همه مهمان خداییم...

...همه مهمان خداییم. در دنیا که حتی کفار هم لاکردارها مهمانند. کفار هم از برکت مسلمین مهمانند. همه مهمانیم. نمی بینی که هیچ چیز نمی توانند ببرند؟ فقط باید بخورند و بریزند. آخر مهمان حق ندارد چیزی بلند کند. می دانید که عیب است. خیلی بد است وقتی آدم مهمانی برود و چند سال بخورد و طرف آخر هم یک چیزی بلند کند خیلی بد است. اصلاً زشت ترین اعمال است. خود صاحبخانه هم نمی دهد. اگر هم بخواهد بدهد، باید بی زحمت بردارد و به خانه ی مهمان ببرد. اینجا در مهمانی خوب نیست مهمان را اذیت کند. متوجه شدید؟ مهمان فقط بخورد و بیابد و جمال صاحبخانه را و صاحبخانه را نگاه کند. شکر او را کند. تشکر از او کند. تشکرش هم یعنی هرچه او فرمان بدهد. وقتی می گوید بالای اتاق بنشین، چَشم. پایین اتاق بنشین، چَشم. اگر چیزی آورده که این بخورد، نگوید من نمی خورم. می دانی که اگر مهمان، صاحبخانه را اذیت کند خوب نیست. صاحبخانه عالم است، حکمت می داند. می داند که چه چیزی برای من خوب است. می داند که من الان آب می خواهم یا غذا می خواهم یا چه چیزی می خواهم. مهمانش را می داند. خیلی خبره است. خودش آفریده و می داند این چه چیزی لازم دارد. هرچیز را به موقع به او می دهد. شما هیچ اصرار نکن که من این را نمی خواهم و آن را نمی خواهم. هرچه داد بخور، هرچه داد بگیر...

مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد 6 طوبای محبت

مایه ی نجات...

این جلسه هم صحبت از "جاودانگی" بود! معلم گفت تاکید قرآن بر اینکه حق رو کتمان نکنید، به خاطر اینه که اگر خطایی صورت بگیره ولی همه بدونن این کار درستی نیست، بهتر از اینه که اون اشتباه به عنوان روش صحیح معرفی بشه! مثلاً اگر غیبت می کنم، اعتراف کنم و بدونم که گناه و خطایی مرتکب شده ام نه اینکه با توجیه و تفسیر، منکر بشم که این یه گناهه و تازه ثابت کنم که لازمه!

 

آیه 7-256 سوره ی بقره: " لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

الذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

 

در دین اجبارى نیست چرا که راه از بیراهه آشکار شده است. پس هر که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، یقینا به محکم‏ترین دستاویز دست آویخته است که هرگز نخواهد گسست، و خداوند شنواى داناست.

آنان که ربا می ‏خورند، برنخیزند مگر مانند کسى که شیطان به جنون آشفته‏اش کرده است. این از آن روست که گفتند: داد و ستد صرفا مانند ریاست در صورتى که خدا معامله را حلال و ربا را حرام کرده است. پس اینک کسى که از پروردگارش پندى بدو رسد و باز ایستد، آنچه گذشته، از آنِ اوست، و کارش به خدا واگذار می ‏شود، و کسانى که [به رباخوارى‏] باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود"

 

معلم می گفت در دنیای امروز این آیه رو زیاد می شنویم که "لا اکراه فی الدین...". باید دقت کنیم که اجباری در کار نیست ولی دعوت لازمه. نباید اجازه بدیم چهره ی دین خدشه دار بشه و یه ظاهر اشتباه و غیرواقعی از دین نشون داده بشه! تهمت و افترا و پوشاندن قسمت هایی از دین، خیلی خطرناک و اشتباهه و نباید اجازه ی رشد پیدا کنه. پوشاندن حق و  طغیان در برابر دین، موجب جاودان شدن در آتش میشه. معلم در مورد پیروان طاغوت گفت چون همیشه تبعیت کنندگان یک روش باعث رسمیت پیدا کردن و رشد اون مکتب و مرام می شوند، سهمشون در اون حرکت کمتر از پیشروانشون نیست و به همین دلیل قرآن، عذابشون رو یکسان و برابر ذکر می کنه. 

از طرفی گویا مستی و وسوسه ی ربا، آگاهی و هوشیاری انسان رو از بین می بره و جاودانگی در آتش رو به دنبال میاره!

 معلم گفت توجه به این آیات نشون میده به امید هیچ چیز حتی بزرگترین و نزدیکترین منابع قدرت اطرافمون نباید باشیم تا ریسمان خدا رو محکم بگیریم و داشته باشیم و بدونیم هیچ ریسمان دیگه ای وجود نداره که رهامون نکنه!


آیه 116 سوره ی آل عمران: " إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَن تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِّنَ اللّهِ شَیْئًا وَأُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

به یقین، کافران را اموال و فرزندانشان به هیچ روى از [عذاب‏] خدا باز ندارد و آنان دوزخى‏اند و در آن جاویدان"

آیه 80 سوره مائده: "ترَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ

بسیارى از آنها را مى‏بینى که با کافران دوستى مى‏کنند، به راستى آنچه نفس [سرکش‏] آنها برایشان پیش فرستاده زشت است که خدا بر ایشان خشم گرفت و ایشان در عذاب جاودانه خواهند ماند"

 

معلم گفت اینکه در کجا جاودان باشی، به این بستگی داره که "ولایت" خودتو به دست چه کسی داده باشی. یعنی باید بدونی از کی فرمان می گیری و بخاطر امر او حتی حاضری از منافعت بگذری یا پای ضررهاش هم بایستی. حالا در این انتخاب اگر اشتباه کنی، جاودان در آتش خواهی شد! معلم می گفت حتی خطاهای آدم بهتره تو یه محیط امن صورت بگیره که یه نفر مراقب باشه! مثل پدری که به پسرش میگه اگه میخوای سیگار بکشی هم به خودم بگو برات بخرم و همین جا تو خونه بکش! چون میدونه اگه بره جایی دیگه و از دیگران بگیره، جنس ناخالص بهش میدن و معتادش می کنن و ... پس حتی اشتباهات آدم توی یه محیط امن و با مراقبت یه بزرگتر، بهتر کنترل میشه، این معنای ولایته! درسته که ریسمان الهی شامل فرمان بردن از خدا و کتاب الهی و رسول الله صلی الله علیه و اله هست ولی در ادامه، برای تربیت و تعلیم بشریت، جامعه ی نمونه ی کوچکی شکل گرفت تا این الگوی تربیتی برای همه ی انسان ها بوجود بیاد. این آیات نشون میده که چقدر باید دقت کنیم زیر بار هر تعلیم و تربیت و ولایتی نرویم چون یه اشتباه کوچیک در این زمینه، انسان رو در آتش جاودان می کنه!

معلم در مورد ولایت امام حسین علیه السلام گفت ایشون مایه ی نجات شدند "ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه" و به این نکته اشاره شد که امام حسین علیه السلام در تمام حرکتشون هرگز کسی رو مجبور به کاری نکردند، هرگز فتوایی ندادند و حتی شب آخر گفتند آزادید که بروید! اصلاً دستوری ندادن، فقط دعوت کردن. امام حسین علیه السلام هیچ کس رو گرفتار نکرد، همه رو نجات داد.   

 

تحمل کن...

... پیغمبر خدا (صلی الله علیه و اله) کم گریه می افتاد. یک پیرمردی در منزل حضرت خدمتکار بود، آن پیرمرد پیامبر (صلی الله علیه و اله) را خیلی اذیت می کرد، بدخلقی می کرد. اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و اله) از او بدشان می آمد. بارها به حضرت عرض می کردند که: یا رسول الله، او را بیرون کنید، پیر شده است، اسباب زحمت شماست. حضرت سری تکان می داد و می گذشت.

این بود تا وقتی که آن پیرمرد مرحوم شد. اصحاب خیلی خوشحال شدند چون هروقت به آنجا می رفتند چیزی به آنها می گفت و از او اذیت می دیدند. با این وجود حضرت در مرگ او گریه می کرد. گفتند: یا رسول الله، همه ی ما راحت شدیم، شما برایش گریه می کنی؟! فرمود: او برای اخلاق من خیلی نافع بود. اخلاقی که خدا به من داده بود، سزاوار این مرد بود.

ان شالله اگر با کسی دم خور هستی، اگر تند است هرچه می توانی تحمل کن که خدا چیز بزرگی برایتان فرستاده است. بعضی وقت ها خداوند چیزهای قیمتی و خوب را داخل جُل می پیچد و به انسان می دهد. اگر کسی تند است، خوش اخلاق نیست، درست با آدم حرف نمی زند، معنایش این است که خدا چیزی قیمتی را داخل جل کهنه پیچیده است. برای اینکه اجنبی آن را نگیرد. مال خود شماست و باید به دست شما برسد. جل کهنه را کسی باز نمی کند ببیند چه چیز داخل آن است، ولی شما باز کنید. حقیقت و انسانیت درون آن است. همان جایی که ناگوار است... اگر دیدی یک جا قشنگ نیست، صبر کن، آن را باز کن، چیز گرانبهایی درون آن نهفته است...

مرحوم محمد اسماعیل دولابی، جلد 1 طوبای محبت

پُر شدن...!

آیه 16 سوره محمد:

"وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِکَ قَالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا أُوْلَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ

و از آنها کسانى هستند که [در ظاهر] به تو گوش می ‏دهند ولى چون از نزد تو بیرون مى ‏روند، به دانش یافتگان می گویند: [این پیامبر] هم اکنون چه گفت؟ اینان کسانى ‏اند که خدا بر دل‏هایشان مهر نهاده و از هوس‏هاى خود پیروى کرده ‏اند."


آیه 217 سوره بقره:

"یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِندَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ...

از تو در باره ‏ى جنگ در ماه حرام مى ‏پرسند، بگو: جنگ در آن گناه بزرگى است، امّا بازداشتن از راه خدا و کافر شدن به او و [بازداشتن از] مسجد الحرام و آواره کردن ساکنانش نزد خدا بسى بزرگ‏تر است، و فتنه [و کفر] از کشتار بدتر است..."


اون روز معلم می گفت یکی از مراتب شکر، شناخت نعمت هاست تا با استفاده ی بهتر از اونها، انسان بیشتر رشد کنه. گاهی احساس حقارت، کفران نعمت های خداست ولی "از خود" دیدن نعمت ها هم خطرناکه: اینکه آدم فکر کنه چیزی که دارم حقّم بوده، بخاطر استعداد خودمه یا اینکه اصلاً روزی من بوده. آدم باید خودش رو ارزشیابی بکنه ولی همیشه داشته هاشو از جانب خدا بدونه تا شکرش رو به جا بیاره، به جا و صحیح ازش استفاده کنه و رشدش بده.

خانم اکرمی که اون روز به جمع ما اومده بودن، در مورد جاودانگی گفتن کسانی که از "خدا" پُر شده اند در بهشت و کسانیکه از "غیر خدا" پُر شده اند، در آتش جاودانه اند. کسانیکه بینابین قرار دارن، وضعیتشون تغییر خواهد کرد و در جایگاهشون جاودان نخواهند بود.

جاودانگی...

این هفته بحث در مورد "خالدون" بود و صحبت با آیات مربوط به جاودانگی در آتش شروع شد:

 

آیه 39 سوره بقره:   " وَالَّذِینَ کَفَرواْ وَکَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا أُولَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

و آنان که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنها اهل آتشند و در آن ماندگار"

 

آیه 81 سوره بقره: " بَلَى مَن کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیـئَتُهُ فَأُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

آرى، هر کس کار بدى کند و گناه سراسر وجودش را فراگیرد، چنین کسانى دوزخى‏اند و هم ایشان در آن ماندگارند"

 

معلم با اشاره به اینکه تکذیب از علل خالد شدن در آتش هست، گفت: اینکه انسانی یه کار خطا رو خوب جلوه بده و به دیگران اون کار رو به عنوان کار صحیح ارائه بده خیلی خطرناکه. معلم گفت اینکه بدونیم کاری اشتباه و گناهه ولی اون رو مرتکب بشیم، طغیان و عصیان در مقابل خداست ولی تکذیب غلط بودنش نیست. تکذیب خیلی خطرناکه چون جای غلط و درست رو عوض می کنه. و در تعریف کفر گفت "کفر" اینه که حقیت رو بپوشونیم، بدونیم حق چیه ولی بپوشونیمش. معلم گفت کنار گذاشتن قرآن و مفاهیمش باعث میشه حقیقت پنهان باشه و افراد بهش دسترسی پیدا نکنن و کفر همه جا رو بگیره! ما مسئولیم در همون حدی که حقیقت رو میدونیم و میفهمیم، آشکارش کنیم و به دیگران هم ارائه بدیم.

معلم گفت غیر از زندگی آدم ها، عده ای از اونا مرگشون هم مفیده. یه مسلمون واقعی، بیشتر میده تا بگیره و مصرف کننده ی صرف نیست. خدا میخواد کم کم قیمت بنده ها رو بالا ببره. به ما یاد میده که خودمون رو به کم نفروشیم، کم کم که قیمت رو بالا بردیم دیگه اصلا به هیچ قیمتی خودمونو نمی فروشیم پس همه چیز بی اهمیت میشه و راضی و راحت زندگی می کنیم.

در جواب سوالی، معلم گفت "دروغ مصلحتی" وجود نداره. امکان نداره مصلحت در چیزی باشه که از نظر خدا اشتباهه. معلم گفت "هلاکت" در گناهه نه اینکه بتونیم با امر "گناه" از هلاکت خودمون جلوگیری کنیم! معلم با اشاره به ایه ی 26 سوره یس " قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ " گفت انسان های الهی نه تنها خودشون رو بلکه اطرافیانشون رو از آتش دور می کنن. این آیه نشون میده حتی زمانیکه مسئولیت ازشون برداشته شده و دارن وارد بهشت میشن هنوز نگران دیگرانن و آرزو می کنن که ای کاش اونها هم میفهمیدن و راه صحیح رو انتخاب می کردن!

معلم در جواب سوال ضحی که پرسید "چرا گاهی ما منظور یه صحبتی از قرآن یا یه سخنران یا مشاور رو نمی فهمیم؟" گفت ما گاهی سعی می کنیم چیزهایی رو نشنویم چون برامون مسئولیت ایجاد می کنه یا اینکه وظیفه ای به عهده مون قرار می گیره که ترجیح میدیم در موردش چیزی ندونیم و خودمون رو درگیر نکنیم، پس تلاشی نمی کنیم برای فهمیدن این موضوعات!!