صبر و انتظار تا رضایت...

این بار صحبت با آیات 5 و 6 سوره رعد شروع شد:

" وَإِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا کُنَّا تُرَابًا أَئِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ وَأُوْلَئِکَ الأَغْلاَلُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَأُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدونَ   وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ الْمَثُلاَتُ وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِّلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقَابِ


 

و اگر تعجب کنى، سخن آنها عجب است که: آیا وقتى خاک شدیم، واقعا به آفرینش تازه‏اى وارد مى‏شویم؟ اینان کسانى هستند که به پروردگارشان کافر شدند و زنجیرها در گردنشان است، و آنها اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود     و از تو پیش از نیکى بدى را به شتاب مى‏خواهند، با این که پیش از آنها عقوبت‏ها [ى عبرت‏آموز] نازل شده است. همانا پروردگار تو نسبت به مردم با وجود ظلمشان صاحب آمرزش است، و [در عین حال‏] پروردگار تو سخت کیفر است "

 

معلم ابتدا در صحبت های کلی و جمع بندی بحث های پیشین گفت عقل باید به دنبال نشانه ها (مثل زوجیت گیاهان و ...) راه بیفته، کار عقل دجل و سفسطه کردن نیست بلکه جواب دادن به سوالاتی است که خدا مثال هایی از اون رو مطرح می کنه. گاهی قرآن طرح سوال کردن رو به ما یاد میده و نحوه ی تعقل کردن رو! مثلاً همین زوجیت گیاهان و زنتیک و تفاوت گونه های گیاهان (از نظر زنتیک و ...) و حتی قطعه قطعه بودن زمین (مثلاً قطعات قاره ها که مجاور هم قرار گرفته) ... همه ی اینها اشاراتی است که قرآن ما رو دعوت به تعقل در مورد اونها می کنه و نکاتی است که در زمان نزول قرآن شناخته شده نبوده.

معلم گفت قوانین خدا در این دنیا و آخرت ثابته، گاهی مجازات میشیم تا متوجه بشیم داریم از خدا دور میشیم و باید برگردیم. حتی جهنم اکثر اوقات راه فرار داره و فقط جرم های خاصی هستن که انسان رو در اون جاودان می کنه. ما براساس قوانین جهان، هرچه توانمند باشیم، زندگی این دنیا و آخرتمون رو شکل میدیم. یعنی اگر توانمندی هامون رو در جهت زندگی پاک و بهشتی، به کار نگرفته باشیم، نمیتونیم اونجا زندگی کنیم! معلم می گفت خداوند حتّی برای توانمندی های ظاهری و مادی هم ارزش قائل میشه و میگه انسانی که دیگران رو کمک و تٲمین می کنه با کسی که به کسی دیگه آویزونه و انگل جامعه است یکسان نیستن. میگه انسان هایی که تعقل می کنن با ارزش اند. قرآن میگه کور و اهل بصیرت با هم یکی نیستن (هل یستوی الاعمی و البصیر) چون چیزهایی که خدا میخواد رو نمی بینه. پس نتیجه این صحبتا اینه که ما هرچه در این دنیا به دست میاریم از توانایی های مادی و معنوی، بی اهمیت و بی نتیجه نیستن ولی مهمترین نکته ی تعیین کننده، ملکات وجود ماست که توانایی های نهادینه شده ی روح ما رو شامل میشه. در توصیفات بهشت می بینیم که بهشتی ها بی کار و منفعل نیستن، بیشتر از خودشون به فکر دیگران اند و ظرفیت بالایی دارن که از مال و توانایی هاشون دیگران هم بهره می برن. بُخل و کینه در وجودشون نیست. این صفات و خصوصیات انسان رو بزرگ می کنه جوری که ظرفیت بهشت رو داشته باشه. معلم می گفت کسی که تمام مسیر زندگی اش بدون توجه به قوانین خدا بوده، معلومه که حتی اگر حافظ قرآن باشه، در لحظه ی مرگ شهادتین یادش نمیاد! ملکات همون توانایی هایی است که اگر همه چیز رو از اون فرد بگیری، باز اون خصوصیت رو بروز میده. آدم بهشتی عادت داره خودش رو و دیگران رو بالا می کشه، حتی بعد از اینکه همه چیزش رو ازش بگیری.

معلم از مرحوم آقای دولابی نقل کرد ما وقتی مهمونی یه بزرگی دعوت بشیم هرگز کاسه ی ماست مون رو همراهمون نمی بریم از ترس اینکه ماست نداشته باشن! بُردن و عرضه کردن اعمالمون به درگاه خداوند هم به همین اندازه خنده دار خواهد بود! پس ما چیزی با خودمون نمی بریم و نمی تونیم ببریم جز اینکه بتونیم شٲن این رو داشته باشیم که سر سفره خداوند بنشینیم و مهمان و مَدعُو خدا باشیم نه شیطان. پس توانایی هامون رو باید گسترش بدیم طوریکه حتّی بتونیم شفاعت کننده باشیم و مربیگری هیچ کس جز معصومین رو نپذیریم.

  معلم می گفت عنصر "صبر" و "انتظار" برای رسیدن خیلی مهمه. مثلاً شب قدر رو مشخص نمی کنه و میخواد شب های متعددی رو به انتظار بنشینیم و صبرش رو داشته باشیم. اون وقت اگر انتظارش رو بکشیم، وقتی برسه، به اندازه ی هزار ماه ظرفیت پیدا می کنیم! این در مورد همه ی مسائل صدق می کنه که نقطه نهایتش و بالاترین درجه، "رضایت" داشتنه (وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَکْبَرُ).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد