از چشم خودش ببین...

...چشم آدمی اگر قشنگ بین باشد، خوب است. این چیست که آدمی همه اش کثیف ببیند؟! آدم را کور می کند. اگر عیب ببینی سرانجام شب کور می شوی. شب کور مثلش شب کور است والّا روزکور است. شب چشمهایش می بیند. روزها کور است و نمی تواند راه برود. تا سپیده ی خورشید دمید، در سوراخی پنهان می شود.

امیدوارم آهسته آهسته درصدد باشیم که حُسن ببینیم. ما نمی توانیم ببینیم اما درصدد باشیم. آن وقت خدا چشم را عوض می کند. از چشم خودش ببین چگونه صنعتش را دوست دارد. معصیت کاری که در آسمان و زمین راه ندارد و هیچکس –هیچ پیغمبر یا نبی- قبولش نکرده است، راستش را بگو، آیا خدا او را می راند یا قبول می کند؟ وقتی که خدا را بخواند، خدا او را قبول می کند. پس جا دارد که او را به چشم بدی نگاه نکنند. نگاه کن که چه کسی او را ساخته است. سرانجام که سر و کار همه با اوست. آیا جا ندارد حساب کنیم که این را "او" ساخته است؟ مصنوع خود اوست. اگر هیچکس او را نخواهد، می گوید خودم تو را می خواهم.

وقتی به مشق کسی یا عکسی که کسی کشیده است و به شما نشان می دهد می گویی خوب نیست، اگر همه هم بگویند خوب نیست، صاحبش می گوید آن را به خودم بده، می خواهمش! آیا نمی گوید؟ یا خودش هم می گوید بد است؟ از همه ی ما بدش خواهد آمد و از عکش خودش بدش نمی آید. می گوید آن را بده به من. چون نقش او را بد خوانده ایم.

خدا را باید با چشم خدا ببینی. اهل خدا را هم همین جور. عزیز من! باید آنها را با چشم صانعشان ببینی...

مبادا خدای نخواسته در زندگی تان یک وقت عیب جویی و عیب بینی کنید. مومن اصلاً در صدد عیب جویی نیست که نیست. حتی درصدد عیب دیدن در معیوب ها نیست. مومنین در هرکسی پی حُسن می گردند، ولو یک ذره باشد. کسی که پی جواهر می گردد، بلند نمی شود برود حلبی را نگاه کند. تو جواهر هستی که خدا مرحمت کرده و آفریده است. لذا پی ذات خوب و صفت خوب برو. و آن هم همه جا پر است. آسمان و زمین پر از حُسن است، اگر تو دنبالش بگردی! این، عیب است که نیست!...

مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد چهارم طوبای محبت

به نام او...

در شروع بحث از سوره "حمد"، فتانه توضیحاتی در مورد "بسم الله الرحمن الرحیم" گفت. بعد از اون، معلم گفت رحمت خدا همیشه شامل حال افریده هاست حتی در جهنم. معلم می گفت برخلاف تصور ما، در شرایط خوشی نیاز زیادی به محبت نیست بلکه اتفاقا زمانیکه فرد خطاکاره و در زمان تنبیه، به محبت و بخشش بیشتر نیاز هست و بیشتر جلوه پیدا می کنه. به همین دلیل یک مربی، فرد رو در شرایط سخت بیشتر مراقبت می کنه، همین طور هم رب العالمین، در چنین شرایطی رحمتش رو گسترش میده! سپس به ایات سوره نمل راجع به نامه حضرت سلیمان به ملکه صبا اشاره شد که ملکه صبا در مورد این نامه میگه:

" ...انی القی الیّ کتاب کریم انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم... " اول اینکه این خطاب، از طرف دشمن هم کریمانه تصور میشه! یعنی بدون چشمداشت، منّت یا آزار، یکطرفه و یکجانبه لطف می کنه و به طرف مقابل نگاه نمی کنه. و این همان روش الهی است که در تربیت خودش حتی زمان تنبیه، و حتی بعد از تهدیداتی که مطرح می کنه همیشه بزرگوارانه برخورد می کنه و با محبت و دلسوزی برگشت ما رو می پذیره! مثل سوره توبه که حتی در انتهای این سوره که با خشم و بدون بسم الله شروع میشه، باز هم به صفات رحمت خودش اشاره می کنه و میگه پیامبری مهربان، دلسوز و حریص بر شما براتون فرستادم!

معلم می گفت عوالم رو نمیتونیم از هم جدا کنیم، بهشت و دوزخ همین حالا هم در جریان هستند و اگر ما درکشون نمی کنیم و اگر با وجود اعمالی که ازمون سر میزنه، متوجه سوختنمون در جهنم یا تجربه ی بهشت نمی شویم، به دلیل مشغول بودن به دنیا و باز نبودن گیرنده هامون برای دریافت اونهاست!

معلم در جواب سوالی درمورد ذات و صفات خدا گفت ذات خدا یکی است و تنوع صفاتی که ما احساس می کنیم گاهی به خاطر تفسیر و تحلیل خودمونه مثل همون ماجرایی که خدا تو قران میگه وقتی بهتون نعمت و موقعیت میدم، فکر می کنید خدا چقدر خوبه و من رو عزیز داشته! و زمانیکه به مصیبتی دچار میشید، فکر می کنید خدا با من لجبازی می کنه! اینها تفسیر و جداسازی ماست. ولی درحقیقت وقتی ما دستمون رو از دست خدا بیرون بکشیم، این اتفاقات می افته و همه ی این صفات از یک ذات که همیشه ثابت و لایتغیر هست، منعکس میشه. 

کسی با کسی نیست...

ان شالله وقتی درها باز شود و آن طرف را ببینی دیگر در دنیا به شما سخت نمی گذرد. بلکه هیچ نمی گذرد! من عقیده ام اینست که هرکس جایگاه خود را در آنجا ببیند دیگر چیزهای فانی را نمی بیند. دیگر آن چیزهایی را که ریخته می شوند و همراه آدم نمی آیند، آنها را نمی بینی. فقط آنهایی را که همراهت هستند می بینی: از صفا، از وفا، از اخلاق خوب، از رفتارهای مومنین، از مومنان پاک که کارهای خوب می کنند، آنها را می بینی. چشمت شش دانگ به آنها دوخته شده است چون آنها همراهت هستند. هیچ کدام از آنها جا نمی مانند. فعل شما که خوب است جا نمی ماند و همراه شما می آید. کردارها و رفتارها و گفتارهای خوبمان همه با ما همراه است. همه ی چیزهای آخرتی را می بینیم و فاقد نمی شویم اما چیزهای مادی و طبیعی که یک خورده کم و زیاد می شود، مثل اینکه آنها را دیگر نمی بینیم. تمام غصه ها هم برای همین چیزها بود. هرچه غصه هست برای چیزهایی است که از دست ما می رود و این از جهل است. هیچ کدام از شما هرگز حاضر نیستید جاهل باشید. تمامی چیزهای رفتنی این عالم از جهل است. می بینید و تجربه ی این را دارید که چیزهایی که به آدم بسته است، خود آدم است و اعمالش و اِلّا میان او و مابقی چیزها در ظاهر فراق پیدا می شود. اگر مومنین همه با هم یکی هستند، یا شوهر و زنی را می بینید که در بهشت و قیامت هم با هم هستند این از جهت ایمانشان است و اِلّا اگر بخواهی ظاهر آنان را در دنیا حساب کنی سرانجام کسی با کسی نیست!...

مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد پنجم طوبای محبت

تربیت...

معلم در ابتدای این جلسه توضیح داد در تعامل انسان پیشرفته امروز با جهان و درکی که از عالم داره، حتی در محدوده مادی، معمولا انسان بیشتر به عالم آسیب میزنه تا سود ببره! ما تاثیر گناهانمون رو هم در عالم نمیدونیم و ازش چشم پوشی می کنیم در حالیکه این تاثیرات حقیقی است و حتی قابل اندازه گیری است. چون هستی بر اساس حق است، هرگونه خروج از حق، سیستم این جهان رو دچار اشکال می کنه. نقش معصومین در این عالم اینه که تا وقتی ما به رشد کافی برسیم و حقایق رو درک کنیم، جلوی آسیب ها رو بگیرن و بنده ها رو حفظ کنن تا زمانیکه به رشد لازم برسن مثل مادری که مواظب بچه کوچیکشه که به خودش آسیب نزنه تا وقتی که خودش به فهم و شعور کافی دست پیدا کنه.

معلم می گفت در تمام اتفاقات خوب و بد که برای ما پیش میاد، خدا یه هدف داره: "تربیت" پس به جای ایراد گرفتن و آنالیز کردن رخدادهای زندگی مون، بهتره از همه شون به عنوان فرصتی برای رشد استفاده کنیم.باید یاد بگیریم به خودمون نگاه کنیم نه به بیرون از وجود خودمون. اولین مرحله از پروسه تربیت، خودشناسی است تا بفهمم اشکالات و کاستی های من کجاست که برطرفش کنم: بفهمم در وجود من چه چیزی زیادی بود (مثلاً غرور باعث مشکل من شده...) یا چه کاستی هایی دارم (مثلاً تحمل دیگران رو ندارم...) تا با رفع اشکالات به جلو بروم.

معلم می گفت حتی جهنم، محیط تربیت و رشده چون آدم جهنمی اگه توی بهشت هم بره، اونجا رو با رفتارهای جهنمی اش به جهنم تبدیل می کنه پس باید در جهنم پاک و تربیت شه تا بتونه به بهشت وارد بشه!

معلم در بحثی راجع به تولی و تبری گفت، خط جداسازنده و تعیین کننده "برائت" است زیرا جرات و جسارت لازم داره و آدم باید بتونه بهاش رو بپردازه و پاش بایسته! به همین دلیل بعضی از علما از مسیر "لعن" دشمنان اهل بیت سریعتر به تعالی دست پیدا کردند.