ایمان در قلبم نرفته باشد ...

پرسید شما که خودتان فرمودید "یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا" یعنی ای کسانیکه ایمان آورده اید، پس این دومی یعنی " تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ" دیگر چیست؟ گفت یعنی روی صدق. یعنی راست زاستی و قشنگ، نه فقط صرف یک سلام و اسلام قبول کردن و بعد جنگیدن با دختر پیغمبر و امام ها ! یا الآن هم همین طور که آدم با لب بگوید و هیچ بهره ای از اسلام نبرده باشد! نه فقط با لب تنها که کتاب ها بنویسم و خدای نخواسته قرآن تفسیر کنم و بعد آن وقت در درون دل خودم نرفته باشد. "وَلَمَّا یدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ" ایمان در قلبم نرفته باشد. آن وقت چطور می شود؟ بیخود می شود و صاحبش بهره نمی برد. لذا فرمود که بیایید به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با مالتان و انفستان جهاد هم بکنید. جهاد یعنی نه اینکه بروید مردم را بکشید یا تو را بکشند، یعنی تقلّا بزنی و با اموالت انفاق کنی، خیرات بدهی، با مومنین و با برادرهایت کارهای خوب کنی یا پلی راهی چیزی درست کنی. با جسمت هم به مومنین از خدمت دریغ نکنی. با این بدن به همسرت، اقوامت، به خودت خدمت کنی. جهاد کنی یکی با مالت و جسمت که مال ظاهرت است و "أَنْفُسِکُمْ" هم یعنی در داخلت هم با خدای خودت صدقت را کار کن که بهتر صادق باشی، اصدق باشی...

 

مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد ششم طوبای محبت

دوباره ایمان بیاورید ...

بسم الله الرحمن الرحیم. قال الله تبارک و تعالی فی کتابه الکریم "یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا" ای کسانیکه ایمان آورده اید، "هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ" آیا می خواهید یک تجارت یادتان بدهم که آن تجارت شما را از عذاب دردناک نجات بدهد؟ عذاب مثلاً هجران انسان است که در دنیا افتاده و سفلی است. جایش جای خوبی نیست. همه ی خلقت در سفلی افتاده اند. سفلی یعنی یک جایی که آدم مرتب در آب و گل غوطه می خورد تا نجات پیدا کند. آدم وقتی در یک چاله ای که گل و آب باشد بیفتد، چطور است؟ دنیا خیلی از آن بدتر است، خودتان می دانید. مثل وقتی که یک گل و آبی کنار جاده باشد و آدم با لباسش در آن گل بیفند و دست و پا بزند تا بیرون بیاید. اگر بخواهیم ساده تعریف کنیم، دنیا اقلّش همین طور است. لذا این عذاب است، ناراحتی است، منتها همه درک نمی کنند. بعضی ها درک می کنند یا اینکه نیمی از آنها درک می کنند. بلکه هرکس از کافر و مسلم و مانند اینها حس داشته باشد، درک می کند که اینجا خوب جایی نیست. جای خطرناکی است،  مزاحمت دارد و خسته کننده است. جایی که در آن آدم ار خوردنش سیر بشود، آیا جای خوبی است؟ تا بروی بخوری، سیر می شوی! بخوابی، خسته میشوی، نخوابی، خسته می شوی. شما را به خدا جایی به این سختی سراغ دارید بروید؟ ...

حالا خدای مهربان می فرماید "ای کسانیکه ایمان آورده اید" توجه کنید که به مومنین می گوید. "یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا" مومنین را صدا می کند، یعنی آنهایی که ایمان را قبول کردند. معلوم می شود که ایمان را قبول کرده اند ولی هنوز از گرداب بیرون نیامده اند. مثل مسلم که اسلام را قبول کرده اما هنوز نجات نیافته و راحت نشده است. آن طور نشده که قشنگ از گرداب بیرون بیاید، زنده باشد، غم او را نگیرد، عذاب او را نگیرد، ناراحتی از کسی نشنود یا اگر بشنود، تحمل داشته باشد. اینها را ندارد، خدا دعوتش می کند: "یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ" ؟ آیا میل دارید شما را دلالت کنم به آن چیزی که شما را از عذاب راحت کند و نجات پیدا کنید؟ حالا آن چیست؟ " تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ". اول فرمود " یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا " حالا میفرماید "تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ". معلوم شد دوتا ایمان داریم، یکی اسلام است که آدم اول با لبش قبول می کند و می گوید و یکی هم اینکه وجدانش، اخلاقش و رفتارش هم مخلوط می شود، او مومن است. حالا خدا می فرماید ای کسانی که ایمان آورده اید، بیایید دلالت می کنم، برای شما دلیل می شوم و راهنمایی می کنم به این که دوباره ایمان بیاورید. با وجدانتان، با جانتان و با صدق. با خدای خودتان با جانتان ایمان بیاورید، وعده می گیرد: "تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ" ...

 مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد ششم طوبای محبت

برای آن التماس دعا می گویی ...

... پس نعمت سه تاست، یکی برای دنیاست که از همه کوچکتر است چون مربوط به خلقت است. حتی اگر کفار هم دنیا داشته باشند و شکمشان پر باشد، بد نیست. امّا بالاتر از ثروت دنیا، صحت بدن است. بدن فرد، یا بدن مملکت سالم باشد و مریضی کم باشد. سومی صحت قلب است، اینها را با هم هیچ نمی شود مقایسه کرد...

مقصود، اینکه نعمت را بشناس و هر وقت خواستی غصه بخوری، نگاه کن که برای کدام غصه می خوری. هر وقت ناراحت می شوی، حساب کن ببین کدام اهمیتش بیشتر است و حرفش را می زنی و گله اش را می کنی و برای آن التماس دعا می گویی.

همه التماس دعا می گویند، "ع" دعایش را هم از بیخ حلق می گویند. عبنش را خوب از بیخ حلق گفتی امّا ندانستم که چه می خواهی! یک وقت هم می بینی هیچ چیز نمی خواهد، از روی عادت گفته است. این جوری، این هم بازی است. درست است که دنیا بازیچه است امّا با دین خدا نباید بازی کرد ...

آن طرفش را هم می گوید فقر. اگر این یکی را بشناسید، می توانید آن طرفش را هم بخوانید. در کتابها هم از امیرالمومنین علیه السلام نوشته اند " ألاَ و إنّ مِنَ البَلاءِ الفاقَةَ". یعنی تهیدستی، پول ندارم، زور ندارم، در اجتماع نمی توانم خودم را اداره کنم. " و أشَدُّ مِنَ الفاقَةِ مَرَضُ البَدَنِ" مثل همان قبلی است، می گوید الحمدلله اگر پول ندارم، لااقل مریض نیستم. یا می گوید پول چه فایده دارد؟ من مریضم، مرض بدتر از فقر است. " و أشَدُّ مِن مَرَضِ البَدَنِ مَرَضُ القَلبِ"

این عیدی است، آن را در کاغذ بنویسی و در جانماز بگذاری. هر وقت خواستی غصه بخوری، ببینی برای کدام غصه می خوری؟ برای چیزی غصه بخور که بیارزد. برای هر کدام هم که خواستی شاد شوی، ببین که به شادی اش بیارزد. روی جای هر کدام کار کن. این، هم علم دنیاست و هم آخرت، مال امیرالمومنین علیه السلام است ...

 

مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد 4 طوبای محبت