چیزی نمانده بود که...

لقَد تَّابَ الله عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ   117     وَعَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ   118    (سوره توبه)                                

 

 

همانا خدا بر پیامبر و مهاجران و انصار که در آن ساعت دشوار از او پیروى کردند عنایت کرد، بعد از آن که چیزى نمانده بود که گروهى از آنها دلشان بلغزد ، سپس بر آنها عنایت کرد و توبه‏ شان را پذیرفت، چرا که او نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.   و نیز بر آن سه نفر که واپس نهاده شدند تا بدانجا که زمین با همه فراخى بر آنها تنگ شد و از خود به تنگ آمدند و دانستند که از خدا، جز به سوى او پناهى نیست. آنگاه خدا به آنها بازگشت تا توبه کنند. بى‏ تردید خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.

در را شل زدیم...

سلام.

دلم تنگه، خیلی حالم گرفته است، حسرت می خورم...


" همه اش بیرون به تقلا بودم. برای رزق و دنیا و آخرت. خوشا به حال جماعتی که یک بو بردند که انگاری معلم اینجاست. البته گاهی دوستان اهل بیت و همه ی مملکتمان درِ خانه شان رفته ایم.

اما انصافا در را شل زدیم. آن جور نبود که زانو بزنیم و او را معلم خود کنیم تا علم لدنی در ذاتمان بریزد. از او فقط نان و آب خواستیم."


                                                                                                          مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی

به خدا "بله" بگیم...

آیه 162 تا 166 اعراف:

" کسانى از ایشان که ستمگر بودند سخنى جز آنچه دستور داشتند بجاى آن آوردند و به سزاى آن ستم‏ها که مى‏کردند از آسمان عذابى به ایشان فرستادیم.

ایشان را از دهکده‏اى که نزدیک دریا بود بپرس، چون به حرمت شنبه تعدى کردند چون ماهى‏هایشان روز شنبه دسته دسته سوى ایشان مى‏آمدند، و روزى که شنبه نمى‏گرفتند نمى‏آمدند، بدینسان به سزاى آن عصیان که مى‏کردند مبتلایشان مى‏کردیم.

و چون گروهى از آنها گفتند براى چه گروهى را که خدا هلاکشان مى‏کند یا عذاب سختشان مى‏کند پند مى‏دهید، گفتند: پند دادن ما عذر جویى به پیشگاه پروردگارتان است و به این امید که شاید پرهیزکارى کنند.

و چون چیزهایى را که بدان تذکرشان داده شده بود به غفلت سپردند کسانى را که از بدى منع مى‏کردند رهانیدیم، و کسانى را که ستم کرده بودند به سزاى آن عصیان که مى‏کردند به عذابى سخت دچار کردیم.

وقتى از آنچه نهى شده بودند سر پیچیدند گفتیمشان بوزینگان مطرود شوید."

اعظم خانم توضیحاتی دادند و بعد معلم گفت: از حضرت امیر می پرسند اگر دوست خوبی پیدا کردم با او چگونه رفتار کنم؟ ایشون جواب دادند که حق دوست خوب اینه که در محبت به او بی نهایت باشی ولی در توقع از او صفر. یعنی اگر توقع بی جایی داشته باشیم حق یک دوست رو ضایع کرده ایم! در رابطه با خدا هم همین موضوع صدق می کند و همین رفتار رو داریم همون طور که پای یه آدم تا جایی می ایستیم که برامون منفعت داره (لذت همراهی با او، اعتماد و اطمینان پیدا کردن و یا چیز یاد گرفتن) و ضرری از جانب او ما رو تهدید نمی کنه. در مثال های خدا مشابه همین آیات که تحریم ماهی گیری بنی اسرائیل در شنبه ها بود، بنده ها در رابطه ی الهی هم معمولاً فقط پای سود میایستند و پای ضرر هرگز صبر نمی کنند که این نشونه ی "کفر" است. از طرفی جایی از قرآن خدا مثال می زنه که شما حتی نمی توانید روزی مگسی رو از او پس بگیرید یعنی اگر خدا مقرر کرده باشه چیزی به ما برسه و رزق ما باشه، کسی قادر نیست اونو ازمون بگیره. اگر ما به این چیزا اطمینان نداریم به خاطر اینه که در توانمندی و قدرت خدا شک و تردید داریم و حتی بسیاری مواقع خودمون یا بنده هایی از خدا رو از او توانمندتر و داناتر می دونیم و به اونها اعتماد بیشتری می کنیم. به همین دلیله که امر و نهی های خدا رو نمی پذیریم و اطاعت مطلق نمی کنیم و فکر می کنیم خودمون عاقل تر هستیم! نکته ی دیگه اینه که به محبت خدا هم شک داریم یعنی اگر ما رو از چیزی نهی کرده می گیم نکنه که چون حسودیش می شه یا ناراحت می شه به اون دست پیدا کنیم، ما رو نهی می کنه!! واقعاً چرا به خدا اعتماد نداریم و حاضر نیستیم حتی به اندازه ی بنده های او بهش اعتماد کنیم؟ حاضر نیستیم حساب بانکی، دسته چک، اعتبار، آبرو و هیچ چیزمون رو  به دست او بسپریم!

معلم گفت: تمام آزمون های خدا برای اینه که در نهایت به اونجا برسه که به خدا بگیم آیا او رو قبول داریم یا نه؟ مرحوم دولابی می گه در زندگی این دنیا با یه مهریه و خونه و ماشین و چندتا حرف عاشقانه حاضر می شیم به یه نفر "بله" بگیم و اختیار بخشی از زندگیمونو به او بدهیم ولی خدا باید چه کار کنه که ما این "بله" رو بهش بگیم؟ با این همه لطفش، ما هنوز حاضر نیستیم خودمونو در اختیار او بذاریم!

"نوح" سمبل شروع یکتاپرستی است. پیش از او خدایان متعدد پرستش می شد و او بود که رسماً الله را معرفی کرد و در ادامه اش حضرت ابراهیم همین طور... منافع انسانها در وجود خدایان متعدد است و همگرایی و یک خدا داشتن ضررهایی به همراه داره. یکتاپرستی به نظر میرسه که راههای فرار رو می بنده و محدودیت میاره ولی در نهایت کار انسان رو راحت و راه رو نزدیک می کنه چون فقط حرف یک نفر رو باید گوش داد و اطاعت کرد و از غیر او رها می شویم! پس ملٲ قوم فرعون از یکتاپرستی می ترسیدند و از اونجایی که جامعه لایه لایه بود و طبقه بندی داشت، آدمها تحت نفوذشون بودن. هدف ملٲ (خواص جامعه) این بود که انسانها این طبقه بندی رو بپذیرند و قبول کنند که اونها توانایی فکر کردن و تصمیم گیری ندارن و فقط عده ی خاصی هستن در جامعه که برتر اند و مسئولیت فکرکردن و تصمیم گرفتن رو دارند (برخلاف گفته ی پیامبر ما که همه مسئولیت دارند: کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته). معلم در پاسخ سوالی گفت: در قرآن درباره ولایت می فرماید "وابتغوا الیه الوسیله" یعنی شما باید به دنبال اینها بروید نه اینکه اونها شما رو دنبال خودشون بکشند. این تفاوت رهبر الهی و غیر الهی است که رهبران الهی برای مردم تور نمیندازن بلکه ما باید با شناخت این بزرگواران و با اصرار به اونها بپیوندیم وگرنه اونها دنبال یارگیری برای خودشون با هزار کلک و حیله و دروغ و تبلیغ و ... نیستند. 

معلم در توضیح ابتلائات و آزمایش های قوم بنی اسرائیل گفت: خدا همیشه می خواد ما انتخابش کنیم و در شرایط مختلف و حتی سخت با آزادی کامل انتخابش کنیم. خدا در مورد حضرت موسی می فرماید من از همون زمان که تو رو به سختی های مختلف دچار کردم، مادرت تو رو به آب انداخت و دوباره تو رو برگرداندیم و یا از شهر خارج شدی و بی پناه بودی و ... همه اینها برای این بود که تو رو برای خودم انتخاب کنم چون در تمام این ابتلاها نشون دادی تو مال من هستی. پس حالا تو شایسته ای و می تونی، برو به سمت فرعون... البته همه ی امتحانات خدا به موقع و متناسب با افراد و عادلانه است و بیش از توان فرد نخواهد بود.

نتیجه نزد خداست...

اعظم خانم آیه 161 و 162 اعراف رو خوند:

"و آنگاه که به ایشان گفته شد: در این شهر مسکن گزینید و در هرجا از آن خواستید بخورید و بگویید: (بارالها!) گناهان ما را فروریز، و از این دروازه فروتنانه وارد شوید تا گناهانتان را بیامرزیم. و البته به پاداش نیکوکاران خواهیم افزود.

کسانى از ایشان که ستمگر بودند سخنى جز آنچه دستور داشتند بجاى آن آوردند و به سزاى آن ستم‏ها که مى‏کردند از آسمان عذابى به ایشان فرستادیم."

معلم داستان موسی و قومش رو که خدا اینجا آورده به طور خلاصه این طور بیان کرد که این قوم مراحلی رو پشت سر گذاشت و به حدی از رشد رسید که احساس تشنگی و نیاز به آب داشت! آنگاه از موسی آب طلب کردند و با فرمان خدا و به اشاره عصای موسی از سنگ 12 چشمه جوشید که بنابر نیاز و دیدگاهشون هر گروه از یکی از آن ها بهره مند می شدند. این قانون گذاری به نوعی تفاوت را در جامعه می پذیره و ناپسند نمی دونه. در مرحله ای دیگه در ورود از این دروازه هم که در واقع فتح باب جدیدی است در جنگ با منکر، خدا می فرماید سجده کنان وارد شوید و گناهان وجودتون رو بریزید. جالبه که "توکل" باید منشٲ حرکت باشد نه انفعال و یک جا بیکار نشستن، همون طور که بلافاصله باید حرکت کنند.

معلم گفت خدا در قرآن می فرماید اگر به عنوان اصلاحگر و مصلح جامعه وارد شوی و عمل کنی، هرگز ضایع نخواهی شد و همواره خدا با تو همراهه و اجرت محفوظ خواهد بود. به صرف تلاش در این مسیر، مٲجور خواهی بود!  

معلم در جواب سوال ضحی در مورد نقش و اثر دین در جوامع گفت: ادیان نیامدند که دنیا رو مهار کنند و در دست بگیرند (هرچند این کار در نهایت وظیفه ی ما خواهد بود!) بلکه نقش دین روشن کردن مرزها است تا هرکسی بداند کجا ایستاده و چگونه عمل می کنه و در نهایت جوابگوی کارهاش باشه. دین، بدی ها رو محدود می کنه ولی نمی تونه کاملاً از بین ببردش! دین حقیقی همون شیعه است که مشابه بیان این آیه، می گوید که باید بعد از گذشتن از دروازه، باید برخیزی و قیام کنی، عمل کنی و معروف رو گسترش بدهی و منکر رو محدود و محدودتر کنی. اینها همون گروهی هستند که "یعدلون" اند یعنی مٲموریتشون گسترش عدالته نه اینکه قوم برتر بدونه خودش رو که فساد کنه! به شرط آنکه مثل بنی اسرائیل نباشیم که بشینشم و بگیم تو و خدایت جلوجلو بروید، اگر موفق شدید، ما هم میآییم! یعنی دین رو هم به شرط چاقو می خواهیم که فقط سود توی اون باشه و پای ضررها و سختی هاش نمی ایستیم! در حالیکه خدا همیشه میگه به نتیجه کاری نداشته باشید، نتیجه نزد خداست...

جالبه که حتی امام علی، انفعال مردم زمانش رو در مقابل خودش نمی پذیرد و می فرماید حق من بر شما اینه که من رو نصیحت کنید و از اشتباهات و انحرافات نهی کنید...! در جامعه گاهی می شود جلوی نزاع رو گرفت، گاهی نمی شه جلوی دعوا رو گرفت ولی می شه تلفات و صدمات و زیان های یک دعوا رو کاهش داد و گاهی هیچ کدوم، بلکه حداقل باید خودم رو دور کنم و جلوی ضرر و آسیب رسیدن به خودم رو بگیرم که در هریک از این مراحل باید وظیفه ی مربوط به اون رو به درستی انجام داد. همیشه یادمون باشه که امر به معروف مقدّم بر نهی از منکره ولی ما معمولاً برعکس عمل می کنیم!  

پس این آیات به ما فهموند که اهل ولایت، در مقابل تفکر الهی سر خود رو پایین می آورند و با کنار گذاشتن گذشته ی باطل خود، از دروازه ی حق وارد شده و بر تفکر باطل غلبه می کنند.

نیّت آسمانی...

آیه 160 اعراف:

"و آنان را به دوازده عشیره که هریک شاخه  ای بود تقسیم کردیم، و به موسی آنگاه که قومش از او آب خواستند وحی کردیم که با عصایت به سنگ بزن. آنگاه از آن دوازده چشمه جوشید که هر گروهی آبخور خود را بشناخت. و ابر را سایبانشان نمودیم و برایشان منّ و سلوی نازل کردیم، از این چیزهای پاکیزه که روزیتان کرده ایم بخورید. و آنها بر ما ستم نکردند بلکه بر خودشان ستم می کردند."

معلم گفت: بدترین وضع برای قلب انسان اینه که به سنگ تبدیل بشه ولی خدا از این گونه قلب ها هم صرف نظر نمی کنه و در آیه 74 بقره می فرماید: سنگ ها حالات مختلفی دارند، گروهی در اثر اصابت معجزه ی خدا، منفجر می شه و چشمه ی آب از آنها می جوشه و این گونه حیات از اون سنگ جریان پیدا می کنه! گروهی آب نم نم از اطرافش روان می شه و برخی هم اصلاً هبوط پیدا می کنه و فرو می پاشه و کارش تموم می شه. نکته ی مهم اینه که مربی گری خدا رو بفهمیم که حتی اگر به سنگ تبدیل شدیم، رهامون نمی کنه و راهش رو نشون می ده که یک معجزه برای جوشیدن آب و حیات از این سنگ کافیه! ولی مهم اینه که ما جزو کدوم یک از این نوع قلب ها هستیم و اون معجزه ای که لازمه تا به این قلب اثر کنه چیه؟ در این آیه هم می فرماید که من 12 چشمه براتون تدارک دیده ام که هر قومی می تونه از چشمه ی خودش سیراب بشه. 

معلم اشاره کرد همیشه تمرکز انسانها روی حیات مادی، توجهشون رو از حیات معنوی شون کم می کنه و همین عامل باعث می شه از حقایقی که حتّی بهشون ایمان دارند، غافل بشوند و مثلاً با وجود اینکه از رسالت حضرت موسی مطمئن بودند، دائم به فکر منّ و سلوی و تامین احتیاجات دنیوی شون بودند. در مورد معامله ای که با امام حسین کردند هم می خوانیم:   آنچه کنند به کاسبی است     کس نکند ملامتش.

یعنی بیماری اینها این است که کاسبند حتی در دین هم کاسب هستند نه آنکه ندانند حسین کیست، بلکه از حکومت ری و کوفه نمی توانند بگذرند! همون طور که امام علی اشکال کار همه ی ما رو آرزوهای دور و دراز می دونه. خدا برای هر گروه، هر تیپ و هر صنفی، مدل مناسب رو ارائه کرده و این که 12 چشمه مختلف برای این قوم با سلایق متفاوت جوشیده (تا هر گروه بر اساس سلیقه و نیازش یک راه رو به سوی خدا انتخاب کنه) یا 12 امام با مدل های مختلف زندگی و شرایط متفاوت قرار داده برای اینه که ما از اونها بر حسب شرایط زندگی خودمون الگو برداریم و یاد بگیریم! نشانه های خدا همه جای دنیا وجود داره چه برای مسلمونا در مکه و کربلا و... یا برای مسیحی ها با برنادت، فاطیما و ...  

در نهایت اینکه حتماً یکی از این مدل ها به من می خوره و باید یکی از این چشمه ها رو برای دریافت آب حیات انتخاب کنم. اگر از این محبت در وجود ما باشه، یعنی این وجود، حیات دارد و تنها راه دریافت این آب حیات، محبّته! چون این وجودهای برتر همه مملوّ از محبّت اند و همیشه جاری اند و حیات را جریان می بخشند. این افراد به همه حیات می دهند و هرگز در عوض این بخشش ها، توقّع و درخواستی ندارند. اهل ولایت خود را به این چشمه ها می سپرند و زنده می شوند.

معلم از مرحوم دولابی نقل کرد که: در این عالم تلاش نتیجه نمی دهد بلکه نیّت نتیجه می دهد! اگر نیت درست و خالص بود، کار به انجام میرسد ولی اگر خودت رو به در و دیوار بکوبی ولی نیت ناخالص داشته، بی ثمر خواهد شد. هرگاه دیدی در کارت دنبال ارضای نفست هستی، اصلاً حرکت نکن چون فایده نداره و این عمل به آسمان نخواهد رسید بلکه در محدوده ی خاک می مونه و از بین میره! اما اگر نیّت خدایی و آسمانی است، دست خدا در کار وارد می شه و مسیرها گشوده می شود و به سرعت پیش خواهد رفت. سعی کنبد خودتون رو از هیاهو و اینکه دیگران چی میگن جدا کنید چون در شلوغی ها نیست که اتفاقی می افته و لازم نیست سروصدای زیاد و شلوغ کاری به پا بشه تا حرکت مهمی در این عالم اتفاق بیافته. در خلوت خودتون تصمیم بگیرید و حالا قدم مهمتر اینه که راه خودخواهی ها رو ببندیم تا کارمون خالص بشه.