ظرفیت "داشتن" و "نداشتن"...

" بسم الله الرحمن الرحیم   الحمد لله رب العالمین ... "

معلم در ادامه ی صحبت ها پیرامون "حمد" گفت اگر ما نتیجه ی ابتلائات و آزمون های خدا رو بفهمیم، حمد واقعی رو میتونیم بجا بیاریم. مثلاً حضرت زینب سلام الله علیها وقتی رشد و تعالی رو در واقعه ی عاشورا تجربه کرد، در توصیف اون گفت " ما رَاَیت̉ الّا جَمیلاً " و حتی آمادگی سختی های بعدی (اسارت و ...) رو پیدا کرد. معلم گفت حضرت اسماعیل هم قبل از رفتن به قربانگاه نمیدونه توانایی و صبرش چقدره و میگه "ستجدنی ان شا۽الله من الصابرین...   مرا ان شا۽لله از صبرکنندگان خواهی یافت..." ولی با قبول کردن این آزمون، تونست این عبودیت و رشد رو هم به دست بیاره. معلم می گفت این مسئله در مورد همه ی ابتلائات، چه خوب و چه بد، صادقه! البته این تقسیم بندی ها از طرف ما هست وگرنه "خوب و بد" این جوری معنی نمی شه. معلم گفت یافتن این تغییرها و رشد ها در وجودمون، کمک می کنه که "حمد" واقعی رو به جا بیاریم. ما باید در هر صحنه ای از زندگی، تغییر رو حس کنیم مثل حضرت اسماعیل که بعد از اون آزمایش سخت، وسعت پیدا می کنه!

معلم می گفت برخلاف عادتی که ما همیشه میخوایم خدا صدای ما رو بشنوه، در واقع ما هستیم که باید سعی کنیم صدای او رو بشنویم و پیام هاش رو از اتفاقاتی که برامون میفته درک کنیم. خدا که حتی بدون گفتن ما، به همه ی حالات و شرایطمون آگاه و بیناست، ولی ما حتی صحبت های مستقیم او رو نمی شنویم! علت اینکه "حمد" ما واقعی نیست اینه که ما با خدا ارتباط یه طرفه میخوایم که او به ما گوش بده و ما بگیم چی بشه و چی نشه!! و حاضر نیستیم به صحبتای او توجه کنیم. برعکس ما باید پیام های او رو از اتفاقات و زیر و رو شدن ها دربیاریم. منافع دنیایی، منیّت ها و ناخالصی هامون اجازه نمیده که به حرف خدا گوش کنیم وگرنه او بدون شک بهترین چیزهایی که برای ما لازمه بهمون میده. معم گفت خدا میگه من همیشه صدای شما رو میشنوم، شما زمانی بهتر از همیشه صدای من رو میتونید بشنوید که: "... وَإِذْ زَاغَتْ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا  هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا..." یعنی زمانیکه مطمئن بشیم هیچ یاری و نصرت و نیرویی جز او در این عالم نیست. در زمان های دیگه صدای رئیسمون، پاچه خواری زیردستامون، صدای بگو بخند های بچه هامون، جیرینگ جیرینگ پول و رشوه و ... نمیذاره بشنویم. اصلاً ما سعی می کنیم نشنویم چون تصورمون اینه که اگه بشنویم، باید کاری بکنیم، یه چیزی از دست بدیم یا ضرری می کنیم و به سختی دچار میشیم! بیایید گوش هامون رو تیز کنیم ببینیم هرلحظه مربی داره بهمون چی میگه، چه کار کنم؟ کجا برم و قراره به کجا برسم؟ صداهای جانبی رو کم کنیم و volumeشون رو بیاریم پایین و منتظر پیام او باشیم!!

معلم گفت گاهی ما میخوایم رابطه مون با خدا یه معامله با سود تضمینی باشه! هرچند خدا این سود رو واقعاً تضمین کرده ولی سود ما همین رشد و دریافت های ما خواهد بود. معلم گفت گاهی خدا ظرفیت "داشتن" ما رو با پول و نعمت افزایش میده و باید به جایی رسید که با نعمت زیاد خودم رو گم نکنم. گاهی هم ظرفیت "نداشتن" خودم رو باید افزایش بدم! معلم می گفت البته داشته ها همیشه موانع سخت تری هستند و پیدا کردن خدا بین اونا مشکل تره. معلم گفت دریافت ما در همه ی این به دست آوردن ها و از دست دادن ها باید یکی باشه و محبت خدا رو باور داشته باشم، مثل اینه که بدونی همسرت چقدر دوستت داره یا نداره و برات هیچ فرقی نداشته باشه که بهت یه روسری هدیه بده یا برلیان! معلم گفت حوادث سخت و شکست های تلخ، انسان رو تواناتر می کنه و در توضیح آیه " انّ مَعَ العصرِ یسراً " گفت "مع" نه به معنی پشت سر هم بودن بلکه به معنی مخلوط بودنه! یعنی آسانی و سختی، تو دل همدیگه اند! همون لحظه باید پیام رو بگیری و بفهمی و شکر هم بکنی!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد