کسی با کسی نیست...

ان شالله وقتی درها باز شود و آن طرف را ببینی دیگر در دنیا به شما سخت نمی گذرد. بلکه هیچ نمی گذرد! من عقیده ام اینست که هرکس جایگاه خود را در آنجا ببیند دیگر چیزهای فانی را نمی بیند. دیگر آن چیزهایی را که ریخته می شوند و همراه آدم نمی آیند، آنها را نمی بینی. فقط آنهایی را که همراهت هستند می بینی: از صفا، از وفا، از اخلاق خوب، از رفتارهای مومنین، از مومنان پاک که کارهای خوب می کنند، آنها را می بینی. چشمت شش دانگ به آنها دوخته شده است چون آنها همراهت هستند. هیچ کدام از آنها جا نمی مانند. فعل شما که خوب است جا نمی ماند و همراه شما می آید. کردارها و رفتارها و گفتارهای خوبمان همه با ما همراه است. همه ی چیزهای آخرتی را می بینیم و فاقد نمی شویم اما چیزهای مادی و طبیعی که یک خورده کم و زیاد می شود، مثل اینکه آنها را دیگر نمی بینیم. تمام غصه ها هم برای همین چیزها بود. هرچه غصه هست برای چیزهایی است که از دست ما می رود و این از جهل است. هیچ کدام از شما هرگز حاضر نیستید جاهل باشید. تمامی چیزهای رفتنی این عالم از جهل است. می بینید و تجربه ی این را دارید که چیزهایی که به آدم بسته است، خود آدم است و اعمالش و اِلّا میان او و مابقی چیزها در ظاهر فراق پیدا می شود. اگر مومنین همه با هم یکی هستند، یا شوهر و زنی را می بینید که در بهشت و قیامت هم با هم هستند این از جهت ایمانشان است و اِلّا اگر بخواهی ظاهر آنان را در دنیا حساب کنی سرانجام کسی با کسی نیست!...

مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد پنجم طوبای محبت

نظرات 1 + ارسال نظر
ری را شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:37 ب.ظ

سلام.

زیباست. همین و نه بیشتر!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد