مالک واقعی...

این هفته آیات 13 و 14 سوره فاطر رو خوندیم:

یولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهَارِ وَیولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ(فاطر/13)  إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا یسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیوْمَ الْقِیامَةِ یکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَلَا ینَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ(فاطر/14)

او شب را در روز داخل می‌کند و روز را در شب؛ و خورشید و ماه را مسخر کرده، هر یک تا سرآمد معینی به حرکت خود ادامه می‌دهد؛ این است خداوند، پروردگار شما؛ حاکمیت از آن اوست: و کسانی را که جز او می‌خوانید حتی به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند!   اگر آنها را بخوانید صدای شما را نمی‌شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمی‌گویند؛ و روز قیامت، شرک شما را منکر می‌شوند، و هیچ کس مانند خبیر تو را باخبر نمی‌سازد!

اول الهه در مورد آیات توضیحاتی داد و گفت: شب و روز و وارد شدن تدریجی اونها به همدیگه از آیات خداست و در این آیه اول " شب " اومده که شاید به دلیل اهمیت اون باشه. توی قرآن از خصوصیات شب، آرامش و پوشش و عبادت و ... اومده. جملات بعدی هم اشاره به نظم و زمان بندی دقیق پدیده ها مثل حرکت خورشید و ماه داره که نشون میده هیچ کدوم از این اتفاقات که برای ما عادی شده، بی حساب و کتاب نیست بلکه هدف و برنامه داره.

در پایان آیه هم تذکر میده که " مالکیت " تنها از آن خداست و کسی جز او مالک حتی پوسته روی هسته خرما هم نیست! آیه ی بعدی هم در تکمیل بحث میگه اگر کسی جز او رو انتخاب کنیم، نه صدامون رو می شنوند، نه قدرت "اجابت کردن" دارن و نه حتی مسئولیتی رو در قبال ما می پذیرن!! لیلا گفت این آیه نشون میده "خدا" هم صدای ما رو می شنوه و هم اجابت می کنه چون بر اساس این آیه میشه گفت خدا این ها رو به خودش واجب دونسته و اجابت کردن بنده هاش رو به عنوان تفاوت خودش با معبودهای غیر حقیقی ذکر کرده! زینب گفت باید بگردیم و بت های زندگی مون رو پیدا کنیم که ممکنه از بین انسان ها و یا دارایی و مقام و منسب و ... باشه.

رخساره جملاتی از "جبران خلیل جبران" خوند که مفهوم " مالکیت " رو فقط از آن خدا می دونست و می گفت هرچیزی در دست ما هست، فقط امانتی است که باید طبق رضایت صاحب حقیقی اش به مصرف برسه! ...

در عمق دریاها...

سلام. امروز هم به یاری خدا، دور هم جمع شدیم و آیات 11 و 12 سوره فاطر رو خوندیم:

وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا یعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا ینْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یسِیرٌ(فاطر/11)

داوند شما را از خاکی آفرید، سپس از نطفه‌ای؛ سپس شما را بصورت زوجهایی قرار داد؛ هیچ جنس ماده‌ای باردار نمی‌شود و وضع حمل نمی‌کند مگر به علم او، و هیچ کس عمر طولانی نمی‌کند، یا از عمرش کاسته نمی‌شود مگر اینکه در کتاب ثبت است؛ اینها همه برای خداوند آسان است.

زینب توضیحاتی در مورد این آیه داد و گفت این آیه مراحل خلقت انسان رو از خاک و نطفه و زوج ها رو بیان کرده و یادآوری می کنه این سیر کاملاً تحت سیطره ی علم خدا اتفاق می افته و حتی لحظه ای از عمر کسی نمی گذره مگر با علم و قدرت خدا که البته این امر برخلاف تصور ما برای خدا آسان است. زینب گفت واژه ی "عمر" از عمران و آبادی گرفته شده و میشه گفت اون مقداری از عمر ما رو در بر می گیره که صرف آباد سازی و اصلاح بشه، باقی اون هدر رفته و اصلاً بود و نبودش تفاوتی نداشته!! این آیه با توجه دادن ما به نظارت خدا بر همه ی لحظاتمون، تذکری هست که خیال نکنیم مهم نیست عمرمون رو چه جوری می گذرونیم! خدا روی هر لحظه اش حساب کرده! الهه می گفت این آیه نشون دهنده ی تقدیر و سرنوشت تعیین شده هم هست که باعث شد صحبت هایی از بحث جبر و اختیار مجدد تکرار بشه.

هاجر نکته ی مهم دیگه ی این آیه رو اشاره به "کتاب" دونست و گفت تاکید بر مواردی مثل "قلم" ، "نوشتن" و "کتاب" که به خدا و فرشتگانش نسبت داده شده، در قرآن اهمیت داره پس باید بهش دقت کنیم و اهمیتش رو بشناسیم.

وَمَا یسْتَوِی الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ(فاطر/12)

دو دریا یکسان نیستند: این یکی دریایی است که آبش گوارا و شیرین و نوشیدنش خوشگوار است، و آن یکی شور و تلخ و گلوگیر؛ از هر دو گوشتی تازه می خورید و وسایل زینتی استخراج کرده می‌پوشید؛ و کشتیها را در آن می‌بینی که آنها را می‌شکافند تا از فضل خداوند بهره‌گیرید، و شاید شکر به جا آورید!

آیه 12 سوره ی فاطر، صحبت از دو دریا می کنه، که در ظاهر تفاوت هایی دارند ولی در عمق هر دو، گنجینه هایی نهفته است! بعد از اینکه زینب نتیجه ی مطالعاتش رو از منابع و تفاسیر مطرح کرد، مریم گفت غیر از معنای ظاهری این آیه که آبهای شور و شیرین، منبع انواع نعمت های خدا هستند و شکرشون لازمه، میشه گفت هر موقعیت و یا حتی هر آدمی دریایی هست که در برخورد اول ممکنه در ذائقه ی ما تلخ یا شیرین جلوه کنه اما فقط با نفوذ به اعماق وجود اون فرد یا اون ماجرا، می تونیم به گنج های نهفته اش پی ببریم و "فضل" خدا رو جستجو کنیم! فقط اون کشتی هایی که خطر رو می پذیرن و در طلب فضل خدا، موج ها رو می شکافند، به ذخایر دریا دست پیدا می کنن!

برای فهم بهتر معنای "فضل" غیر از معنای لغوی اون که اعطای نعمت و لطف های بیشتر از جانب خداست، به آیات دیگر قرآن رجوع کردیم که گاهی معنای عام به اون داده بود و گاهی از "فضل" مختص به بندگانش صحبت کرده (...وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ (آل عمران/152)). در مجموع با تلاش خودمون و البته "خواستن" و "خطر کردن" می تونیم هرچه بیشتر زمینه ی دریافت فضایل الهی رو فراهم کنیم. اشاره ی پایان آیه "باشد که شکر گزار باشید" نشون میده با رشد قابلیت هامون و زمینه سازی فردی و اجتماعی برای دریافت بهتر الطاف خدا، "شکر" حقیقی رو انجام داده ایم نه فقط نشستن و شکر زبانی. آیات قرآن نشون میده انسان هایی که مشمول "فضل" الهی هستن، این صفت رو از "مربی" خودشون گرفته اند و طبق آیۀ زیر، برای دیگر رهپویان این مسیر هم دعا می کنن، بهشون بشارت میدن و منتظرشون هستن و در وجودشون اثری از "بخل" و تک خوری نیست:

فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ(آل عمران/170)

آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند خوشوقتند؛ که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت.

در نهایت دعا کردیم بتونیم دریاهای فضل خدا رو بشکافیم طوریکه هیچ موجی جلودارمون نباشه و همیشه متوجه لطف خدا و شکرگزار واقعی او باشیم. ان شاءالله...

وظیفه ی ما...

سلام. این هفته در مورد آیه ی 10 سوره ی فاطر صحبت کردیم:

مَنْ کَانَ یرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیهِ یصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یمْکُرُونَ السَّیئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُولَئِکَ هُوَ یبُورُ(فاطر/10)

کسی که خواهان عزت است، تمام عزت برای خداست. سخنان پاکیزه به سوی او صعود می‌کند، و عمل صالح را بالا می‌برد. و آنها که نقشه‌های بد می‌کشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر آنان نابود می‌شود!

"مکر" به معنی حیله و چاره اندیشی است و در آیات مختلفی اومده. گاهی مثل این آیه، جنبه ی ناپسند اون مورد اشاره قرار گرفته و گاهی "مکر" به خدا نسبت داده شده:

وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیرُ الْمَاکِرِینَ(آل عمران/54)

و نقشه کشیدند؛ و خداوند چاره‌جویی کرد؛ و خداوند، بهترین چاره‌جویان است.

أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلَا یأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ(الأعراف/99)

آیا آنها خود را از مکر الهی در امان می‌دانند؟! در حالی که جز زیانکاران، خود را از مکر خدا ایمن نمی‌دانند!

اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیئِ وَلَا یحِیقُ الْمَکْرُ السَّیئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ ینْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا(فاطر/43)

اینها همه بخاطر استکبار در زمین و نیرنگهای بدشان بود؛ اما این نیرنگها تنها دامان صاحبانش را می‌گیرد؛ آیا آنها چیزی جز سنت پیشینیان را انتظار دارند؟! هرگز برای سنت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز برای سنت الهی تغییری نمی‌یابی!

این آیات، حیله گری های دشمنان رو همیشه باطل میدونه که مکر خدا بر اونها غلبه خواهد کرد. نکته ی جالب اینه که خدا هرگز مومنین رو دعوت به حیله گری و چاره اندیشی در مقابل این توطئه ها نمی کنه بلکه خودش رو مسئول بی اثر کردن اون حیله ها میدونه!! در مقابل، تنها چیزی که وظیفه ی اهل ایمان هست، "کلام طیب" و "عمل صالح" و به نوعی باور داشتن، اطاعت خدا و اصلاح امور هست و هرگز هم نباید نگران کارشکنی های بدخواهان باشند چون خدا تلاش های اونها رو باطل می کنه. البته زینب تاکید کرد که خدا هرگز "منفعل" و بی خیال بودن رو نمی پذیره و همیشه بر فاعل بودن تاکید می کنه مثل همین آیه که هم عقیده و گفتار و هم فعل و عمل صالح رو لازم می شمره. شاید خدا می خواد به ما اطمینان بده که مراقب اوضاع هست و لازم نیست ما دنبال موشکافی و پیدا کردن همه ی شیطنت ها باشیم و این جوری جلوی هدر رفت انرژی ها گرفته بشه تا تمرکز بیشتری روی اصلاح امور و حرکات مثبت داشته باشیم و نگران خدعه ها نباشیم. مثال دیگه ی اون آیه ی 127 سوره ی نحل است:

وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیهِمْ وَلَا تَکُ فِی ضَیقٍ مِمَّا یمْکُرُونَ(النحل/127)

صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و بخاطر آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئه‌های آنها، در تنگنا قرار مگیر!

پس شاید بهتر باشه روی انجام وظایف مون تمرکز کنیم و نگران حیله ها نباشیم و اون رو به خدا بسپریم. حتی به نظر میرسه "مقابله به مثل" در مورد کارشکنی ها و دشمنی های دیگران، صحیح نیست و خداوند چنین حرکاتی رو مجاز ندونسته.

در نهایت وقتی می خواستیم از بحث آیه ی 10 سوره ی فاطر بگذریم، قسمت " إِلَیهِ یصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ " رو به لیست سوالاتمون اضافه کردیم چراکه ابهام در مورد معنای دقیق اون از بین نرفت و فهمیدن ارتباط "کلمه طیب" و "عمل صالح" در حرکت به سوی خدا، نیاز به جستجوی بیشتری داره! آیا منظور آیه اینه که اعمال صالح به ترفیع عقاید طیب کمک می کنند؟ یا گفتار و افعال صالح باید همراهی داشته باشن؟ یا این خداست که رفتار و گفتار پاکیزه رو انتخاب می کنه تا صعود کنن؟ ...

در مجموع، این آیه گفت "عزت" تمام و کمال نزد خداست و راه رسیدن به اون، اعمال و رفتار پاکیزه و صالح است و حیله های ناپاک نمی تونه حرکت در این مسیر رو متوقف کنه و خدا توطئه ها رو نقش بر آب خواهد کرد.

هاجر، سیستم قضایی جامعه مون رو مثالی دونست از اینکه ما عزت رو نزد دیگران طلب می کنیم: در سیستم قضایی صدر اسلام، زندان وجود نداشته بلکه بلافاصله بعد از تعیین حکم، "حد" جاری می شده. ولی ما با سیستم برگرفته از غرب، دچار معضل "زندان" ها و حجم بالای "زندانی" ها هستیم! هاجر می گفت دلیلش هم اینه که میترسیم ما رو به عدم رعایت حقوق بشر محکوم کنن! البته به دلیل عدم آگاهی کامل از قوانین و نظرات دقیق فقهی در این باره، قضاوت و تصمیم گیری رو به اهل فن واگذار کردیم...! 

استقامت...

سلام. این پنجشنبه بحث آیه 9 سوره فاطر رو مفصل تر انجام دادیم و به سوالی در مورد اینکه "مقصود خداوند از باران و آب و حیات پیدا کردن در چنین آیاتی چیه؟"، پرداختیم:

وَاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَیتٍ فَأَحْیینَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ(فاطر/9)

خداوند کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت درآورند؛ سپس ما این ابرها را به سوی زمین مرده‌ای راندیم و به وسیله آن، زمین را پس از مردنش زنده می‌کنیم؛ رستاخیز نیز همین گونه است!

الهه توضیح داد که در آیات مختلف قرآن آب مایه ی حیات و وسیله ی زنده شدن زمین های مرده دانسته شده. لیلا هم به صفات مختلف آب در قرآن اشاره کرد که "طهور" پاک کننده، "غدقاً " سیراب کننده، "معین" گوارا، "منهمر" خرد کننده، "صدید" متعفن (در جهنم)، "مهین" پَست (منی) و ... اومده.

دقت به آیات قرآن، معنای وسیع "ماء" رو نشون میده ولی ما به دنبال اون آب حیات بخش و زنده کننده ای بودیم که خداوند می فرماید:

وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَینَاهُمْ مَاءً غَدَقًا(الجن/16)

و اینکه اگر آنها در راه استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان می‌کنیم!

معصومه و الهه می گفتن این آب همون "آب حیات" است که موسی وقتی دنبال خضر می گشت، ماهی مرده و پخته شده، در اون آب زنده شد! و همون جا بود که بنده ی حقیقی خدا (خضر) رو پیدا کردند:

فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَینَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا(الکهف/65)

(در آن جا) بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمت از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.

از آیات دیگری که اشاره شد:

لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیهِ إِلَى الْمَاءِ لِیبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ(الرعد/14)

دعوت حق از آن اوست! و کسانی را که غیر از خدا می‌خوانند، به دعوت آنها پاسخ نمی‌گویند! آنها همچون کسی هستند که کفهای (دست) خود را به سوی آب می‌گشاید تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسید! و دعای کافران، جز در ضلال (و گمراهی) نیست!

این آیه نشون میده کسانی که دنبال غیر خدا میرن، هرگز سیراب نمی شوند، همون طور که جای دیگری می فرماید این افراد به دنبال سراب رفته اند و هرگز آب رو پیدا نمی کنند:

وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یجِدْهُ شَیئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ(النور/39)

کسانی که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می‌پندارد؛ اما هنگامی که به سراغ آن می‌آید چیزی نمی‌یابد، و خدا را نزد آن می‌یابد که حساب او را بطور کامل می‌دهد؛ و خداوند سریع الحساب است!

به نظر میرسه این همون آبی هست که وقتی جهنمی ها از بهشتی ها طلب می کنند، جواب می شنوند که بر کافرین حرام شده (إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِینَ(الأعراف/50)). ملیحه این آیه و آیات دیگری رو که حیات دنیا رو به آب باران تشبیه می کنه، خیلی در پیدا کردن مسیر صحیح زندگی کارگشا دونست:

إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّینَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ(یونس/24)

مثل زندگی دنیا، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده‌ایم؛ که در پی آن، گیاهان زمین -که مردم و چهارپایان از آن می‌خورند- می‌روید؛ تا زمانی که زمین، زیبایی خود را یافته و آراسته می‌گردد، و اهل آن مطمئن می‌شوند که می‌توانند از آن بهره‌مند گردند، (ناگهان) فرمان ما، شب‌هنگام یا در روز، فرامی‌رسد؛ و آنچنان آن را درو می‌کنیم که گویی دیروز هرگز (چنین کشتزاری) نبوده است! این گونه، آیات خود را برای گروهی که می‌اندیشند، شرح می‌دهیم!

این آیه نشون میده آب به فرمان خدا جاری میشه و هرکس استفاده هایی می بره ولی آنچه ماندگار می شود "زخرف" یعنی گنجینه هاست وگرنه زینت های سطحی به زودی از بین خواهند رفت. آیه ی مشابه دیگر:

وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیءٍ مُقْتَدِرًا(الکهف/45)

زندگی دنیا را برای آنان به آبی تشبیه کن که از آسمان فرو می‌فرستیم؛ و بوسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز می‌شود و) در هم فرومیرود. اما بعد از مدتی می‌خشکد؛ و بادها آن را به هر سو پراکنده می‌کند؛ و خداوند بر همه چیز تواناست!

 که همان معنای بالا رو متبادر می کنه و ملیحه می گفت باید سعی کنیم این گنجینه ها رو به دست بیاریم که موندگار باشن نه زینت های سطحی و زودگذر. آیه ی دیگری هم اشاره می کنه به حباب های سطحی روی آب که به زودی نابود میشن ولی جزء مفید اون در زمین فرو میره و جاودان میشه:

أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَدًا رَابِیا وَمِمَّا یوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا ینْفَعُ النَّاسَ فَیمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذَلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ(الرعد/17)

خداوند از آسمان آبی فرستاد؛ و از هر دره و رودخانه‌ای به اندازه آنها سیلابی جاری شد؛ سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد؛ و از آنچه برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی، آتش روی آن روشن می‌کنند نیز کفهایی مانند آن به وجود می‌آید -خداوند، حق و باطل را چنین مثل می‌زند!- اما کفها به بیرون پرتاب می‌شوند، ولی آنچه به مردم سود می‌رساند در زمین می‌ماند؛ خداوند اینچنین مثال می‌زند!

این آیه تکلیف رو مشخص می کنه که از سطحی و ظاهربین بودن باید فاصله بگیریم و در همه چیز، بین آدم ها یا جریانات و رفتارها، عمیق ترین ها رو پیدا کنیم و خودمون هم همون طور باشیم. چون این نوع رفتار تاثیر گذاره و گرنه اونهایی که سطحی اند و شلوغ و پر سر و صدا هستن، زود از بین میرن و اثری ازشون به جا نمی مونه!

در نهایت هم آیه ی 7 سوره ی هود (وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ) با وجود صحبت ها، برامون ناشناخته موند تا ان شالله با جستجوی بیشتر یا پرسیدن از بزرگتری، بتونیم اون رو درک کنیم.

در نهایت بحث "آب" در قرآن، "عطش" ما رو بیشتر کرد تا ان شالله با استقامت به مرحله ی "سیراب" شدن برسیم!

زینب گفت در بسیاری از آیات، آب عامل "حیات" دونسته شده حتی بعد از مرگ زمین و موجودات. و غیر از حیات طاهری موجودات زنده که به آب بستگی داره، حیات معنوی ما هم وابسته به "آب حیات" هست و برای معرفی حیات اصلی انسان، آیاتی رو مثال زد:

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ(آل عمران/169)

(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

که نشون میده، مرگ به معنی انتهای حیات انسان نیست. یا آیه 122 سوره انعام که میگه "حی" کسی هست که "نور" داره و در تاریکی راه نمیره! دیگران ممکنه راه رو گم کنن ولی او بین مردم با روشنایی قدم برمیداره و مسیرش مشخصه پس گیج و گم نمیشه و هرجایی نمیره:

أَوَمَنْ کَانَ مَیتًا فَأَحْیینَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا کَذَلِکَ زُینَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ(الأنعام/122)

آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه برای کافران، اعمال (زشتی) که انجام می‌دادند، تزیین شده است.

و در نهایت سوره ی فجر که نشون میده زندگی و حیات حقیقی در این دنیا خلاصه نمیشه پس باید براش آماده باشیم:

یقُولُ یا لَیتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی(الفجر/24)

می‌گوید: «ای کاش برای زندگی ام چیزی از پیش فرستاده بودم!»

در انتهای صحبت ملیحه دوباره روی آیه ی اول تاکید کرد که "استقامت" مهمترین شرط رسیدن به "آب حیات" هست و باعث شد مژگان در مورد معنای عملی "استقامت" بپرسه: آیا معنای صبر و استقامت همون "تحمل" سختی ها و زشتی های زندگیست؟ لیلا و ملیحه در جواب گفتن اصلاً این طور نیست، نباید زشتی ها رو تحمل کرد بلکه همیشه لازمه دنبال اصلاح باشیم. ولی باید دقت کنیم که در جهت صحیح (معروف) و برای از بین بردن منکر و طبق معیارهای الهی عمل کنیم، دنبال ثابت کردن خودمون نباشیم یا از سر غرور و خودخواهی رفتاری نکنیم. خلاصه در مسیر الهی و روی معیارهای الهی استقامت داشته باشیم و سختی هاشو بپذیریم تا ان شاءالله شامل این آیه بشیم... 

شکست ناپذیر شویم...

این هفته اول آیه 9 سوره فاطر رو خوندیم:

وَاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَیتٍ فَأَحْیینَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ (فاطر/9)

خداوند است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت درآورند؛ سپس ما این ابرها را به سوی زمین مرده‌ای راندیم و به وسیله آن، زمین را پس از مردنش زنده می‌کنیم؛ رستاخیز نیز همین گونه است!

این آیه بعد از بحث "هدایت" و "ضلالت" مطرح میشه و خداوند در اون حرکت بادها و ابرها و بارانی که به زمین مرده میرسه رو به خودش نسبت میده و حیات بخشیدن به زمین مرده رو نتیجه ی این بارون میدونه و این رو مثالی از رستاخیز میدونه. ابتدا به ظاهر این آیه دقت کردیم که این معجزه ی تغییر فصل ها و تغییرات گیاهان و موجودات، زنده شدن مجدد زمینی که خشک شده و مرده، حقیقتاً قدرت خدا رو نشون میده و جای هرگونه شک و تردید رو درباره رستاخیز از بین میبره. اما در نگاه مجددی به این آیه و رابطه اش با آیات قبل و بعدش و نیز توجه به آیات مشابه، به این نتیجه رسیدیم که منظور از "آب" و "حیات" نمیتونه فقط زندگی دنیوی باشه، بلکه حیات حقیقی رو نشون میده که جستجوی بیشر و بحث مفصل تر به جلسه ی آینده موکول شد.

مَنْ کَانَ یرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیهِ یصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یمْکُرُونَ السَّیئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُولَئِکَ هُوَ یبُورُ (فاطر/10)

کسی که خواهان عزت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود می‌کند، و عمل صالح را بالا می‌برد؛ و آنها که نقشه‌های بد می‌کشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود می‌شود (و به جایی نمی‌رسد)!

 در تعریف عزت، معنی "شکست ناپذیری"، قاهر باشد و نه مقهور، یا غالب باشد و نه مغلوب آمده ولی اینکه چطور ما میتونیم "عزیز" باشیم یعنی دچار شکست نشیم؟ چطور میشه نیرویی داشت که تحت تاثیر محیط قرار نگیریم؟ این آیه به همراه آیات مشابهش میگه با خدا و پیش خدا میشه شکست ناپذیر شد! جای دیگه و پیش کسی دیگه دنبالش نگردیم! بچه ها مثال های مختلفی رو اشاره کردن و آیات دیگه هم مطرح شد:

وَلَا یحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ(یونس/65)

سخن آنها تو را غمگین نسازد! تمام عزت، از آن خداست؛ و او شنوا و داناست!

الَّذِینَ یتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا(النساء/139)

همانها که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود انتخاب می‌کنند. آیا عزت و آبرو نزد آنان می‌جویند؟ با اینکه همه عزتها از آن خداست؟!

نتیجه ی صحبتا این بود که عزّت و ذلّت اولاً باید با تعاریف الهی شناخته بشه چون ما خیلی وقتا عزیز بودن یا خوار بودن رو قرآنی تعریف نمی کنیم (مثلاً ممکنه بیماری و گرفتاری رو مظهر ذلت و ثروت و مقام رو به معنی عزت بدونیم) به همین خاطر همیشه نگرانیم و میترسیم از اینکه دچار پستی و ذلت بشیم. طبق این آیه رمز همیشه عزیز بودن و خوار نشدن، با خدا بودن و ندیدن هیچ چیز و هیچ کس دیگه هست، باید تمرین کنیم همیشه فقط با یکی طرف باشیم و خودمون رو فقط با او بسنجیم، نگران هیچ چیز و هیچ کس دیگه هم نباشیم...

در ادامه ی این آیه به "کلمات طیب" اشاره می کنه که به سوی خدا بالا می روند و "عمل صالح" اونها رو ترفیع میده. " إِلَیهِ یصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ" صحبتایی شد ولی قرار شد هفته دیگه بیشتر در این باره بحث کنیم ان شاءالله...