شجرۀ طوبا...

می گوید که سنّ من به هجده سال رسیده است؛ یعنی هجده بار زمین به دور آفتاب گشته است. می پرسیم آیا شما هجده قدم برداشته ای یا خیر؟ بله زمین هجده سال گذرانده است نه شما. شما همان کودک هجده ساله هستید. ما تا خودمان دور شمس قرآن و عترت حرکت نکنیم و دور شمس فهم، نگردیم، همچنان کودکیم. زمین حرکت بکند و ما سنّمان بالا برود! این چه معقولی است؟! آن کسی که سنّش پنجاه سال است یعنی پنجاه بار زمین به دور آفتاب گشته است نه آن که او پنجاه آیه، پنجاه اصل، پنجاه قدم، یا پنجاه معرفت را کسب کرده باشد. این که می گویند بعضی افراد کودک هشتاد ساله اند، همین است.

عمر هر کسی محصول حرکت او است که تا چه اندازه و چطور حرکت کند. برخی از افراد، حرکتشان هم از سکون بدتر است. برخی از انسان ها واقعاً حرکت دارند. ما باید بدانیم چگونه حرکت کنیم. یک وقت حرکت، اتوبوس و مینی بوس گونه است؛ و یک وقت، حرکت درخت گونه است. یک اتوبوس یا یک مینی بوس، بیست سال می دود؛ پشت سر خود خاک به پا می کند. بعد از بیست سال هم خروجی اش یک مشت آهن قراضه است. یک درخت بیست سال تلاش و کوشش می کند اما همه را ذخیره می کند؛ به پای خود می گذارد و ریشه می کند؛ ساقه و تنه می کند.

پس اصل اول آن است که تا خود ما حرکت نکنیم همچنان مهد کودکی هستیم. باید دور عقل و دین، و قرآن و عترت(علیهم السلام) که شمس هستند، حرکت کنیم تا بالغ بشویم. این می شود بلوغ فکری. حرکت هم باید حرکت درخت گونه باشد تا بعد از مدّتی - حالا شصت سال یا کم تر یا بیش تر - شجرۀ طوبا بشویم.             آیه الله جوادی آملی

حرکت علمی ...

معلم ابتدای جلسه به آیه 3 سوره حج اشاره کرد:

" وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَّرِیدٍ

و برخى از مردم در باره‏ ى خدا بدون هیچ دانشى مجادله مى ‏کنند و از هر شیطان سرکشى پیروى مى ‏نمایند."

معلم گفت اولین شرط در هر حرکت تبعیت از "علم" است و همیشه باید بر اساس منابع متقن موجود مثل "قرآن" دانش رو گسترش داد و هرگز جاهل نبود. ما دیگران رو هم نباید به خودمون دعوت بکنیم بلکه باید به قرآن دعوتشون کنیم و دانش اونها رو افزایش بدهیم، این جوری آدم ها حتی اگر مجبور بشن توی بیابان زندگی کنند، زندگی زیبایی خواهند داشت مثل ابوذر...!

معلم می گفت انسان های سرکش و پر هیاهو که هیجان ایجاد می کنند معمولاً جذابیت زیادی ایجاد می کنن و آدم ها رو به سمت خودشون و به دنبالشون می کشن، درحالیکه قرآن "علم" رو به رسمیت میشناسه و تبعیت از اون رو توصیه می کنه نه دنباله روی از هیاهو رو!

قرآن میگه اگه راههایی غیر از من رو انتخاب کنید چه اتفاقی می افته (آیه 4 سوره حج):

"کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ

بر وى (شیطان) مقرر شده که هر کس او را ولى بگیرد بى‌تردید او را گمراه کند و به عذاب آتش بکشاند."

یعنی این یک اصل است که اگر چنین آدمی "ولی" ما باشد، به گمراهی و عذاب دچار میشیم. پس هر فرد یا حرکتی که به جهل دعوت می کنه و از علم متقن دور میکنه وبه جای مستند ارایه کردن، جدل و سرکشی میکنه، پیروی از او به گمراهی و عذاب سعیر منجر میشه. از طرف دیگه حرکتی که مبنایش علم است و محصولش هدایت و از بحث و جدل به دوره، بر اساس یک "کتاب منیر" طراحی شده. این نوع حرکت ها به دنبال "تبعیت" آدمها از خودشون نیستند بلکه به  دنبال "هدایت" و "رشد" انسانها هستند. این کتاب و حرکت، "روشنی" به ارمغان میاره! در این نوع حرکت، آدم ها پذیرش آسیب و ضرر رو دارند و به خاطر خدا "سختی" ها رو تحمل می کنن. یک رهبر الهی هم برای رشد انسانها حتی از بی آبرو شدن خودش و خطای دیگران رو به عهده گرفتن فرار نمی کنه.  درحالیکه در حرکتهای شیطانی افراد فقط تا به نفع شونه هستن!

آیه 6 سوره لقمان میگه:

"وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ

و برخی از مردم کسانی اند که سخن بیهوده را خریدارند تا [ مردم را ] بی [ هیچ ] دانشی از راه خدا گمراه کنند ، و [ راه خدا ] را به ریشخند گیرند برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود."

معمولاً هم در جامعه علم مدون خریدار نداره ولی حرف های لهو پرطرفدارن. اکثر بحث های روزمره و ما هم بر اساس علم نیست بلکه صحبت های بی اساس و غیر علمی است. مثلاً بسیاری از سوالاتی که در مورد قرآن و دین توی جامعه هست فقط با درست خوندن و معنی کردن قرآن حل میشه ولی ما ترجیح میدیم بدون اینکه مطالعه کنیم و دانش مون رو افزایش بدیم فقط بحث های بیخودی و لهو انجام بدیم، تازه ژست روشنفکری هم میگیریم! باید تنبلی رو کنار بذاریم، این کتاب منیر رو بخونیم و ابهامات رو برطرف کنیم.

 

قیامت...

معلم می گفت آدمها در کنار ما باید احساس امنیّت داشته باشند و بدونن که غرضی در کار نیست، از اینکه چیزی از ما بخوان احساس حقارت نکنند و هرگز منّتی بهشون تحمیل نشه. اگر روابط آدمها این جوری طراحی بشه، هیچ کس تنها نمیمونه، هیچ کس از فقر و نداشتن نمیترسه و همه همیشه خیالشون راحته.

معلم گفت: ملکات وجود آدم (صفاتی که در وجود ما نهادینه شده) در شرایط شوک و استرس بروز پیدا می کنه و ما باید آدم هایی رو پیدا کنیم که در شرایط خطر و استرس ما رو حمایت کنند و تنهامون نذارن و ما بتونیم در بدترین شرایطمون بهشون اعتماد و تکیه کنیم! معلم می گفت آزمون نهایی انسان ها هم در روز قیامت که ساعتی پر از استرس هست اتفاق میافته تا ملکات وجود انسان ها ظهور پیدا کنه. 

معلم می گفت ما باید ظرفیت ضرر کردن رو پیدا کنیم و پذیرش این رو داشته باشه که امام ما هر نقشی برامون در نظر گرفت (هرچند پست تر و پایین تر و متفاوت از جایگاه مورد علاقه مون باشه) بپذیریم. اگر پاش بیفته از همه منافع مون بتونیم بگذریم و به ولی مون "نه" نگیم. نباید عادت کنیم که ضرر نکنیم یا اینکه همیشه ما تعیین کننده باشیم بلکه باید یاد بگیریم مطیع او باشیم و پای ضررهاش هم بایستیم.

وحدت...

این جلسه خانم اکرمی مهمون کلاس بودن، ایشون می گفتن همه چیز دنیا برای انسان محدوده! ایشون در تعریف توحید گفتند "وحدت" یعنی با خدا یکی شدن، یعنی علم و عقل و احساس و تمام وجود ما با خدا یکی بشه. و زمانیکه همه اینها با هم متمرکز بشه، توان انسان بینهایت میشه! یعنی ما باید بتونیم از کثرت (تقسیم کردن تواناییها) به وحدت برسیم و متمرکز بشیم طوریکه بتونیم همه رو دوست داشته باشیم (از خانواده و دوستان و ...) درحالیکه دوستی هامون در حقیقت همه در جهت خداست و همچنین به همه کارها برسیم درحالیکه همه کارهامون فقط برای اوست...