تکالیف ما...

در ابتدای این جلسه، معلم در صحبتهایی تاکید میکرد همیشه اولویت ما باید حیات دایمی مون باشه و همیشه به دنبال ارتقای زندگی اخروی خودمون باشیم، حالا دیگه هرچی به ما بدهند از قدرت و مال و ... در این جهت مصروف خواهیم کرد. با این نگاه، پول داشتن و به دنبال این توانایی ها رفتن اشکال نداره بلکه مهم اینه که یادمون باشه در نهایت درجه بندی و ارزش گذاری بر اساس تقوا است (ان اکرمکم عندالله اتقکم). تقوا به معنی نیروی بازدارنده و یا همون ترمز هست که باید بدونیم در مورد مال، قدرت، علم و ... کجا باید ترمز کرد و به "تکاثر" مبتلا نشد چون خدا از انباشته و جمع کردن اینها خوشش نمیاد. مثالی که معلم در مورد این موضوع زد این بود که حتی در حسابهای بانکی، کسی که پولی رو فقط تو حساب بخوابونه و راکد بذاره موفق نیست بلکه اون کسی حساب مالی خوبی داره که بتونه گردش مالی خوبی داشته باشه و با دارایی کمتری، گردش پول بیشتری توی حسابش ایجاد کنه! کسی که پول رو توی سپرده بخوابونه بی عرضه ترین فرد است و خدا هم از این نوع آدم ها که نعمت ها (علم، پول، قدرت و...) رو انباشته می کنند و به جریان نمیندازن، بدش میاد. قرآن میگه "لیس للانسان الا ما سعی" یعنی اون چیزی مال تو است که ناشی از تلاش تو باشه. معلم گفت آدم حتی در استفاده کردن از حلال های زندگی باید دقت کنیم که زیاده روی نکنیم، به دست آوردن امکانات حلال هم نباید به قیمت تن پروری، گسترش خودخواهی ها و از دست دادن توجه به دیگران تموم بشه! اینجابحث انفاق مطرح میشه که حالا باید دید با این پول می تونم باز هم خودسازی کنم یا فقط به فکر خودخواهی هایم هستم؟ باید حرکت کنی به سمت ثبوت نفس "تثبیتاً لانفسکم" نه خوش گذرونی و بازیگوشی! خیلی مهمه که آدم توی نعمت باشه ولی طغیانگر و اسراف کار نشه، مغرور نشه و دیگران رو هم تحقیر نکنه بلکه دست بقیه رو هم بگیره و بالا بکشه. معلم تاکید می کرد که انفاق و کمک به انسانها هم باید در جهت رشد و با توانمندسازی اونها باشه، باید آدم ها رو به جلو هل داد. خیلی وقتها مشکل آدم ها فقط اینه که مدیریت زندگی رو بلد نیستند یا نمیتونن از امکانات و توانایی هاشون استفاده کنن وگرنه نیاز به کمک دیگری ندارند. معلم گفت علت اینکه قرض الحسنه در دین ما ارزشی بیشتر از صدقه داره همینه، چون قرض الحسنه فرد رو توانمند می کنه و شخصیت فرد پایین نمیاد و منتی هم نمی پذیره. صدقه فقط جایی هست که راه دیگری نمونده.

  نکته دیگری که معلم گفت این بود که از موارد مصرف وجوهات، "مولفه ی قلوب" است. یعنی ما باید بودجه تبلیغاتی داشته باشیم، تلاش کنیم قلب دیگران رو (حتی دشمنان و مشرکین) رو به دست بیاریم. گاهی حتی یه مهمونی یا شام دادن به آشنایان میتونه چنین اثری داشته باشه! ممکنه با چنین کارهایی بشه نگاه جمعی رو نسبت به دین یا نسبت به افراد مذهبی، تغییر داد و قلب اونها رو به آدم های مذهبی نزدیک و یا حداقل از تنفر اونها کم کرد.

بعد از صحبت های پراکنده ای، محبوبه خانم بحث آیه هفته رو شروع کرد، آیه 171 اعراف:

"وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُوا ما فیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ

 {یاد کن} هنگامی را که کوه را کندیم و بالای سرشان قرار دادیم که گویی سایبانی بود، و پنداشتند که بر سرشان خواهد افتاد. {گفتیم:} آنچه به شما داده ایم با جدیت بگیرید و محتوای آن را به خاطر بسپارید. امید که پرهیزکار شوید."

اول معلم گفت باید دقت کنیم قسمت هایی از ماجراهای قرآن که مورد نظر بوده و واضح و با تاکید در آیات اشاره شده، دارای اهمیت هستند نه اینکه بیشتر دنبال قسمت هایی برویم که خدا لازم ندونسته باز کنه! در این صحنه (که کوه بالای سر قوم موسی میاد و اونها رو می پوشونه)، خدا میخواد به قوم موسی بعد از بالا و پایین زدن هاشون، تاریکی و قطع ارتباط آسمان و زمین رو نشون بده و به آدم ها گوشزد کنه قدر ارتباطشون رو با آسمان و قدر فرستاده های الهی رو بدونن! با این تلنگر خدا بهشون میگه حواستون رو جمع کنید و با قدرت بگیرید اون چیزهایی رو که براتون فرستاده ام! معلم گفت ضلالت و گم شدن اینه که آدم ندونه هدفش و نقطه ای که میخواد بهش بره کجاست؟ این جوری آدم دنبال کارها و چیزهایی میره که نباید میرفته! خدا توی این صحنه به ما یادآوری می کنه برای چی آمده ایم و چه کارهایی باید بکنیم. معلم گفت کسی که با راهنمایی های قرآن حرکت کنه، به محض کج شدن با یه تلنگر یا تذکر دوباره راه رو پیدا می کنه، معنای "ذکر" همینه! تأکید روی "اخذ کردن" پیام الهی هم به معنای دریافت حقیقی این پیام است، طوریکه دیگه از مسیر خارج نزنیم و هدف و مسیر رو گم نکنیم. در حرکت صحیح و مسیر شناسی، اولین کار اینه که منافع شخصی خود را کنار بگذاریم. یعنی هرگز نباید به خاطر غرور، لذت فردی، شأن و جایگاه اجتماعی و دیگر منافع، راهمون رو تغییر بدهیم، کاری که باید انجام بدهیم رو نکنیم یا برعکس!! هر وقت خودمون و منافع شخصی مون رو نبینیم، راه رو به روشنی خواهیم دید!

آیه بعدی، 172 اعراف:

" وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ

و آنگاه که پروردگارتو از پسران آدم، از پشت هایشان نسل و نزاد آن ها را برگرفت و آن ها را ر خودشان گواه کرد که: آیا من پرودگار شما نیستم؟ { آن ها به زبان فطرت } گفتند: چرا! گواهی دادیم. تا در روز رستاخیز نگویید ما از آن غافل بودیم."

معلم گفت خدا توی این آیه، یادآوری می کنه که همه ما یه حرفی زده ایم و قبول کرده ایم مربی مون چه کسی باشه،شاهدمون هم نفس خودمونه نه شاهد بیرونی! تک تک شما در این صحنه بوده اید، پس چرا هرکس که حرفی میزنه و نظری میده، بدون توجه به نظر خدا، به دنبالش راه می افتید؟! چرا قولتون یادتون میره؟!

معلم تو یه بحث دیگه گفت وظیفه همسری در قرآن، یکی ایجاد سکینه و آرامش است (لتسکنوا: یعنی هر حرکت یا گفتاری که آرامش رو به هم بریزه خلاف امر خداست) و دیگری لباس هم بودن و پوشش دادن عیب های همدیگر است یعنی نباید دنبال همسری بدون عیب باشیم بلکه باید همسری انتخاب کنیم که توانایی پوشاندن بدی ها و عیب های وجودش رو داشته باشیم.

در پایان جلسه، معلم با چندتا مثال تاکید کرد ما نباید همش دنبال منافع خودمون باشیم، ما همیشه فقط باید به فکر انجام دادن وظایفمون باشیم چه در روابط شخصی و چه مسایل اجتماعی، باید به منافع دیگران هم توجه کنیم و در نهایت هم تمام تلاشمون بهتر انجام دادن تکالیفمون باشه...

نظرات 1 + ارسال نظر
هما جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ

مستوره جان چقدر خوب که می نویسی. دلم برات تنگ شده گفتم به وبلاگت سر بزنم. چند جلسه رو برات ضبط کردم اومدی بهت می دم. هر جلیه به یادتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد