به اندازه ی قیمتش، وقت صرف کنید ...

... یک حدیثی هم از امیر مومنان علیه السلام بشنویم. "الا و ان من النعم سعۃ المال" بدانید یکی از نعمت ها، ثروت است. یعنی پول داشته باشی، بخوری و بخورانی، به زیاد و کم آن کار نداریم. همین قدر که هروقت می خواهی، مصرف کنی، داشته باشی و بریزی و بپاشی و بخوری. این هم به درد دنیایت می خورد و هم آخرتت. رفع احتیاج زن و بچه ات هم هست. جضرت امیر علیه السلام ثروت را تعریف نمی کند، نعمت را تعریف می کند که یکی از شعباتش ثروت است.

"و افضل من سعۃ المال صحۃ البدن" بالاتر از ثروت چیست؟ صحۃ البدن به صورتی که اگر بدن من، خدای نخواسته، مریضی داشته باشد، هرچه پول دارم را مصرف این می کنم. معلوم می شود که این افضل است.

"و افضل من صحۃ البدن" بالاتر از سلامت بدن که خودش یکی از شعبات نعمت است، "تقوی القلب" که بخیل و حسود و متکبر نباشد.

شما جوانمردید و گمان نمی کنم سلیقه تان کوچک باشد. این سه، غنا و نعمت است. برای هرکدام از آنها به اندازه ی قیمتش، وقت صرف کنید. اوقاتش، مال شماست. سرمایه ی وجودی شماست، وجودی که خدا به شما داده است. این وجودت را درباره ی هرکدام از اینها به اندازه ی قیمتش صرف کن. برای پول یک مقدار، برای صحت بدنت هم یک مقدار، برای صحت روح هم یک مقدار. هرچند اگر حق دو نعمت پایینی را ادا نکنی، آنها هم متعلق به آخری هستند. اگر پول درآوری، به صحت روحت کمک کرده ای، دلت سالم است و غصه ندارد. از طرف دیگر آن که صحت بدن دارد هم غصه ندارد که بگوید آخ چشم ندارم، گوش ندارم. پس با حفظ صحت بدن، کمک قلب کرده ای. خود قلب هم قشنگ شده، دریا شده است و تمامی آسمان و زمینش، صفا و وفا و استغنای طبع و وجود می شود و صاحبش در آسمان و زمین به هیچکس، نه مَلَک، نه جن و نه اِنس، باج نمیدهد ...


مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد 4 طوبای محبت

به نفس خودش نمی گوید تو راه برو ...

... الان هم همین جور مدام به امام زمان می گویند آقا بیا، آقا بیا ... خوب شما یه قدری جلو بیایید! یازده نفر امامانمان، آبا و اجدادمان آمدند و شما چندسال با آنها بودید، حالا شما یه خورده پا بردارید و رو به من بیایید. حالا شما بچشید که ما چه کشیدیم. اگر مردم شما را اذیت می کنند، بچشید که بر ما چه گذشته است. فکر کنید که الان قصد دارید تا رو به خدای خودتان بروید، می بینید و می شنوید که چه چیزهایی دور و برتان هست. امامان شنیدند، آیا شما نشنوید؟ آنها از شیشه های زهری که دیگران فراهم کرده بودند، چشیدند. آیا شما هیچ نمی خواهید بچشید؟ آنها چقدر حوصله کردند و غصه و اندوه و حزن ما را چشیدند، خوب من و شما هم لااقل دو سه کلمه به اندازه وسعمان بچشیم و تحمل کنیم. آنها چقدر گناه مردم را بخشیدند، خوب شما هم گناه زیردستت را ببخش تا نزدیک آنها بشوی.

گفت خدایا خوب کردی این دوازدهمی را قایم کردی، اگر قایم نمی کردی که هیچ! حالا هم می گوید آقا بیا آقا بیا، اما نمی گوید بروم بروم! یه خورده به نفس خودش نمی گوید تو راه برو، تو باادب باش، تو اخلاص نشان بده ...  


مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد 4 طوبای محبت