حمد و شکر و قلب و...

" بسم الله الرحمن الرحیم   الحمد لله رب العالمین ... "

معلم در تکمیل بحث "حمد" داستانی رو از تذکره الاولیا ذکر کرد که درویشی از دیگری پرسید رمز تعالی تو چیه؟ جواب داد در مقابل آنچه خدا داد شکر و در مقابل آنچه نداد، صبر کردم. درویش گفت این کار رو که سگ های بغداد هم می کنن!! (چون کار دیگه ای ازشون برنمیاد، وقتی چیزی بهشون بدی د̓م تکون میدن و وقتی ندی یه گوشه کِز می کنن!) پرسید مگه تو چه می کنی؟ جواب داد در مقابل آنچه نداد شکر و از آنچه بدهد ایثار می کنم. پس شکر این نیست که وقتی کار دیگه ای از دستمون برنمیاد، انجامش بدیم! معلم گفت قرار دادن هر نعمتی در جای خودش، شکر اونه. پس لازمه اش، شعور و توانمندیست و سازماندهی و مدیریت الهی رو به دنبال داره.

معلم در مورد فهم قرآن گفت برای درک مفاهیم قرآن باید زمان و مکان رو حذف کنیم چون اون حقایق شامل مکان و زمان بندی های ما نمی شه. مثلاً تو صحنه ای که بحث کفار توی جهنمه، باید بدونیم جهنم همین الان و همین جاست و من همون فرد هستم که داره حرف میزنه! لازمه طبقه بندی ها رو کنار بذاریم تا قرآن رو بهتر بفهمیم. معلم می گفت ما ابزار کار رو همیشه باید درست انتخاب کنیم، مثلاً با تلسکوپ نمیشه باکتری ها رو دید! "قلب" هم برای درک همون مفاهیم و حقایقی هست که تو قرآن اومده ولی ما به اشتباه اون رو به کارهای دیگه ای مشغول کرده ایم! پس این ابزاری که همه مون داریم، اگه درست استفاده بشه، بهشت رو نزدیک می بینیم وگرنه تو جهنم می مونیم. همون اتفاقاتی که تو برخوردهای جهنمی ها اومده (بحث و جدل و همدیگه رو متهم کردن و ...)، این جا اطرافمون رخ می ده و همین جا جهنم رو برای ما می سازه!

معلم در جواب سوالی و در تعریف "بزرگتر" گفت بزرگتر کسیه که ظرفیت و گنجایش بیشتری داره (بزرگتره!!) نه اینکه فاصله اش با بقیه بیشتره! یه بزرگتر، تو رو هم بزرگ می کنه، نه اینکه فاصله ی زیادی از دیگران بگیره تا بزرگی خودشو ثابت کنه! معلم می گفت تظاهر استکبار تو آدما فرق می کنه و ممکنه حتی با تواضع و افتاده نشون دادن خودش اونو بروز بده.

باز هم در جواب سوال دیگه ای معلم گفت "تقیّه" یعنی مبارزه پیچیده و به معنی تنبلی نیست بلکه سخت تر و پیچیده تره و حرکت و تلاش بیشتری لازم داره. از طرفی هم به منظور حفظ دین انجام میشه نه برای نجات دادن خود فرد!! پس این معنای تنبلی که از تقیه استفاده شده، اصلاً وجود نداره! معلم می گفت توی هر کاری اگر هدف خداخواهی باشه نه اینکه به خاطر خود آدم و خودخواهی باشه، اگه منافع شخصی رو توی همه ی کارها کنار بذاریم و نیت کنیم برای حفظ اسلام و مسلمین و ارزش های اسلام انجامش بدیم، این "تقوا" ست. وقتی خودخواهی غالبه، حرکت آدم، اثر مثبتی به جا نمیذاره. ولی اگه نگران منافع خودمون نباشیم، اثرگذاری این عمل به مراتب بیشتره. و تستش هم اینه که حتی اگر ضرری بکنم، دلم تکون نمی خوره! معلم از یکی از اساتیدش نقل کرد که همیشه خودتو کنترل کن ببین برای تربیت خودت اومدی یا تربیت طرف مقابلت؟! هر کدومش موضع متفاوتی رو می طلبه. و اگه بخوام رفتار "رب العالمین" رو داشته باشم که هم خودم و هم دیگران به تربیت الهی دست پیدا کنیم، رفتارم فرق می کنه.

معلم می گفت ما همیشه نمی تونیم آدم ها رو اصلاح کنیم بلکه وظیفه ی ما اینه که اِفک و اِفترا و ... رو از محیط مون حذف کنیم. سوژه ی ما اگه "فرد" باشه، نتیجه اش دعوا و جنگ و ... میشه ولی اگه هدفمون اصلاح سیستم باشه، ارزش ها جا می افته و محیطمون از زشتی ها مثل فرهنگ اتهام زدن و ... پاک می شه. معلم می گفت تنها وظیفه ی ما توی این دنیا، زنده نگه داشتن ارزش های خداست و ما هرگز مجاز نیستیم به دلیل هیچ هدف مادی یا حتی معنوی، از هیچ ارزشی بگذریم و خلافش عمل کنیم. این معنی همون جمله ی معروفه که هدف، وسیله را توجیه نمی کنه! معلم گفت خیلی مواقع ظاهراً نمیشه شرایط رو تغییر داد، مثل این که ائمه همه تحت حکومت های غیر الهی زندگی کردند و نتونستن حکومت رو تغییر بدن ولی هرگز قدمی هم از ارزشها و اصول خودشون کوتاه نیومدن! و حتی برای تضعیف حکّام جور، از روش های غیر الهی استفاده نکردن و فرقشون با دیگران، همین روش زندگی شون بود.

معلم می گفت سود طلبی شخصی ما توی ازدواج ها هم نمودار میشه که با اولین بحران، همه چیز می پاشه چون همه فقط تا پای سود و آسایش هستن! درحالیکه شراکت یعنی پای همه چیز باید بایستی. معلم از آقای دولابی نقل کرد که حتی باید با خدا هم شراکت فکری داشته باشیم! یعنی فکر کنیم ببینیم تو این شرایط، خدا چه جوری اون بنده اش رو نجات میده؟ ما هم همون جوری رفتار کنیم.  

نظرات 2 + ارسال نظر
مستانه پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:07 ب.ظ


وَیَا قَوْمِ مَا لِی أَدْعُوکُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِی إِلَى النَّارِ


و اى قوم من، چه شده است که من شما را به نجات فرامی‏خوانم و [شما] مرا به آتش فرامى‏خوانید؟

سوره : غافر آیه : 41

ری را دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:30 ق.ظ

سلام.

با اطمینانی که از کلام خدا دارم و میدانم که داوری می کند در اختلافات ...

رفتم و در آیات قبل و بعدنگاهی انداختم ...

غافر ۴۲

و این است جواب قرآن برای شما...

مرا فرا مى‏خوانید تا به خدا کافر شوم و چیزى را که بدان علمى ندارم با او شریک گردانم و من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مى‏کنم

... در حقیقت برگشت ما به سوى خداست و افراطگران همدمان آتشند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد