یگانگی...

فتانه ادامه صحبت در مورد سوره حمد رو پی گرفت:

"... ایاک نعبد و ایاک نستعین..."

ابتدای این جلسه و در صحبت های پراکنده ای راجع به "ایاک نعبد"، معلم گفت ما خیلی وقتا برای خدا "حد" تعیین می کنیم یعنی مثلاً میگیم از همه چیزم میتونم بگذرم غیر از ... یا مثلاً از خدا میخوایم با هر چیزی آزمایشم کنه غیر از بچه ام یا ...! درحالیکه در رابطه ی با خدا، باید بتونیم پای هر امتحانی بایستیم. این حرف که بگیم "من انقدرا هم کارم درست نیست که بخوام از فلان چیز هم بگذرم" خیلی اشتباهه! معناش اینه که تو اون محدوده خدا رو قبول ندارم. "امتحان" یعنی اینکه هرچی خدا برات خواست، با هر چیز و هر کس آزمونت کرد، جا خالی نکنی. معنی جواب "بله" ما به سوال خدا " أَلَسْت̕ بِرَبِّکُمْ "؟، همینه که ما قبول کرده ایم مسیر رشد و تعالی رو طی کنیم و خدا راه اون رو "ابتلا" معرفی کرده. پس باید پا توی میدون بذاریم و کم نیاریم. اگر برای خودمون "محدوده" و "ظرفیت" محدود قائل بشیم، رشدمون هم محدود میشه و حرکتمون کند میشه و جزء قافله ای از عالم میشیم که تو حرکت "طَوعاً" شرکت نکردن و مجبورن "کَرهاً" این مسیر رو بگذرونن (طَوْعًا أَوْ کَرْهًا...).

معلم گفت تو سوره ی حمد وقتی خدا رو با توصیفات آیات اول قبول کردیم و شناختیم، حالا تسلیمش میشیم و قبول می کنیم که "ایاک نعبد و ایاک نستعین". در واقع اگر اینگونه تسلیم خدا نیستیم، دلیلش اینه که خدامون رو اون طور که باید نشناخته ایم، نگرش مون در مورد خدا درست نیست! معلم گفت سوره حمد، سیستم تربیتی این عالم رو معرفی می کنه و میگه از خصوصیات این سیستم "یگانگی" است. اگر دوگانگی و تردید در وجودت باشه، تربیت الهی نداشته ای. خدا نمیگه تو کی هستی و چی باید باشی، بلکه خودش رو معرفی می کنه که من اینم، با خصوصیاتی که ذکر می کنم.

معلم به آیه "...فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ" اشاره کرد و گفت: خدا میگه اگر راست میگید، آرزوی مرگ کنید. این سوال بسیار تعیین کننده ای است که نشون میده چقدر اهل تربیت الهی و اهل "صداقت" هستیم، چقدر وابستگی ها و دلبستگی هامون دست و پای ما رو بسته! ما اگر به واقع احساس کنیم این جسم چقدر محدودیت و گرفتاری برامون ایجاد کرده، مایل هستیم با کنار گذاشتن اون به جایی برسیم که دیگه گرسنگی و ضعف و خستگی و ... معنی نداره تا سرعت حرکتمون افزایش پیدا کنه. این جوری دیگه لحظه ی مرگ در گروهی نیستیم که التماس می کنن به دنیا برگردن تا بتونن اشتباهات و کاستی هاشون رو در دنیا جبران کنن، بلکه از گروهی هستیم که آرزوی مرگ می کنیم و می دونیم دلبستگی ها مزاحم ما هستند. پس از اینکه گاهی خدا بعضی از وابستگی هامون رو ازمون بگیره ناراحت نمیشیم بلکه خوشحال میشیم! معلم بر اساس آیه "...و َیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ " می گفت خدا به میزان ثابت قدم بودن ما نمره میده. به اینکه در مسایل تربیتی چقدر تثبیت داریم. وقتی چیزی یا موقعیتی رو از دست میدیم چقدر ابراز رضایت می کنیم و به این نگاه می کنیم که اگه خدا این رو در جهت تکامل من خواسته، چه جوری ازش استفاده کنم و رشد کنم.

نیتت "خدا" باشد ...

... ما اگر نطقمان با خدا باز بشود، ملائکه را به زحمت میندازیم. کار خوبی هم هست. خدا آن را یاد داده است. هرچه با خدا چانه بزنید، جا دارد. پیش دیگران اگر فضولی کنید عیب است. فقط پیش خداست که هرچه حرف بزنید قشنگ است. فضولی کن، گریه کن، خنده کن، دعوا کن! بگو خدایا این چه وضعش است، من مخلوق تو هستم. این ایمان محض است. با خدا کار کن. یاد خدا کن، یاد پیغمبر (صلی الله علیه و اله) کن، یاد ائمه (علیهم السلام) کن. اینها بزرگند. بنده ی اینها هرچه به آنها ور برود، به او بیشتر عطا می کنند. جای دیگر نرو. پیش مردم نرو، اگر هم رفتی مبادا از خدا پیش آنها شکایت کنی! شکایت آنها را هم پیش خدا نبر. اگر یک وقت مجبور شدی شکایت آنها را به خدا بکن، اما اگر مجبور شدی! اگر این کار را نکنید بهتر است. شیعیان این کار را نمی کنند.

شکایت خدا را به خدا بکن، این ایمان محض است. خدایا این چه وضعش است. آخر من بنده ی تو هستم. الان نان نمیتوانم بخورم، خوابم می آید، پیر شده ام، نماز نمی توانم بخوانم، نمی توانم روزه بگیرم و مثل اینها. اینها را به خدا بگو، او دوست دارد. با او حرف بزن. آدم به خالقش نگوید پس به چه کسی بگوید؟ خیلی جای خوبی است. اصلاً عقیده ی من اینست که هیچ جا لب باز نکنی. اگر توانستی پدر و مادرت را هم صدا نزن! از همان اول که بابایت را صدا میزنی، "بابا" بگو اما نیتت "خدا" باشد ...

مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد پنجم طوبای محبت

تربیت...

" بسم الله الرحمن الرحیم  الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ  الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ  مَـلِکِ یَوْمِ الدِّینِ  إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ  اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ  صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ "

در ادامه ی صحبت ها راجع به سوره ی حمد، معلم گفت این سوره به عنوان "manifest" قرآن معرفی شده. مشابه مکاتب دیگه که برای خودشون مانیفست تعریف می کنن. در حقیقت برای ورود به سیستم قرآن، باید به این باورها برسیم. یکی از این باورها، مدیریت و مالکیت یکتای جهان است (مالک یوم الدین). از این آیه می فهمیم بازخورد اعمال از قوانین دیگه ی این سیستمه، پاداش و جزا حتمیه. "و ما ادریک ما یوم الدین" نشون میده باید درک خودمون رو بالا ببریم تا بتونیم این سیستم رو خوب بفهمیم. معلم اشاره کرد به آیه "... انّ الدّین عند الله الاسلام ..." گفت این سیستم یکتاپرستی، همون آیینی بوده که همه ی پیامبران، انسان ها رو به اون دعوت کردند. در توضیح این موضوع که سیستم جزا و بازخورد اعمال، در دنیا جاری و ساری هست، معلم از امام خمینی نقل کرد که مثال ما در این دنیا، مثال فرد معتادی هست که نئشه است و توی خیابون می گرده ولی از شدت نئشگی متوجه حقیقت اتفاقات اطرافش نمی شه! وقتی که از نئشگی در بیاد، واقعیت ها رو درک می کنه. ما هم نئشه ی این دنیاییم و متوجه واقعیت های موجود اطرافمون نیستیم! و توصیه هایی که هست مبنی بر اینکه بمیرید قبل از اینکه مرگ سراغتون بیاد، برای اینه که فرصت ها رو از دست ندیم. مثل اینکه اگر قبل از دستگیر شدن، قوانین رو بدونیم می تونیم جلوی گیر افتادن خودمونو بگیریم، بعد از بازداشت دیگه فایده ای نداره! با درک صحیح از قوانین خدا، بدون اینکه لازم باشه گیر بیفتیم، متوجه گرفتاری خودمون یا گرفتاری جامعه در تعاملات غیر الهی می شیم. می فهمیم که اصلاً این معادلات، حقیقی نبوده. بسیاری از قوانین و حساب کتاب هایی که ما بهش عادت کرده ایم و به رسمیت می شناسیمشون، از نظر خدا و قرآن حقیقت ندارن! (کسانی که طلب استغفار و توبه کنند، از آسمان براشون برکت نازل میشه، لازم نیست سیاست بازی و طرفدار جمع کردن و جنگ و ... رو پیش بگیریم). مثلاً در رابطه ی انسان ها (حتی رابطه ی والدین و فرزند)، قانون غلبه ی انسان بر انسان وجود نداره، وقتی دو طرف تن به حاکمیت خدا بدهند، همدیگه رو دوست دارن.

معلم نقلی رو از پیامبر صلی الله علیه و اله بیان کرد که "از زمانیکه خدا و هستی اعلام کرد ای محمد من تو را دوست می دارم، سجده آغاز شد. پس هر بار به سجده میریم به یاد بیاریم که خدا گفته ما رو دوست داره. و زمانیکه خدا اعلام کرد من علی و خاندانش رو دوست دارم، رکوع آغاز شد. و با اعلام اینکه پیروانتون رو دوست دارم، "نماز" آغاز شد... پس طبق قانون خدا، وقتی او و پیامبر صلی الله علیه و اله و علی علیه السلام و این خاندان و همدیگه رو دوست داشته باشیم، وارد یک رابطه ی امن و مطمئن و پایدار شده ایم و اساساً قدرت همینه و غیر از این نیست! پس تعاملات رایج در جوامع و بین انسان ها اکثراً حقیقی نیست، واقعیت اینه که اگه قدرت میخوای راهش یه چیز دیگه اس. اگه محبت میخوای مسیرش این نیست و اگر قرب به خدا میخوای، این کارها صحیح نیست! پس باید بلند بشیم، قیام کنیم برای فهمیدن و درک کردن! نه اینکه بنشینیم و بگیم هروقت رسید، خبرمون کنید!!

معلم گفت "اسلام"، دین تربیتی است! این عالم تربیت پذیره، خداوند میخواد یه عالم باتربیت داشته باشه و خدا برای رسیدن به این هدف، نقش تربیتی و اجرایی فعال داره! حالا ما باید نقش پروردگار یکتا رو بشناسیم، و جایگاه خدا و سلسله ی تربیتی این عالم رو در تربیت خودمون بپذیریم. اولین ویژگی این مربی، رحمان و رحیم بودنه پس شاخص ترین خصوصیت مربی های الهی هم باید محبت نسبت به امت خودشون باشه. ما باید این مربی ها رو پیدا کنیم و اشتباهی نریم!

معلم گفت " ائمّه "، وسیله ی رشد و تربیت ما "الی الله" هستند نه وسیله ای برای حاجت گرفتن ما. خدا میگه من نعمت های این دنیا رو به همه میدم، شما و چهارپایانتون بهره مند می شوید (بهره مندی دنیوی شامل انسان و حیوان و همه ی موجودات به طور مشابه هست!) ولی "وابتغوا الیه الوسیله": از مربی ها، روش سیر و سلوک تربیتی رو بخواه و بیاموز! حالا تو این نظام تربیتی وقتی که میگن حتی نمک غذاتو از خدا و ائمه بخواه یعنی در ریز ترین حرکاتت (درآوردن پولش، خوردنش، انفاق کردن و ...)، به منش اونا دقت کن تا خودتو مشابه اونا تربیت کنی. معلم مثال زد یه ورزشکار حرفه ای، خودشو میده دست یه مربی، و اون مربی به همه چیز کار داره، اینکه چقدر بخوره، چی بخوره، چقد بخوابه، چه نرمش هایی بکنه یا نکنه و ... ما هم اگه بخوایم خدایی بشیم، باید خودمونو همه جوره بسپریم به یه مربی الهی.

معلم به داستان موسی و خضر علیهما السلام اشاره کرد و گفت خدا، موسی رو بعد از پیامبری و اون همه ماجرا، تازه میده دست خضر تا تربیتش کنه! و جالبتر اینکه موسی تربیت خضر رو تاب نمیاره!! همون موسی که مستقیم با خدا کلام گفته (کلیم الله). پس مقام مربی گری در این عالم، حساب و کتاب متفاوتی داره! پیام همه ی مربی های الهی که برای ما انسان ها اومدن، آدم شدن بوده. همه شون گفتن از حیوون ها فاصله بگیرید و زندگی حیوانی رو رها کنید و بالا بیاین. معلم گفت پیامبران پیشین که کل پیامشون این بوده که "ان لا تعبدوا الا الله" (خداهای گوناگون رو کنار بذارید)، در تربیت قومشون مشکلات زیادی داشتند. حالا این قرآن با این همه حقایق عمیق، میتونه بدون مربی فهمیده بشه؟! یه قسمت لازم از تربیت که هر مربی ای تاکید می کنه اینه که باید وارد گود شد، باید وسط حوادث قرار گرفت. باید گرم کنی، بدنسازی کنی و تو میدون فَن یاد بگیری و ساخته بشی، نه اینکه از جامعه و مشکلات و حوادث اجتناب کنی.

معلم در جواب یکی از بچه ها راجع به رفتار صحیح با دیگران و روش بحث کردن، گفت در مقابل بعضی از آدم ها که تمایلی نسبت به رشد کردن نشون نمیدن و از زندگی شون راضی و خوشحالن فقط میشه گفت خوش باش (لکم دینکم و لی دین)!! ولی اگر کسی مشتاق حقیقت بود و خواست بدونه روش زندگی تو چیه و علاقمند بود تربیت بشه، فرق می کنه. چون انسان ها باید برای موضوع، اول اهمیت قایل بشن تا بعد بتونن تربیت رو بپذیرن و دنبالش برن. همون طور که برای یه رنگ مو یا تزریق بوتاکس، کلی تحقیق و مطالعه می کنن چون براشون مهمه!