شوید...!!

سلام. جلسات اخیر به بحث در مورد آیات 36 و 37 سوره فاطر گذشت:

وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا یقْضَى عَلَیهِمْ فَیمُوتُوا وَلَا یخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا کَذَلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ(فاطر/36)  وَهُمْ یصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَیرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مَا یتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ(فاطر/37)

و کسانی که کافر شدند، آتش دوزخ برای آنهاست؛ هرگز فرمان مرگشان صادر نمی‌شود تا بمیرند، و نه چیزی از عذابش از آنان تخفیف داده می‌شود؛ این گونه هر کفران‌کننده‌ای را کیفر می‌دهیم!   آنها در دوزخ فریاد می‌زنند: «پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم غیر از آنچه انجام می‌دادیم!» آیا شما را به اندازه‌ای که هر کس اهل تذکر است در آن متذکر می‌شود عمر ندادیم، و انذارکننده به سراغ شما نیامد؟! اکنون بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست!

با توجه به این آیات، موضوع "دوزخ" و "آتش" رو در قرآن دنبال کردیم. آیه ی 71 سوره مریم نشون میده همه ی ما حداقل در مقاطعی جهنّم رو تجربه می کنیم، پس بهتره اون رو بشناسیم تا در موقعیت های جهنّمی توقف نکنیم بلکه به سلامت و سرعت ازش عبور کنیم.

وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیا(مریم/71)

و همه شما وارد آن می‌شوید؛ این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت!

آیات مورد بحث سوره ی فاطر و هم آیات متعدد دیگه، جهنم رو نتیجه ی "کفر" میدونه. رینب می گفت ما با ندیدن نعمت های خدا و استفاده نکردن از اونها (به جا نیاوردن شکر)، در حقیقت "نعمت" رو به "کفر" تبدیل می کنیم، خودمون رو از لذتی که خدا در اون نعمت قرار داده محروم می کنیم و به جاش جهنّم رو انتخاب می کنیم:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ(الإبراهیم/28)  جَهَنَّمَ یصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ(الإبراهیم/29)

آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را به کفران تبدیل کردند، و قوم خود را به سرای نیستی و نابودی کشاندند؟! جهنم است که آنها در آتش آن وارد می‌شوند؛ و بد قرارگاهی است!

زینب سوال کرد گاهی میدونیم کسی یا چیزی، نعمت خداست ولی ما نمیتونیم باهاش ارتباط برقرار کنیم و به قول معروف باهاش حال نمی کنیم، در این چنین وضعیت هایی تکلیف چیه؟ در جواب به این نتیجه رسیدیم که ما نباید حق نعمتی رو ضایع کنیم. مثلاً اگر از کسی خوشمون نمیاد، حق نداریم اذیتش کنیم یا حقش رو به جا نیاریم. البته لازم هم نیست الکی بهش ابراز محبّتی بکنیم که واقعیت نداره یا اینکه تظاهر دروغ به ارادتی داشته باشیم که حقیقی نیست. در صورتی که ما کفران نعمت نکنیم و حق اون نعمت رو به جا بیاوریم، کم کم خیر و خوبی اون رابطه و نعمت هم برامون آشکار میشه و به حکمتی که خدا توی اون نعمت گذاشته بوده، پی می بریم.   

زینب در مورد ارتباط با افرادی سوال کرد که از نظر فکری و اعتقادی قبولشون نداریم. الهه گفت طبق آیات قرآن ما نباید ارتباطمون رو باهاشون قطع کنیم ولی نکاتی در آیات اشاره شده که باید مراعات بشه، مثلاً اینکه نباید اونها "ولایت" ما رو در دست بگیرن. آیات سوره نساء میگه وقتی گفتگوی این آدم ها تمسخر آیات الهی نباشه، میتونیم باهاشون همراه بشیم ولی نباید وابسته و یا تحت تأثیرشون باشیم (اونها نباید اولیاء ما باشن).

وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یکْفَرُ بِهَا وَیسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ إِنَّکُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا(النساء/140) ... یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْکَافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَتُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَیکُمْ سُلْطَانًا مُبِینًا(النساء/144) إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرًا(النساء/145)

و خداوند در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا می‌کنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند! وگرنه، شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ جمع می‌کند... ای کسانی که ایمان آورده‌اید! غیر از مؤمنان، کافران را ولی و تکیه‌گاه خود قرار ندهید! آیا می‌خواهید دلیل آشکاری بر ضد خود در پیشگاه خدا قرار دهید؟! منافقان در پایین‌ترین درکات دوزخ قرار دارند؛ و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت!

ملیحه گفت "ولایت" معنای وسیعی از محبت گرفته تا سرپرستی و "اختیاردار کسی بودن" داره و اگر دقت کنیم از صبح تا شب "ولی" های زیادی در زندگیمون تعیین کننده اند. نمونه اش این مورد که خدا تذکر میده تحت تاثیر "کثرت" و زیادی نفرات و تجهیزات کفار قرار نگیریم وگرنه جهنّمی هستیم:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ(الأنفال/15)  وَمَنْ یوَلِّهِمْ یوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ(الأنفال/16)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که با انبوه کافران در میدان نبرد روبه‌رو شوید، به آنها پشت نکنید!  و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند -مگر آنکه هدفش کناره‌گیری از میدان برای حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهی (از مجاهدان) بوده باشد- به غضب خدا گرفتار خواهد شده؛ و جایگاه او جهنم است، و چه بد جایگاهی است!

در صحبت هایی که پیش اومد، مژگان شاکی بود از کسانی که در موقعیت های مختلف خانوادگی یا اجتماعی، تمایل به بحث و جدل دارن و گاهی ما نمیدونیم چه برخوردی داشته باشیم. هاجر گفت این آدما معمولاً روی "متشابهات" قرآن یا مواردی که مثل بهانه به دستشون افتاده، استفاده می کنن. مثلاً آیات مربوط به برخورد با زن در قرآن یا نهج البلاغه رو بدون درنظر گرفتن شرایطی که اون مطلب بیان شده، مطرح می کنن و فقط قصد تمسخر و ... دارن. هاجر و زهرا معتقد بودن در خیلی از این بحث ها اصلاً نباید وارد بشیم چون نه قصد طرف مقابل، دریافتن حقیقته و نه شرایط برای یه بحث علمی مهیاست بلکه میتونیم از اون افراد دعوت کنیم اگه دوست داشته باشن با نظرات و محتوای قرآن و نهج البلاغه آشنا بشن، در فرصت بهتری صحبت کنیم. لیلا می گفت، اگر فردی پذیرای صحبت ما باشه، باید از "محکمات" قرآن شروع کنیم تا اونها با حال و هوای قرآن آشنا بشن. لیلا و مژگان می گفتن متاسفانه اکثر افراد جامعه و حتی خود ما هنوز نه قرآن رو کامل خوندیم و نه با اساس تربیت قرآنی و مبتدی ترین مفاهیم اون آشنا شده ایم و این موارد هیچ وقت بهمون ارائه نشده و نمیشه. شاید بزرگترین وظیفه ی همه مون برداشتن قدمی در این جهت باشه که ان شاءالله در رفتار و زندگی مون قرآنی بشیم تا اگر کسی هم مشتاق این مسیر هست، دیدن ما براش نشانه ای در جهت پیداکردن مسیر صحیح باشه نه منصرف شدن از این راه!! 

البته کسانیکه در بحث ها، صحبت ها و رفتارهاشون با اینکه حقیقت رو میدونن، اون رو می پیچونن و سنجیده تلاش می کنن برای دشمنی و تغییر آیات الهی، در واقع همه چیز رو نابود می کنن و در جهت گسترش جهنم در اطرافشون همت می گمارند:

إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ(المدثر/18)  فَقُتِلَ کَیفَ قَدَّرَ(المدثر/19) ... سَأُصْلِیهِ سَقَرَ(المدثر/26)  وَمَا أَدْرَاکَ مَا سَقَرُ(المدثر/27)  لَا تُبْقِی وَلَا تَذَرُ(المدثر/28) 

او اندیشه کرد و طرحی افکند! پس مرگ بر او، چگونه سنجید؟ ... بزودی او را وارد سقر [= دوزخ‌] می‌کنم! و تو نمی‌دانی «سقر» چیست!  نه چیزی را باقی می‌گذارد و نه چیزی را رها می‌سازد!

لیلا اشاره کرد جالبه که خدا میگه برای آدمایی که دنبال بهانه می گردن، بهانه هایی گذاشته که مشغول بشن. مثل تعداد اصحاب کهف که میگه مورد اختلافه ولی تعدادشون رو خودش هم نمیگه!! انگار باید یاد بگیریم به چیزی که اهمیت نداره و اثری نداره، گیر ندیم! نمونه ی دیگه اش تعداد فرشتگان گماشته شده بر جهنم هست:

عَلَیهَا تِسْعَةَ عَشَرَ(المدثر/30)  وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا وَلَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْبَشَرِ (المدثر/31)

نوزده نفر بر آن گمارده شده‌اند!  مأموران دوزخ را فقط فرشتگان قرار دادیم، و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معین نکردیم تا اهل کتاب [= یهود و نصاری‌] یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و کافران بگویند: «خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟!» این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه می‌سازد و هر کس را بخواهد هدایت می‌کند! و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی‌داند، و این جز هشدار و تذکری برای انسانها نیست!

از همین آیه رسیدیم به اینکه بندگی در یکسری احکام و مسائل (که حکمتشونو نمیدونیم) لازمه و گیر دادن به نقاط ابهام گاهی به نیّت پیدا کردن حقیقت نیست و فقط بهونه گیریه.

در ادامه ی صحبت ها، زینب می گفت احساس نمی کنه ربطی با جهنّم داشته باشه ولی الهه گفت اشتراکاتمون با جهنمی ها کم نیست مثلاً بعضی اخلاق ها و لحن هامون شبیهشونه:

قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَکِنْ لَا تَعْلَمُونَ(الأعراف/38)

(خداوند به آنها) می‌گوید: «در صف گروه‌های مشابه خود از جن و انس در آتش وارد شوید!» هر زمان که گروهی وارد می‌شوند، گروه دیگر را لعن می‌کنند؛ تا همگی با ذلت در آن قرار گیرند. گروه پیروان درباره پیشوایان خود می‌گویند: «خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند؛ پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن!» می‌فرماید: «برای هر کدام (از شما) عذاب مضاعف است؛ ولی نمی‌دانید!

"بد خواستن برای دیگران"، "لعن و نفرین"، "خصومت" و "شکایت" کردن از شرایط و موقعیت بقیه، خصوصیاتی هستن که هرگز در بهشتی ها ندیدیم (بلکه برعکس، اونا حتی نگران جهنمی ها هم بودن). الهه می گفت باید تلاش کنیم با دست پیدا کردن به خلقیات بهشتی ها و دور شدن از رفتارهای جهنمی، فاصله مون رو از جهنّم حفظ کنیم.

قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِی النَّارِ(ص/61)  إِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ(ص/64)

می‌گویند: «پروردگارا! هر کس این عذاب را برای ما فراهم ساخته، عذابی مضاعف در آتش بر او بیفزا!»  گفتگوهای خصمانه دوزخیان یک واقعیت است!

"بهانه گیری" و "عذر تراشی" هم از ویژگیهای دیگر اونهاست (که بعضیهاش در ما هم عادت شده):

إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیرًا(النساء/97)

کسانی که فرشتگان، روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالی بودید؟» گفتند: «ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم.» آنها [= فرشتگان‌] گفتند: «مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدی دارند.

یه خصوصیت دیگه مجرمین، "دیگران رو فدا کردن" و جلو انداختن بقیه در شرایط نامطلوبه:

یبَصَّرُونَهُمْ یوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ(المعارج/11)

آنها را نشانشان می‌دهند، چنان است که گنهکار دوست می‌دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند.

در مقابل، از خصوصیات فرد و جامعه ی بهشتی، رعایت قوانین خدا و پایبندی به عهد و قراردادهاست تا جاییکه حتی برای کمک به مسلمان ها، نمیشه زیر قولی زد که با دشمنان اونها داریم و حق نقض پیمان نداریم:

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایتِهِمْ مِنْ شَیءٍ حَتَّى یهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیکُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَینَکُمْ وَبَینَهُمْ مِیثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ(الأنفال/72)

کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یاری نمودند، آنها یاران یکدیگرند؛ و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند، هیچ گونه ولایت [= دوستی و تعهدی‌] در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند! و اگر در (حفظ) دین از شما یاری طلبند، بر شماست که آنها را یاری کنید، جز بر ضد گروهی که میان شما و آنها، پیمان است؛ و خداوند به آنچه عمل می‌کنید، بیناست!

ملیحه می گفت همه ی ما امکانات لازم برای تعالی و بهشتی شدن رو داریم ولی اگه ازشون استفاده نکنیم (کفران نعمت)، وجودمون آتش به پا می کنه! همه قلب داریم ولی قصد فهمیدن نه، چشم داریم ولی اراده ی دیدن نداریم... دیگه با خودمونه که انتخاب کنیم:

مَنْ یهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَمَنْ یضْلِلْ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ(الأعراف/178)  وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْینٌ لَا یبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ(الأعراف/179) وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیجْزَوْنَ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ(الأعراف/180)

هر که را خدا هدایت کند، او هدایت یافته است و هر که را گمراه کند، هم آنان زیانکارند. همانا بسیارى از جنیان و آدمیان را [گویى‏] براى دوزخ آفریده‏ایم، [چرا که‏] دل‏هایى دارند که با آن فهم نمى‏کنند و چشم‏هایى دارند که با آن نمى‏بینند، و گوش‏هایى دارند که با آن نمى‏شنوند. آنها چون چهارپایانند بلکه گمراه‏ترند، و آنان غافلانند. و زیباترین نام‏ها به خداوند تعلق دارد، پس او را بدانها بخوانید، و کسانى را که در نام‏هاى او بى‏راهه مى‏روند واگذارید که به زودى به سزاى آنچه مى‏کردند خواهند رسید.

آیاتی از قرآن نقل قول هایی از جهنمی ها ارائه می کنه که نشون میده جهنم باعث افزایش درک و رشد اونها شده. انگار بعضی از ما فقط با دیدن تجربه های سخت به چشم خودمون، به یقین می رسیم:

وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ(السجده/12)

و اگر ببینی مجرمان را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده، می‌گویند: «پروردگارا! آنچه وعده کرده بودی دیدیم و شنیدیم؛ ما را بازگردان تا کار شایسته‌ای انجام دهیم؛ ما یقین داریم!»

نکته ی مهم دیگه اینه که خدا حتی در تنبیه هم قصدش کمک به ارتقای ما هست، نه حال گیری! در سیستم های تربیتی الهی، توجه به این نکته لازمه که تنبیه های ما هم نباید "رو کم کنی" و "دل خنک" شدن، "تا بفهمی با کی طرفی" و "من میفهمم تو نمیفهمی" و ... باشه. مثل همیشه یادمون باشه قضاوت در مورد بنده های خدا و خودبرتربینی ممنوعه.

زهرا می گفت از اونجایی که شرایط قیامت و جهنم و ... شرایط خاص و اضطراب آوری معرفی شده، باید روی ملکات وجودمون کار کنیم. مثلاً ممکنه من در شرایط خوب، آدم مهربون و مودبی باشم ولی مهم اینه که وقتی عصبانی یا دچار استرس میشم، چه حرفایی از دهنم درمیاد یا چه رفتارهایی ازم سر میزنه. سعی کنیم با تمرین، رفتارهای خوب رو در وجودمون ملکه کنیم تا در موقعیت های سخت رفتارهای جهنمی بروز ندیم (از کوزه همان برون تراود که در اوست) چون وعده های خدا حتی به اذعان جهنمی ها، به حق و به جاست:

وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَینَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ(الأعراف/44)

و بهشتیان دوزخیان را صدا می‌زنند که: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق یافتیم؛ آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟!» گویند بله، در این هنگام، ندادهنده‌ای در میان آنها ندا می‌دهد که: «لعنت خدا بر ستمگران باد!

و اگر قبلاً از شفاعت و هدایت اولیاء خدا بهره نبرده، اصلاح نشده و شبیه اونها نشده باشیم، اون موقع خیلی دیره:

فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ(المدثر/48)

شفاعت شفاعت‌کنندگان به حال آنها سودی نمی‌بخشد.

این گونه آیات نشون میده شفاعت "پارتی بازی" نیست بلکه فرایندی تربیتی است.

در ادامه ی بحث، اهمیت فعالیت های فرهنگی مطرح شد، به عنوان مثال و الگو، امام صادق علیه السلام در شرایطی که تمام جهان اسلام درگیر جنگ های مختلف بود، خودش رو در این جنگ ها و قیام ها درگیر نکرد بلکه به اصلاح اصول فکری مسلمون ها پرداخت. حتی خیلی از مسلمانان دلسوز (!!) برای اسلام، ایشون رو ملامت می کردن. شاید شرایط فعلی ما هم بی شباهت به اون دوران نباشه!! ما هم توقع داریم امام زمانمون زودتر جنگ و اقداتمات نظامی رو جلو بندازه، درحالیکه شاید او اعتقاد دیگه ای داره و توقعش از ما هم چیز دیگریست...

بهشت نزدیک شد...

سلام، هفته های اخیر، روی آیات 33 تا 35 سوره فاطر تمرکز داشتیم:

جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ(فاطر/33) وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ(فاطر/34) الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لَا یمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلَا یمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ(فاطر/35)

باغهای جاویدان بهشت است که در آن وارد می‌شوند در حالی که با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته‌اند، و لباسشان در آنجا حریر است.  آنها می‌گویند: «حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت؛ پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است!  همان کسی که با فضل خود ما را در این سرای اقامت (جاویدان) جای داد که نه در آن رنجی به ما می‌رسد و نه سستی و واماندگی!

طبیعتاً عمده ی صحبتمون در مورد خصوصیات بهشت و بهشتی ها بود.

الهه و زهرا اشاره کردن قسمتی از نعمت های بهشت، تداعی کننده ی زندگی جسمانی ای شبیه این دنیاست مثل تعابیر "باغ"، "رود"، "خوراکی ها" و ... پس به نظر میرسه در زندگی جاویدان هم جسمی وجود داره، هرچند باید خیلی متفاوت از جسم دنیایی ما باشه.

  إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ(القمر/54)

یقینا پرهیزگاران در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند،

در برخی آیات قرآن، امثال این نعمت ها اگر فانی و همراه با "کفر" باشه، بی ارزش دونسته شده:

لَوْلَا أَنْ یکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیهَا یظْهَرُونَ(الزخرف/33) وَلِبُیوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَیهَا یتَّکِئُونَ(الزخرف/34) وَزُخْرُفًا وَإِنْ کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ(الزخرف/35)

اگر سبب نمی‌شد که همه مردم امت واحد شوند، ما برای کسانی که به رحمان کافر می‌شدند خانه‌هایی قرار می‌دادیم با سقفهایی از نقره و نردبانهایی که از آن بالا روند، و برای خانه‌هایشان درها و تختهایی قرار می‌دادیم که بر آن تکیه کنند؛  و انواع زیورها؛ ولی تمام اینها بهره زندگی دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است!

بنابراین ارزش "طلا" و "نقره" و ... که برای بهشتی ها گفته شده، در همراهیش با جو حاکم بر بهشته! آیاتی مثل آیه 25 سوره بقره نشون میده اهل بهشت، با طعم این نعمت ها آشنا هستن و از همین دنیا، بهشتی زندگی کردن رو شروع کرده اند:

وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(البقرة/25)

به کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند، بشارت ده که باغهایی برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوه‌ای از آن، به آنان داده شود، می‌گویند: «این همان است که قبلا به ما روزی داده شده بود» و مشابه آنها به ایشان داده می شود. و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.

هاجر مواردی رو اشاره کرد که یک زندگی بهشتی باید داشته باشه. مثل "احساس رضایت" که در آیات مختلف ازش به عنوان یکی از خصوصیات برجسته بهشتی ها نام برده شده:

 فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیةٍ(الحاقة/21)  فِی جَنَّةٍ عَالِیةٍ(الحاقة/22)

او در یک زندگی رضایتبخش قرار خواهد داشت. در بهشتی عالی.

الهه می گفت برخورداری از نعمت های خدا، جایی برای نارضایتی بهشتی ها باقی نمیذاره، ولی لیلا گفت ما خیلی از نعمت های خدا رو در اختیار داریم ولی همیشه هم ناراضی! بهشتی ها هم هرکدوم میدونن که درجات برتر از اونها هم وجود داره ولی از این موضوع ناراحت نیستن. به میزانی از "فضل" خدا که شامل حالشون شده (و میدونن براساس حکمت و عدالت و ... هست)، راضی اند. ملیحه می گفت هروقت ما این رضایت رو از خودمون و از خدا احساس کنیم، خیلی به بهشت نزدیک شده ایم.

  لَیدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا یرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ(الحج/59)

آنان را در محلی وارد می‌کند که از آن خشنود خواهند بود؛ و خداوند دانا و بردبار است.

و البته این رضایت دوطرفه که در سوره ی فجر هم اشاره شده (رَاضِیةً مَرْضِیةً)، طبق آیات مختلف، بالاترین نعمته:

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ(التوبة/72)

خداوند به مردان و زنان باایمان، باغهایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و مسکن‌های پاکیزه‌ای در بهشتهای جاودان؛ و رضای خدا، برتر است؛ و پیروزی بزرگ، همین است!

در آیات مربوط به بهشت، صحبت از بستگان مثل والدین و زوج و ... زیاد اومده ولی از طرفی هم اساس ارتباطات و وابستگی ها در عالم حقیقت فرق داره:

الْأَخِلَّاءُ یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ(الزخرف/67) 

دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران!

مژگان می گفت مشابه پسر نوح که اگر غیرصالح باشه، قرآن میگه دیگه پسر نوح نیست، اینجا هم شرط "صالح" بودن در استمرار روابط مطرحه:

جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیاتِهِمْ وَالْمَلَائِکَةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کُلِّ بَابٍ(الرعد/23)

باغهای جاویدان بهشتی که وارد آن می‌شوند؛ و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها؛ و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد می‌گردند.

و معیار تعیین کننده ی دیگه در پایدار موندن رابطه هم "ایمان" هست:

وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیتُهُمْ بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ(الطور/21)

کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروی از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را به آنان ملحق می‌کنیم؛ و از عملشان چیزی نمی‌کاهیم؛ و هر کس در گرو اعمال خویش است!

در جستجوهای ما، آیاتی که کلمه "جنه" مفرد آمده بود، فضای متفاوت و خاص تری داشتند نسبت به آیاتی که جمع اون یعنی "جنات" آمده:

... وَاللَّهُ یدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَیبَینُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَذَکَّرُونَ(البقرة/221)

... و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود می‌نماید، و آیات خویش را برای مردم روشن می‌سازد؛ شاید متذکر شوند!

زینب می گفت "جاودانگی" ویژگی خیلی مهمی است که باعث تفاوت هر خوشی و ناخوشی در دنیا و عقبی هست. چون اینجا هرچی هم که باشه، فانی و گذراست و حیات اخروی پایدار و جاویدان خواهد بود:

وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(البقرة/82)

و آنها که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند، آنان اهل بهشتند؛ و همیشه در آن خواهند ماند.

یکی دیگه از خصوصیات اساسی بهشتی ها، نزدیکی شون به خداست و در قرآن جایگاهشون "نزد خدا" بیان شده، گویا دیگه فاصله ای وجود نداره:

عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى(النجم/15)

نزد اوست " جَنَّةُ الْمَأْوَى ".

نزد پادشاهی مقتدر:

فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ(القمر/55)

در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر!

یه خصوصیت بهشت اینه که براساس خواست و اشتهای بهشتی ها، خدمات ارائه میشه. پس مهمه که علاقه و انتخاب مون چیه:

یطَافُ عَلَیهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَکْوَابٍ وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْینُ وَأَنْتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(الزخرف/71)

ظرفها و جامهای طلائی را گرداگرد آنها می‌گردانند؛ و در آن آنچه دلها می‌خواهد و چشمها از آن لذت می‌برد موجود است؛ و شما همیشه در آن خواهید ماند!

پس دقت کنیم که چی از خدا توقع داریم! یه مثال رو هم خود خدا بیان می کنه از خواستن بهشت که همسر فرعون جایگاهی نزد خداوند رو طلب می کنه:

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ(التحریم/11)

و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!»

و خوبه که امثال این دعاها رو طلب کنیم چون می تونیم ارث برنده ی بهشت باشیم:

وَاجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ (الشعراء/85) 

و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!

اگر یک بار دیگه به آیات سوره ی فاطر (که مورد اصلی بحث ما بودن) دقت کنیم، می بینیم بهشنی ها ار اینکه دیگه "حزن" و اندوهی ندارند، خوشحالن:

جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ(فاطر/33)  وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ(فاطر/34)  الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لَا یمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلَا یمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ(فاطر/35)

باغهای جاویدان بهشت است که در آن وارد می‌شوند در حالی که با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته‌اند، و لباسشان در آنجا حریر است!   آنها می‌گویند: «حمد برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت؛ پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است!  همان کسی که با فضل خود ما را در این سرای اقامت جای داد که نه در آن رنجی به ما می‌رسد و نه سستی و واماندگی!

ملیحه می گفت غصه ی آنچه گذشته و نگرانی از آنچه پیش خواهد آمد، چنان ما رو مشغول می کنه و انرژی هامون رو هدر میده که دیگه نعمت هایی که الآن ازش بهره مند هستیم نمی بینیم. بنابراین فرصت ها رو از دست میدیم. لیلا گفت اگر خدا رو درست بشناسیم و بهش اعتماد کامل داشته باشیم، دیگه اصلاً جایی برای این نگرانی ها باقی نمی مونه و ما فقط مشغول انجام وظایف مون میشیم و این فقط مختص مسلمون ها نیست بلکه "ایمان" و باور حقیقی، ایجادش می کنه:

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ(البقرة/62)

کسانی که ایمان آورده‌اند، و کسانی که به آئین یهود گرویدند و نصاری و صابئان [= پیروان یحیی‌] هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچ‌گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست.

همه ی آیات قرآن که "حزن" در اونها اومده (حدود 40 آیه)، از محزون بودن نهی می کنه و میگه اندوه چه برای خودتون و چه به بهانه ی دیگران، مفید نیست. از طرفی، ما نه برای خودمون و نه برای دیگران مهربون تر از خدا نیستیم، پس نباید جایی که حیطه ی وظیفه ما نیست، پیش بریم:

وَلَا یحْزُنْکَ الَّذِینَ یسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ یضُرُّوا اللَّهَ شَیئًا یرِیدُ اللَّهُ أَلَّا یجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ(آل عمران/176)

کسانی که در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانی به خداوند نمی‌رسانند. خدا می‌خواهد بهره‌ای برای آنها در آخرت قرار ندهد. و برای آنها مجازات بزرگی است!

مژگان می گفت آدم در اثر پیش آمدهای دردناک ممکنه ناراحت بشه ولی اندوه و غصه، فقط هدر دادن انرژیه و باعث میشه حتی از انجام اقدامات لازم در جهت رشد و اصلاح هم عقب بمونیم:

وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ(آل عمران/139)

و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!

یه وقتایی هم دیگه کاری از ما برنمیاد و دیگه فقط باید بسپریم به خدا. این مواقع هم حق اندوه و نگرانی نداریم، باید باور کنیم کسی جز خدا نمی تونه موثر باشه:

وَلَا یحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ(یونس/65)

سخن آنها تو را غمگین نسازد! تمام عزت، از آن خداست؛ و او شنوا و داناست!

پس ایمان، اعتماد و تسلیم کامل در مقابل خدا، شرط دور شدنمون از حزن و اندوه هست:

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ(البقرة/112)

آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می‌شوند.

ملیحه می گفت آیه 88 سوره حجر باید تو گوشمون باشه تا چشم به داشته های دیگران نداشته باشیم و شکر نعمت های فراوانی که ازشون برخورداریم، به جا بیاریم. فقط چنین فردی میتونه پذیرش آدم ها رو داشته باشه، بتونه افراد رو جمع کنه و همه از لطف و رحمتش برخوردار بشن:

لَا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ(الحجر/88)

هرگز چشم خود را به نعمتهایی که به گروه‌هایی از آنها دادیم، میفکن! و بخاطر آنچه آنها دارند، غمگین مباش! و بال خود را برای مؤمنین فرود آر!

در نهایت، بهشت جاییه که نه اندوه، نه سختی و نه یکنواختی آزاردهنده داره. می تونیم بهشت رو در اطرافمون ایجاد کنیم و یا اون رو در کنار آدم های بهشتی احساس کنیم، با توجه به اینکه قرآن میگه بهشت به بهشتی ها نزدیک میشه:

وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیرَ بَعِیدٍ(ق/31)

بهشت به پرهیزگاران نزدیک شد، و فاصله‌ای از آنان ندارد!

در جمع بندی، زینب گفت شاید ما بسیاری از زوایا و خصوصیات بهشت رو نتونیم الآن درک کنیم زیرا خصوصیات زندگی جاودان، فراتر از تصورات ما هست. ولی اطمینان از این که "رضایت" و "سلامت" و ... در آن هست، برامون می تونه کافی باشه. به علاوه ی اینکه بهترین میزبان، همه ی نیازهای میهمانش رو در نظر می گیره و حتی فراتر از خواسته و تصور او، بهره مندش می کنه:

فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یعْمَلُونَ(السجده/17)

هیچ کس نمی‌داند چه چشم روشنی هایی برای آنها نهفته شده، این پاداش کارهائی است که انجام می‌دادند!

سلام و بازهم سلام ...

این هفته در ادامه ی بحث "عباد الرحمن" و با توجه به آیه ی 63 سوره فرقان، در مورد "سلام" صحبت کردیم:

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا(الفرقان/63)

بندگان رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبر بر زمین راه می‌روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند، به آنها سلام می‌گویند.

ملیحه که عهده دار این بحث شده بود گفت "سلام" یعنی سلم و سلامتی، این آیه نشون میده بنده های خداوند رحمان، اگر سر و کارشون با افراد نادان هم بیفته، درگیری و آسیب ایجاد نمی کنن. ملیحه می گفت این آیه مضمون بی اعتنایی کردن و بدون توجه گذشتن از کنار این افراد رو نداره بلکه با برخوردی بزرگوارانه، برای اونها هم سلامتی و امنیت به همراه دارن. و البته این نوع رفتار بنده های حقیقی خدا که راه رو پیدا کرده اند و در حال پیمودن مسیر هستن، نشون میده که به آدم های جاهل اجازه نمیدن با برخوردهای بیهوده و اتلاف انرژی، سرعت حرکتشون رو کم کنن یا خللی در جهت گیری شون ایجاد کنن.

ملیحه می گفت سلام در آیات زیادی نسبت به بنده های برگزیده ی خدا اعلام شده:

سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ(الصافات/79)

سلام بر نوح در میان جهانیان باد!

سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ(الصافات/109)

سلام بر ابراهیم!

سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ(الصافات/120)

سلام بر موسی و هارون!

وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ(الصافات/181)

و سلام بر رسولان!

و در مورد حقیقت "سلام" میگه:

سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ(یس/58)

سلام است؛ این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان!

لیلا در توضیح این آیه گفت اگر ما هم سلام رو بین خودمون رد و بدل می کنیم، در واقع سهمی از همون سلام که از جانب خدا هست، یادآوری می کنیم و باید الهی بودنش رو حس کنیم.   

وَالسَّلَامُ عَلَیّ یوْمَ وُلِدْتُ وَیوْمَ أَمُوتُ وَیوْمَ أُبْعَثُ حَیا(مریم/33)

و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولد شدم، و در آن روز که می‌میرم، و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!

ملیحه از حاج آقا دولابی نقل کرد که این سه مقطع که حضرت عیسی می فرمایند، همان معنای "لا اله الا الله" است که: همه با دنیا  مواجه میشیم، هرگاه همه چیز غیر از خدا رو بی خیال شدیم، "مرگ" اتفاق افتاده و بعد از اون با پیدا کردن الله، دوباره زنده میشیم. شاید سلام در این مقاطع، یعنی گذشتن از همه ی این مراحل با صحت و سلامتی.

سَلَامٌ عَلَیکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ(الرعد/24)

سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه نیکوست سرانجام آن سرا.

ملیحه گفت این آیه نشون میده اصل پاداش و شادباش بهشتی ها، سلامی است که خدا اونها رو خطاب قرار میده و البته نتیجه ی صبرشونه.

الهه گفت سلامی که در نماز گفته میشه هم بهترین و زیباترین پایان ممکن هست و نشون میده پایانی در کار نیست بلکه تازه شروع مسیره!

زهرا پرسید معنی سلام ما به هم چیه؟ هاجر در جواب گفت علاوه بر سلامتی و امنیت، یکی از معانی سلام، "اوج گرفتن" هست، برای همینه که ما در آغاز هر کار، صحبت یا رابطه ای سلام می کنیم تا یه حرکت جدید به سمت آسمان رو شروع کنیم.

زینب گفت توی آیات قرآن، آداب سلام هم آمده:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ...(النساء/94)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که در راه خدا گام می‌زنید، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا به دست آورید، به کسی که سلام (اظهار صلح و اسلام) می‌کند، نگویید: «مسلمان نیستی»...

باز هم یعنی قضاوت ممنوع، حق نداریم جواب سلام و ابراز صلح رو با حرکتی منفی بدیم.

این آیه در مورد جواب سلام و تحیت چقدر دقیق و با جزییات برخورد می کنه:

وَإِذَا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ حَسِیبًا(النساء/86)

هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید؛ یا به همان گونه پاسخ گویید! خداوند حساب همه چیز را دارد.

الهه گفت بزرگان هم توصیه هایی دارند مثل اینکه در سلام سبقت بگیریم و ... بدونیم اولیای خدا همیشه در سلام پیش قدم بوده و هستند پس هروقت ما سلامی به اونها می کنیم، احتمالاً جواب سلام اونهاست و اول اونها به ما توجه کرده اند!

در جمع بندی، سلام، هم راه و مسیره:

یهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ(المائدة/16)

خداوند به برکت آن، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند، به راه‌های سلامت، هدایت می‌کند؛ و به فرمان خود، از تاریکیها به سوی روشنایی می‌برد؛ و آنها را به سوی راه راست، رهبری می‌نماید.

و هم غایت و انتهای راه:

لهم دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیهُمْ بِمَا کَانُوا یعْمَلُونَ(الأنعام/127)

برای آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود؛ و او، ولی و یاور آنهاست بخاطر اعمال که انجام می‌دادند.

و تحیت شون هم سلامه:

دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَتَحِیتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ(یونس/10)

گفتار آنها در بهشت این است که: «خداوندا، منزهی تو!» و تحیت آنها در آنجا: سلام؛ و آخرین سخنشان این است که: «حمد، مخصوص پروردگار عالمیان است!»

ملیحه گفت عظمت شب قدر هم اینه که مملو از سلام هست:

سَلَامٌ هِی حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ(القدر/5)

شبی است سرشار از سلام تا طلوع سپیده!

که ارزو کردیم بهره ای از این سلامتی نصیبمون بشه ان شاءالله...

ظالم، مقتصد، سابق به اذن خدا ...

سلام، این هفته آیه 32 سوره فاطر رو خوندیم:

ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَینَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ(فاطر/32)

سپس این کتاب را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم؛ از میان آنها عده‌ای بر خود ستم کردند، و عده‌ای میانه رو بودند، و گروهی به اذن خدا در نیکیها پیشی گرفتند، و این، همان فضیلت بزرگ است!

این آیه میگه کتاب را گروهی از بنده های خدا، از خدا به ارث میبرن. هاجر گفت، کسانی که نسبتی با فرد داشته باشن، ازش ارث می برن پس به نظر میرسه ارث بردن این بنده ها از خدا هم به خاطر اینه که رابطه و نسبتی با خدا پیدا کرده اند! البته همین بنده ها هم در مقابل این نعمت و امانتی که خدا بهشون میسپره، چند گروه میشن:

گروه اول کسانی هستن که به خودشون ظلم می کنن (ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ). توی قران گشتیم که "ظلم به خود" رو چی تعریف می کنه. آیه 35 سوره کهف، میگه قارون نسبت به نفس خودش ظالم بود:

وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا(الکهف/35)

و در حالی که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: "من گمان نمی‌کنم هرگز این باغ نابود شود!"

جالب اینجاست که ما معمولاً چنین دیدی نسبت به شخصیتی مثل قارون نداریم و بیشتر فکر می کنیم او در حق دیگران ظلم کرده. ولی این آیه نشون میده، او با عملکردش بیشترین ظلم رو به خودش کرده. آیاتی که در زمینه ی روابط نزدیک، خانواده و طلاق هستند هم به طور عجیبی تاکید دارن دقت در رعایت حقوق دیگران باعث میشه به نفس خودمون ظلم نکنیم! مثل آیه 231 بقره:

وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ یفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُوًا ...(البقرة/231)

و هنگامی که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهای «عده» رسیدند، یا به طرز صحیحی آنها را نگاه دارید و یا به طرز پسندیده‌ای آنها را رها سازید! و هیچ‌گاه به خاطر زیان رساندن و تعدی کردن، آنها را نگاه ندارید! و کسی که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. آیات خدا را به استهزا نگیرید ...

ملیحه گفت باید حسمون رو تغییر بدیم طوریکه وقتی در حق خدا یا کسی بدی می کنیم، بدونیم در حق خودمون داریم بد می کنیم و به خودمون آسیب می زنیم و اگر کسی در حق خدا یا دیگران یا در حق ما بدی می کنه، داره به خودش آسیب میزنه. زینب پرسید ولی می بینیم که ظلم آدم ها به اطرافیان یا جامعه شون ضرر و زیان ایجاد می کنه، که در نهایت جمع بندی صحبت ها این بود که در ظاهر ممکنه مشکلاتی ایجاد بشه ولی در واقع برخوردی که هرکس در مقابل اون ظلم داره، نتیجه رو تعیین می کنه. مثلاً اگر آدمی برای مقابله با ظلمی، سالها در زندان باشه یا موقعیت های ظاهری رو از دست بده، به این معنی نیست که عمرش رو هدر داده. بلکه رشد و تعالی روح این فرد نزد خدا شاید در کنج زندان حاصل بشه و خدا برای او، بالاترین خیر رو جایگزین کنه.

گروه دوم که در این آیه گفته، "مقتصد" هستند که به معنی رفتن راه میانه است. برای درک بهتر، رفتیم سراغ آیه هایی که از این افراد نام برده:

وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یعْمَلُونَ(المائدة/66)

و اگر آنان، تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شده برپا دارند، از آسمان و زمین، روزی خواهند خورد؛ جمعی از آنها، معتدل و میانه‌رو هستند، ولی بیشترشان اعمال بدی انجام می‌دهند.

هاجر گفت این آیه نشون میده برخلاف تصور ما، منظور از افراد میانه رو، آدم های بی رأی و نظر یا حزب باد نیستن بلکه آدم هایی هستن که احکام خدا رو رعایت می کنن.   

وَإِذَا غَشِیهُمْ مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا یجْحَدُ بِآیاتِنَا إِلَّا کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ(لقمان/32)

و هنگامی که موجی همچون ابرها آنان را بپوشاند، خدا را با اخلاص می‌خوانند؛ اما وقتی آنها را به خشکی رساند و نجات داد، بعضی راه اعتدال را پیش می‌گیرند؛ ولی آیات ما را هیچ کس جز پیمان‌شکنان ناسپاس انکار نمی‌کنند!

این آیه هم میگه افراد مقتصد هرچند ممکنه "مخلص" نمونده باشن و از اون درجه اخلاص فاصله گرفته باشن ولی پیمان شکن هم نیستن!

گروه سوم در آیه 32 فاطر "سبقت گیرندگان در خیر" هستن. این گروه چه ویژگی هایی دارن؟ آیات 57 تا 61 سوره مومنون اونها رو معرفی می کنه:

إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (المؤمنون/57) وَالَّذِینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یؤْمِنُونَ (المؤمنون/58) وَالَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لَا یشْرِکُونَ (المؤمنون/59) وَالَّذِینَ یؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ (المؤمنون/60) أُولَئِکَ یسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ (المؤمنون/61)

مسلما کسانی که از خوف پروردگارشان بیمناکند،و آنان که به آیات پروردگارشان ایمان می‌آورند، و آنها که به پروردگارشان شرک نمی‌ورزند، و آنها که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج می‌دهند و با این حال، دلهایشان هراسناک است از اینکه سرانجام بسوی پروردگارشان بازمی‌گردند، چنین کسانی در خیرات سرعت می‌کنند و از دیگران پیشی می‌گیرند.

جالب اینه که قرآن خصوصیات عجیب و خاصی برای اونها که در خیر سبقت می گیرن نمیشمره بلکه بیشتر خصوصیاتشون درونیه: خشیت، ایمان، دوری از شرک، ویژگی قلبشون (وجلت) در انتظار ملاقات پروردگارشون! زینب می گفت، کلمه ی سبقت باعث میشه حس کنیم وقت کمه و نباید فرصت ها و لحظات رو از دست بدیم و ممکنه استرس پیدا کنیم ولی ملیحه در جواب، آیه ای که در ادامه اومده خوند:

وَلَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ...(المؤمنون/62)

این آیه میگه هیچ نفسی تکلیفی جز "وسعش" ندارد، و معلوم نیست چرا این "وسع" همیشه به مفهوم "محدودیت" و "ناتوانی" گرفته شده نه "وسعت" و "توانمندی". ملیحه گفت وظیفه ی ما، رشد دادن نفس خودمونه ولی مقایسه ی هر نفسی با خودشه نه دیگران. مسیر رشد و تعالی، نهایت نداره و ارزش هرکس به میزان حرکت و وسعت یافتن وجودشه.

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ(الحدید/20) سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ(الحدید/21)

بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است، همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو می‌برد، سپس خشک می‌شود به گونه‌ای که آن را زردرنگ می‌بینی؛ سپس تبدیل به کاه می‌شود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضای الهی؛ و زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست! سبقت بگیرید برای رسیدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتی که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است و برای کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آورده‌اند؛ آماده شده است، این فضل خداوند است که به هر کس بخواهد می‌دهد و خداوند صاحب فضل عظیم است!

ملیحه گفت این آیه نشون میده کلید سبقت، ندیدن دنیا و مشغول نشدن به فریب های زودگذر هست. زهرا هم گفت همین مشغولیت های دنیایی و فانی در واقع "سرعت گیر" هستن و جلوی سبقت گرفتن رو میگیرن! 

در نهایت هم نکته ی آیه ی 32 فاطر اینه که هیچ خیر و سبقت در خیری بدون "اذن خدا" اتفاق نمیفته. همون طور که این اصل در آیه های متفاوت اشاره شده و مثلاً آیه 58 سوره اعراف میگه حتی زمینه ی پاک و طیّب، بدون اذن خدا نتیجه نمیده:

وَالْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لَا یخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا کَذَلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یشْکُرُونَ (الأعراف/58)

سرزمین پاکیزه، گیاهش به اذن پروردگار می‌روید؛ اما سرزمینهای بد طینت، جز گیاه ناچیز و بی‌ارزش، از آن نمی‌روید؛ این گونه آیات را برای آنها که شکرگزارند، بیان می‌کنیم!

و همین مفهوم در سوره ابراهیم هم آمده:

اَلَمْ تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیبَةً کَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ (الإبراهیم/24) تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَذَکَّرُونَ (الإبراهیم/25)

آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» را به درخت پاکیزه‌ای تشبیه کرده که ریشه آن ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش می‌دهد. و خداوند برای مردم مثلها می‌زند، شاید متذکر شوند!

پس باید همیشه حواسمون باشه منشأ خوبی ها خداست و اگر اذن او نباشه، هیچ تلاشی به نتیجه نمیرسه. پس تمام کارهامون رو با یاد او و با اذن او همراه کنیم ان شاءالله...

ابتلائات عظیم... زمین تنگ... درهای آسمان بسته...

امروز صحبت رو با آیات 31 و 32 سوره فاطر ادامه دادیم:

وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ(فاطر/31)  ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَینَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ(فاطر/32)

و آنچه از کتاب به تو وحی کردیم حق است و تصدیق‌کننده و هماهنگ با کتب پیش از آن؛ خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بیناست! سپس این کتاب را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم؛ از میان آنها عده‌ای بر خود ستم کردند، و عده‌ای میانه رو بودند،و گروهی به اذن خدا در نیکیها پیشی گرفتند، و این، همان فضیلت بزرگ است!

اول صحبت هایی که قبلاً راجع به حق و باطل انجام داده بودیم، مرور کردیم و مثال هایی از زندگی روزمره مون در هفته ی گذشته که با این انتخاب مواجه شده بودیم، یادآوری شد. نتیجه این بود که ما در انتخاب های کوچیکمون باید دنبال این موضوع بگردیم نه اینکه فکر کنیم اگر جنگ یا درگیری بین فلان دو گروه پیش باید چه کنیم؟! مثلاً من گفتم یکی از دوستام دلتنگ شده بود و ازم خواست باهاش برم یه دوری بزنیم، من که خسته بودم و کلی درس و کار داشتم در انتخاب وقت گذاشتن برای دوستم یا رسیدگی به کارهای خودم مردد بودم!! یا مثال های دیگه...

زینب به بحث هفته ی قبل راجع به عیب جویی اشاره کرد و گفت میدونه خوب نیست در مورد آدم ها قضاوت کنیم ولی تکلیف "امر به معروف و نهی از منکر" چی میشه؟ در جواب، صحبتامون به این نتیجه رسید که ما نباید آدم ها رو به دو گروه تقسیم کنیم جوریکه که با دیدن خوبی هایی از یک فرد، او رو کاملاً خوب و بدون عیب و اشتباه بدونیم و از طرفی با مشاهده ی یه خطا از دیگری، او رو بنده ی ناصالح خدا و به کلی مردود بدونیم. بلکه با دیدن موردی که به نظرمون خطاست، اول دنبال اصلاح اون عیب در وجود خودمون و بعد هم دلسوز طرف مقابل باشیم و سعی کنیم بهترین راه رو برای نجات او هم بهش نشون بدیم. حق نداریم در مورد شخصیت آدم ها قضاوت کنیم، همه ی انسان ها بنده ی خدا و محبوب او هستن شبیه خود ما که معایب زیادی داریم و خدا پوشونده. حسمون باید دلسوز بودن و تلاش در جهت اصلاح خودمون، اطرافیان و جامعه با بهترین روش ممکن باشه.

بعد هم بحث در مورد آیه ی بعد رو شروع کردیم:

ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَینَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ(فاطر/32)

سپس کتاب را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم؛ از میان آنها عده‌ای بر خود ستم کردند، و عده‌ای میانه رو بودند،و گروهی به اذن خدا در نیکیها پیشی گرفتند، و این، همان فضیلت بزرگ است!

در این آیه خداوند "کتاب" رو به گروهی از بندگانش میراث میده و البته برخورد اون افراد با این ودیعه ی الهی چند دسته میشه: ظالم، مقتصد و سابق!

اول سراغ کلمه ی "عبد" رفتیم که در بسیاری از آیات قرآن یک معنای فراگیر داره که رابطه ی خدا با بنه هاش رو مطرح می کنه مثل آیه 49 سوره ی حجل:

نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (الحجر/49)

بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم!

و گاهی منظور، گروه ویژه ای از بندگانش هست:

إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (الحجر/40)

مگر بندگان مخلصت را

معنای "عبد" وسیع است و شامل "بنده"، "برده"، "غلام"، "پرستش"، "اطاعت خاشعانه" و "نهایت خضوع" می شود. از طرفی در معانی "عبد بودن" آمده " عبد الطریق" یعنی جاده را هموار کرد. بنده ی حقیقی کسی است که اختیار خود رو به ارباب سپرده و با حرکت به سمت معبود، یه مسیر دشوار برای حرکت رو هموار می کنه. در بین صحبتها، این روایت که از زبان آقای دولابی دیده بودیم هم نقل شد که بنده در مقابل خدا مثل مرده در دست مرده شور هست. یعنی از خودش اختیاری نداره، اظهار نظری نمی کنه، نمیگه سرده، گرمه، جام بده یا اینکه هر طور او عمل کنه، نمیگه "چرا؟" یا مثلاً "بهتره این جوری رفتار کنی" و ...

تعریف خدا از بنده اش چیه؟

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا(الفرقان/63)

بندگان رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبر بر زمین راه می‌روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند، به آنها سلام می‌گویند.     

ملیحه می گفت آیات 63 به بعد سوره ی فرقان نشون میده بنده ی "رحمان" بودن باعث میشه خودمون هم از همون "رحمت" برخوردار بشیم و این در تمام "مٙشی" و "مرام" زندگی مون مشخص میشه. راه رفتن، برخوردها با دیگران و ... تحت تاثیر قرار میگیره. هاجر می گفت مطمئناً در برخورد با یه آدم "جاهل"، چیزی جز آزار و اذیت به انسان نمیرسه ولی جواب "عباد الرحمان" نه تنها آسیبی در بر نداره، بلکه چیزی جز "سلام" و سلامتی نیست. ملیحه می گفت آیه هایی مثل آیات سوره ی مریم نشون میده چنین وجودهایی هرجا که باشن، "سلم" و سلام رو حتی در ابعادی بسیار فراتر از این تصور در عالم به ارمغان میارن:

وَالسَّلَامُ عَلَیّٙ یوْمَ وُلِدْتُ وَیوْمَ أَمُوتُ وَیوْمَ أُبْعَثُ حَیا(مریم/33)

و سلام بر من، در آن روز که متولد شدم، و در آن روز که می‌میرم، و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!

پس در کنار بندگان خداوند رحمان میشه امنیت و سلامت رو تجربه کرد و نگران آسیب ها نبود!

توی بحث های متفرقه ی پایانی، زهرا و زینب سوالاتی در مورد آخرالزمان مطرح کردن مثل اینکه: "چه چیزی باعث عدم اطاعت از امام عصر میتونه باشه؟" ملیحه گفت حفظ منافعمون باعث میشه زیر بار هر حرفی نریم. مثلاً من یه موقعیت اجتماعی دارم و کلی درس خوندم، اگر امام بگه وظیفه ات الان اینه که همه چیز رو ول کنی و بری فلان کار رو انجام بدی، ممکنه اون کار رو در شأن خودم ندونم و جلوی امام بایستم. در واقع ما هرلحظه همین وضعیت رو داریم، هر روز باید فکر کنیم امام صلاح میدونه من کجا باشم و چه کاری انجام بدم؟ سعی کنیم گوش به فرمان و در خدمت او باشیم.

سوال دیگه این بود: "چرا دنیا باید پر از ظلم و جور بشه تا امام زمان ظهور کنه؟ " جواب هایی که ملیحه و لیلا دادن در مجموع این بود که همیشه دنیا پر از ظلم بوده و هست و خواهد بود، جنایت های جنگ های جهانی و اوضاع و احوال فعلی دنیا نشون میده که هرگز دنیا رو خالی از ظلم و جور نمیشه پیدا کرد ولی آدم ها به این نتیجه نرسیده اند! آدم ها قبول نکرده اند که تنها راه ممکن کدومه. هر وقت بنابر فراز های دعای فرج، احساس کردیم ابتلائات عظیم (عظم البلا) و طاقت فرساست و زمین تنگ (ضاقت الارض) آمده. هرگاه از اینکه آسمان درهاشو به روی ما بسته (منعت السماء)، شکایت داشتیم و تنها نقطه ی اتکامون رو شناختیم، فرج اتفاق میفته. شاید برای همینه که بیشتر ضمیرها در این دعا مفرده، یعنی انگار گشایش و "فرج" اول باید در وجود تک تک ما اتفاق بیفته نه اینکه منتظر یه رخداد عجیب بیرونی باشیم. و الهه گفت شاید برای همینه که میگن هر مشکلی داری، برای فرج دعا کن! چون با بزرگ شدن دید انسان، مشکلات جزئی بی معنی میشن...