سخت گیر نباش...

...آن سه تا که دیدی دعوا کردند، آنها یکی شان ترک بود، یکی شان عرب بود و یکی شان هم فارس بود. یکی از آنها گفت من "انگور" می خواهم. دیگری ترک بود و گفت من "اوزوم" می خواهم. آن عرب هم گفت من "عِنَب" می خواهم. رفیقند و سه تایی پول دارند و باهم همسفر هم هستند و می خواهند غذا بخورند. بعد آن یکی گفت تو چرا "عِنَب" نمی خوری؟ دیگری گفت خودت چرا اوزوم نمی خوری؟ می دانید که اختلاف بر سر هیچ چیز غیر از زبان نیست. دستور زبان نخوانده اند و الّا دلهایشان درست می گوید. این طور نیست؟ ... امروز که شما فلان چیز را میخواهی، همه ی فطرت ها همان را می خواهند، فقط زبان های همدیگر را بلد نیستند. آن وقت دعوایشان می شود. بیا و زبان شناس باش. زبان دل را یاد بگیر و تا دیدی بگو همانی که دلت می خواهد من هم همان را می خواهم. او هم می گوید همانی که دل تو می خواهد من هم می خواهم و تمام شد و رفت... این برای زندگی تان یادتان باشد. هرجا بحثی می کنید، مذاکره ی مذهبی می کنید، سفت نگو. آنجا هم همین طور است که زبان بلد نیستند. می خواهند زبان را حالیِ همدیگر کنند و الّا فطرت یک چیز می خواهد. فطرت را خدا آفریده و همه اش صدق و یگانگی و خدا را می خواهد.

این کلام را کمتر جایی می شنوید. الآن که شنیدید امیدوارم ان شاءالله درک کنید و آرام آرام که دو سه دفعه شنیدی، می دانم که خودت هم به جایش استفاده می کنی. هرجا یک بحثی داشتی و دیدی طرف مقابل نمی شنود و حرف گوش نمی کند، خیلی سخت گیر نباش...


مرحوم محمداسماعیل دولابی، کتاب طوبای محبت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد