باید به تکلیفمون عمل کنیم...

ابتدا معلم در جواب سوالی درباره وظیفه ی والدین در مقابل تربیت دینی فرزندان گفت: باید بچه ها با ارزش هایی بزرگ بشن که در هر محیطی بتونن همون رو حفظ کنن نه اینکه با اصرار و تلاش ما ظاهری رو حفظ کنن که بعد از یه تحوّل مثل ورود به دانشگاه یا ازدواج و ... زنجیر پاره کنن!! اگر متفاوت از ما فکر می کنن اجازه بدیم اون رو ابراز کنن و اعتقاد واقعی شون رو بروز بدن. مجبور نباشن پیش ما منافقانه رفتار کنن، بلکه خوشحال بشیم ازاینکه اعتراضاتشون رو پیش ما رو کنن و اجازه بدیم اون جوری که واقعاً هستن، باشن. اگر بچه ها جر و بحث هاشون رو با ما نکنن، کجا باید ببرن؟ اگر پیش ما اظهار نظر نکنن، پس کجا ابرازش کنن؟ ما در قبال بچه هامون هم مثل همه ی موجودات دیگر در این عالم، مسئولیت معیّنی داریم و بقیه اش به عهده ی خودشه! خدا میگه هرکسی بار خودش رو خودش می کشه. اجازه بدیم مسئولیت رفتارهاشو بپذیره! در اسلام خط قرمزهای محدودی وجود داره، معمولاً منیّت های ما باعث میشه به اطرافیانمون (فرزند، همسر، دوست و ...) بگیم یا با من باش یا بر علیه من! معلم در مورد فرزند از حضرت امیر علیه السلام نقل کرد که در 7 سال اول، "امیر" توست یعنی بذار طبق فطرتش هرکاری میخواد بکنه، 7سال دوم "اسیر" توئه که باید قوانین رو بهش بیاموزی و از 7سال سوم به بعد "وزیر" توئه! اگر ما هفت سال اول و دوم رو اشتباه کنیم دیگه میشه کُشتی! هر کس زورش میرسه میگه تو این خونه کسی حق نداره...! حالا یه مدتی تو زورت میرسه، بعدش دیگه نمیرسه! در حقیقت نقش والدین بیشتر "مشاوره" است، نه بیشتر. باید حواسمون باشه حق بچه هامون رو (طبق رساله ی حقوق امام سجاد علیه السلام) ادا کرده ایم که حالا ازشون طلبکاریم؟ آیا قرآن رو بهشون تعلیم دادیم؟ تعلیم واقعی مفاهیم قرآنی رو اگر بهش ارائه کردیم، بعد می تونیم فکر کنیم بخشی از حق بچه مون که به عهده ی ما بوده انجام شده. نکته ی رفتاری دیگه اینه که نسبت به پدر و مادر باید "احسان" کرد ولی "اطاعت" مخصوص "خدا" و "رسول" و "اولی الامر" است. سعی کنیم حقوق و وظایفمون رو بشناسیم. احسان ینی به بهترین روش ممکن باهاشون رفتار کنیم، یعنی "روش شناسی" مطرحه.

 در ادامه ی بحث "انفاق"، و درباره توصیه ی قرآن به اینکه انفاق را "سِرّاً وَ عَلانیةً " انجام بدهید، معلم گفت در این انفاق علنی باید مراقب باشیم دچار آفت ها و آسیب های انفاق نشویم و اشاره کرد به بسیاری از کمک های بشردوستانه که زیر پوشش اون، انواع خیانت ها، جاسوسی ها و منفعت طلبی ها صورت می گیره.

سپس اشاره شد به آیه:

وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ(البقرة/195)

و در راه خدا، انفاق کنید! و خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکی کنید که خداوند، نیکوکاران را دوست می دارد.

اینکه همیشه این هلاکت "انفاق زیاد" تفسیر میشه ولی گویا منظور آیه اینه که اگر در راه خدا انفاق نکنید، نابود می شوید!

معلم در توضیح کارهای خیرخواهانه با هدف غیر خدا گفت: خدا همون چیزی رو که هرکسی انتظار داره، بهش میده. اگه کسی دنیا رو میخواد یا دنبال تشکر و تحسین دیگرانه یا اگر میخواد احساس آرامش کنه و از عذاب وجدان راحت بشه بهش اینا رو میده، اگر هم خدا رو میخواد بهش میرسه! چیزی رو که نمی خواد که بهش به زور نمیدن، اگه خدا رو نمی خواد بهش هم نمیدن! معلم می گفت در مورد انفاق، نیازمند واقعی، "دهنده" است. ماییم که به انفاق کردن احتیاج داریم، مثل بقیه ی عبادات که نیاز ما هستند. مثلاً نماز خوندن هم نیاز انسانهاست، ما احتیاج داریم به اینکه سجده کنیم و جلوی خدا خشوع کنیم. این نگرش، رفتار انسان رو دگرگون می کنه و حس طلبکار بودن در مقابل اعمال خوب رو از آدم میگیره. اثر کار خیر رو ما در لحظه، دریافت می کنیم نه اینکه منتظر باشیم در آینده چه اتفاقی برامون بیفته. همون موقع اثر تربیتی اش روی نفس انسان ایجاد و نمایان می شه. همون طور که سطح رابطه های انسان ها متفاوته، سطح رابطه ی انسان ها با خدا هم مختلفه. مثلاً یه دوستی رو در نظر بگیرید که به ازای هر تلفنی که شما میزنید، یه بار بهتون زنگ میزنه و مقایسه اش کنید با دوستی که هرچند شما فرصت نمی کنید باهاش تماس بگیرید، او بارها باهاتون تماس می گیره! حالا ما هم اگه توقع داشته باشیم در عوض هر کاری، از خدا پاداش نقد، اون چیزی که خودمون دلمون میخواد بگیریم، میشه همون معامله و نه یه ارتباط زیبا و بر اساس محبّت واقعی. اگر محبّت واقعی باشه، کاری نداره طرف مقابل چه می کنه! اگه میخوایم خدا روی ما حساب باز کنه، باید بهش ثابت کنیم و سطح رابطه مون رو باهاش بالا ببریم. چون خدا گفته، انجام میدم بدون هیچ چشمداشت. تازه این نعمتیه که او داده و بازم این منم که باید ازش تشکر کنم نه اینکه من طلبکار باشم! با این نقشی که به من میده (نقش حمایت دیگران، نقش مادر بودن و ...) باعث رشد من میشه، تازه باید ازش طلب مغفرت بکنم به خاطر کوتاهی هایی که کرده ام. این نعمت ها رو بشناسیم تا بتونیم کمبودهای نفس مون رو باهاش جبران و اصلاح کنیم. پس ما همیشه بدهکاریم و هیچ وقت حس طلبکاری نداریم. و در هرلحظه باید ببینیم اولویت ما چیه، در این لحظه خدا ازم چی میخواد. البته باید دقت کرد، بدهکاری ما در مقابل خداست نه بنده های خدا، پس طلبکار پرورش نمیدیم و خودمون هم هرگز حس طلبکاری نداریم.

معلم در جواب سوالی در مورد اینکه ما وقتی خودمون قرآن رو بلد نیستیم، چطور اونو به دیگران مثلاً بچه مون یاد بدیم؟ گفت: مهم رفتارهای ماست که مثلاً همیشه تو زندگی " حَکَم " ما قرآن باشه نه اینکه دلم می خواد و چون من میگم و ... معلم با واکنش نسبت به اعتراض اعضا نسبت به اوضاع فرهنگی جامعه، گفت: هرگز جامعه ی یکدست، جامعه ی سالمی نیست و همون طور که خدا در قرآن میگه، شدنی هم نیست. خدا نخواسته جامعه رو یکدست بکنه، ما هم نباید این توقع رو داشته باشیم بلکه در همین جوامع پرتنش و آشفته، باید به تکلیفمون عمل کنیم.