به خدا "بله" بگیم...

آیه 162 تا 166 اعراف:

" کسانى از ایشان که ستمگر بودند سخنى جز آنچه دستور داشتند بجاى آن آوردند و به سزاى آن ستم‏ها که مى‏کردند از آسمان عذابى به ایشان فرستادیم.

ایشان را از دهکده‏اى که نزدیک دریا بود بپرس، چون به حرمت شنبه تعدى کردند چون ماهى‏هایشان روز شنبه دسته دسته سوى ایشان مى‏آمدند، و روزى که شنبه نمى‏گرفتند نمى‏آمدند، بدینسان به سزاى آن عصیان که مى‏کردند مبتلایشان مى‏کردیم.

و چون گروهى از آنها گفتند براى چه گروهى را که خدا هلاکشان مى‏کند یا عذاب سختشان مى‏کند پند مى‏دهید، گفتند: پند دادن ما عذر جویى به پیشگاه پروردگارتان است و به این امید که شاید پرهیزکارى کنند.

و چون چیزهایى را که بدان تذکرشان داده شده بود به غفلت سپردند کسانى را که از بدى منع مى‏کردند رهانیدیم، و کسانى را که ستم کرده بودند به سزاى آن عصیان که مى‏کردند به عذابى سخت دچار کردیم.

وقتى از آنچه نهى شده بودند سر پیچیدند گفتیمشان بوزینگان مطرود شوید."

اعظم خانم توضیحاتی دادند و بعد معلم گفت: از حضرت امیر می پرسند اگر دوست خوبی پیدا کردم با او چگونه رفتار کنم؟ ایشون جواب دادند که حق دوست خوب اینه که در محبت به او بی نهایت باشی ولی در توقع از او صفر. یعنی اگر توقع بی جایی داشته باشیم حق یک دوست رو ضایع کرده ایم! در رابطه با خدا هم همین موضوع صدق می کند و همین رفتار رو داریم همون طور که پای یه آدم تا جایی می ایستیم که برامون منفعت داره (لذت همراهی با او، اعتماد و اطمینان پیدا کردن و یا چیز یاد گرفتن) و ضرری از جانب او ما رو تهدید نمی کنه. در مثال های خدا مشابه همین آیات که تحریم ماهی گیری بنی اسرائیل در شنبه ها بود، بنده ها در رابطه ی الهی هم معمولاً فقط پای سود میایستند و پای ضرر هرگز صبر نمی کنند که این نشونه ی "کفر" است. از طرفی جایی از قرآن خدا مثال می زنه که شما حتی نمی توانید روزی مگسی رو از او پس بگیرید یعنی اگر خدا مقرر کرده باشه چیزی به ما برسه و رزق ما باشه، کسی قادر نیست اونو ازمون بگیره. اگر ما به این چیزا اطمینان نداریم به خاطر اینه که در توانمندی و قدرت خدا شک و تردید داریم و حتی بسیاری مواقع خودمون یا بنده هایی از خدا رو از او توانمندتر و داناتر می دونیم و به اونها اعتماد بیشتری می کنیم. به همین دلیله که امر و نهی های خدا رو نمی پذیریم و اطاعت مطلق نمی کنیم و فکر می کنیم خودمون عاقل تر هستیم! نکته ی دیگه اینه که به محبت خدا هم شک داریم یعنی اگر ما رو از چیزی نهی کرده می گیم نکنه که چون حسودیش می شه یا ناراحت می شه به اون دست پیدا کنیم، ما رو نهی می کنه!! واقعاً چرا به خدا اعتماد نداریم و حاضر نیستیم حتی به اندازه ی بنده های او بهش اعتماد کنیم؟ حاضر نیستیم حساب بانکی، دسته چک، اعتبار، آبرو و هیچ چیزمون رو  به دست او بسپریم!

معلم گفت: تمام آزمون های خدا برای اینه که در نهایت به اونجا برسه که به خدا بگیم آیا او رو قبول داریم یا نه؟ مرحوم دولابی می گه در زندگی این دنیا با یه مهریه و خونه و ماشین و چندتا حرف عاشقانه حاضر می شیم به یه نفر "بله" بگیم و اختیار بخشی از زندگیمونو به او بدهیم ولی خدا باید چه کار کنه که ما این "بله" رو بهش بگیم؟ با این همه لطفش، ما هنوز حاضر نیستیم خودمونو در اختیار او بذاریم!

"نوح" سمبل شروع یکتاپرستی است. پیش از او خدایان متعدد پرستش می شد و او بود که رسماً الله را معرفی کرد و در ادامه اش حضرت ابراهیم همین طور... منافع انسانها در وجود خدایان متعدد است و همگرایی و یک خدا داشتن ضررهایی به همراه داره. یکتاپرستی به نظر میرسه که راههای فرار رو می بنده و محدودیت میاره ولی در نهایت کار انسان رو راحت و راه رو نزدیک می کنه چون فقط حرف یک نفر رو باید گوش داد و اطاعت کرد و از غیر او رها می شویم! پس ملٲ قوم فرعون از یکتاپرستی می ترسیدند و از اونجایی که جامعه لایه لایه بود و طبقه بندی داشت، آدمها تحت نفوذشون بودن. هدف ملٲ (خواص جامعه) این بود که انسانها این طبقه بندی رو بپذیرند و قبول کنند که اونها توانایی فکر کردن و تصمیم گیری ندارن و فقط عده ی خاصی هستن در جامعه که برتر اند و مسئولیت فکرکردن و تصمیم گرفتن رو دارند (برخلاف گفته ی پیامبر ما که همه مسئولیت دارند: کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته). معلم در پاسخ سوالی گفت: در قرآن درباره ولایت می فرماید "وابتغوا الیه الوسیله" یعنی شما باید به دنبال اینها بروید نه اینکه اونها شما رو دنبال خودشون بکشند. این تفاوت رهبر الهی و غیر الهی است که رهبران الهی برای مردم تور نمیندازن بلکه ما باید با شناخت این بزرگواران و با اصرار به اونها بپیوندیم وگرنه اونها دنبال یارگیری برای خودشون با هزار کلک و حیله و دروغ و تبلیغ و ... نیستند. 

معلم در توضیح ابتلائات و آزمایش های قوم بنی اسرائیل گفت: خدا همیشه می خواد ما انتخابش کنیم و در شرایط مختلف و حتی سخت با آزادی کامل انتخابش کنیم. خدا در مورد حضرت موسی می فرماید من از همون زمان که تو رو به سختی های مختلف دچار کردم، مادرت تو رو به آب انداخت و دوباره تو رو برگرداندیم و یا از شهر خارج شدی و بی پناه بودی و ... همه اینها برای این بود که تو رو برای خودم انتخاب کنم چون در تمام این ابتلاها نشون دادی تو مال من هستی. پس حالا تو شایسته ای و می تونی، برو به سمت فرعون... البته همه ی امتحانات خدا به موقع و متناسب با افراد و عادلانه است و بیش از توان فرد نخواهد بود.