مسیر تباهی...

آیات 146 و 147 سوره اعراف:

"و به زودی کسانی را که در (این) سرزمین به ناحق بزرگی می کنند از آیات خود منصرف خواهم کرد. آنها اگر همه معجزه ها را هم ببینند به آن ایمان نمی آورند، و اگر راه رشد را ببینند آن را پیش نمی گیرند، و اگر راه ضلالت را ببینند آن را پیش می گیرند. این از آن روست که آیات ما را تکذیب کردند و همواره از آن غفلت می ورزیدند.

و کسانی که آیات ما و دیدار آخرت را تکذیب کردند، اعمالشان تباه است. آیا جز آنچه را که عمل می کردند کیفر می بینند؟"

بعد از اینکه محبوبه خانم توضیحاتی گفت و خصوصاً موضوع حبط اعمال رو توضیح داد، معلم گفت:تباه شدن اعمال نیک (حبط)، به معنی از بین رفتن این کارهای خوب است که البته تفاوتش با خسران (که در اثر تکذیب و شرک و ... اتفاق می افته) اینه که آدم خسران دیده، اصل سرمایه اش رو هم از دست داده جوریکه دیگه اصلاً سرمایه اولیه ای هم برای تجارت نداری! مثالی که معلم زد این بود که ما انرژی هامونو با هدف گیری غلط از بین می بریم و هدر میدیم. ممکنه همه ما در  زندگی روزمرگیهایی داریم ولی با یه جهت گیری صحیح اونا هم می تونه معنی دار بشه! مثل آدمی که سوار کشتی میشه، ممکنه خودش در این بین مشغول کارای مختلفی مثل خواب و خوردن و ورزش و ... بشه ولی چون توی این کشتی سواره بالاخره میرسه. اما اگه آدم اصلاً کشتی رو درست سوار نشه، درحالیکه که تمام عمر و سرمایه اش رو تو این سفر خرج کرده وقتی می خواد پیاده بشه می بینه به مقصد مطلوبش نرسیده، مثلاً می خواسته بره امریکا کشتی رفته سنگاپور! این آدم نمونه آدم خسارت دیده است که به مقصد نرسیده و دیگه سرمایه ای هم براش باقی نمونده. تمام کارها و روزمرگی های ما هم اگه جهتش غلط باشه ما رو به هیچچی و هیچ جا نمیرسونه و عمر و جوونی و انرژی هامون تلف میشه.

ما در جواب این سوال که: داری چه کار می کنی و داری کجا میری؟ همیشه باید جوابمون این باشه که: "دارم به سمت خدا میرم و دارم میرم که خدا رو ببینم". اگه این جهت گیری صحیح رو داشته باشیم (انا لله و انا الیه راجعون)، تمام رفتارها و زندگیمون درست میشه و در جهت درست پیش میره.

پس این آیه که میگه کسانی که دیدار ما را رو نشونه نگیرن و هدف خودشون قرار ندن، زیان می کنند و نمیرسند! اینها همونایی اند که بعد از مرگ و با دیدن حقایق، از خدا درخواست می کنند که آیا میشه باز به ما فرصت بدهی و بتونیم دوباره این امکانو داشته باشیم که راهو پیدا کنیم. معلومه که اون موقع خیلی برای فهمیدن دیره و تنها فرصت موجود همین دنیاست که اگه از دستش بدیم کل سرمایه رفته!

"تکذیب آیات خدا و دیدار آخرت" که تو این آیه علت تباه شدن اعمال ذکر شده خیلی کار عجیبی نیست که ما فکر کنیم شامل ما نمیشه! هر کار ما که نشانه خدا رو از بین ببره و مردم این نشانه ها رو گم کنند. مثلاً اگه باعث بشیم کسی با دیدن رفتار ما بگه که اگر اسلام و مسلمون یعنی تو، اصلاً نمی خوامش!! خلاصه، خدا راه رسیدنش رو علامت گذاری کرده که آدما با کمک این نشونه ها راه رو پیدا کنند و اگر ما هر کدوم از این نشونه ها رو بپوشونیم و از بین ببریم مشمول این آیه می شویم.  خداوند می فرماید حیوانات و گیاهان و تمام موجودات حتی سنگها هم نشونه های او هستند، باشعورن و تسبیح خدا رو میگن. پس ما حق نداریم هر کاری با اینها و با طبیعت بکنیم و یا هر جوری خواستیم باهاشون رفتار کنیم بلکه برای برخورد با تمام این موجودات قانون داریم همانند چیزی که در رساله حقوق امام سجاد آمده و حتی گفته چگونه حق موجودات اطرافمون مثل پرنده ها رو در سفره ای که در خونمون میندازیم رعایت کنیم! جالبه که با همه این فرهنگی که در اختیار داریم، غربی ها باید قوانین حفظ طبیعت و محیط زیست رو وضع کنند.

این دو آیه سیر نزول انسان رو نشون میده که از تکبر شروع میشه و به غفلت منجر میشه و غفلت باعث تکذیب و در نهایت تباهی اعمال میشه.

در توضیح آیه دوم سوره حجرات که میگه با رفتار زشت و بلند کردن صداتون بر پیامبر، اعمالتون حبط و تباه میشه درحالیکه نمی فهمید (لا تشعرون) معلم گفت معنی دقیق شعور موشکافی است یعنی اگر این رفتار رو موشکافی کنید، در حقیقت همه اعمالتون رو به باد داده و بی نتیجه کرده چون نتیجه اون کارها نباید این رفتار می شد!

ما در حرکتمون یه وقتایی هبوط داریم یعنی دوباره می افتیم پایین مثل بازی "مار و پله"! یعنی داریم به سمت خدا حرکت می کنیم اما گاهی این وسطا خارج میزنم، راهو غلط میرم یا می گیم حالا بذار سر راه یه سری هم به یه جای دیگه بزنم یا ...پس یهو می افتم پایین و باید دوباره از اول شروع کنم! شرک و امثال اون همین کارو می کنه چون مداری که باید توش برم عوض میشه و اونو گم می کنم پس وقتم تلف میشه و عقب می افتم.

یه نکته ای که معلم تو جواب سوال یکی از بچه ها گفت این بود که: هر وقت اسم یه نفر میاد، ما یه تصور ظاهری و مادی میاد تو ذهنمون که مثلاً قدش بلنده، شغلش فلانه، رنگ چشمش چیه و ... اما اگه چشممونو ببندیم، اولین صفتی که ورای این جسم و ظاهر از اون فرد توی ذهنمون میاد همون چیزیه که بعد از گذشتن از گمرک "مرگ" از این آدم می مونه. در حقیقت همه چیزایی که از ظاهرش میشناسیم (قد و شغل و جایگاه اجتماعی و ...) فقط یه مرکب برای حرکت و سپری کردن این دنیاست و هیچ کدوم قرار نیست بمونه یا دوامی داشته باشه بلکه واقعیت این آدم که بعد از مرگ باقی خواهد بود، همون صفتیه که با آوردن اسم این آدم تو ذهنمون نقش می بنده مثلاً تصور هممون ازش این باشه که خیلی مهربونه، یا منافق و زبون بازه.

خدا میگه این یک قانونه تو این عالم که اگر دنیا رو بخوای من تمام و کمال بهت می دهم ولی بعد می بینی که اینها موندنی نیست بلکه از بین رفتنی است مگر آنکه ازش با هدف برتر از این دنیا بهره ببری. یک وقتی هست به نعمتی می رسی، از اون با کمک به اطرافیانت در جهت رشد بخشندگی ات استفاده می کنی پس با افزایش نعمت خدا، وجودت توسعه پیدا کرد و صفت بخشندگی رو در خودت رشد داده ای! ولی اگر با دریافت همین نعمت، منیّت و غرور و پز دادن و تو سر دیگران زدن رو در پیش بگیری فقط به محرومیت خودت و اطرافیانت منجر شده در حالیکه نعمت همونه! ورودی برای آدما یکسانه ولی خروجی اش متفاوته.

معلم گفت: هر چیزی که می خواهیم باید بدونیم و تعریف کنیم برای چی می خواهیم! وقتی از خدا چیزی میخوام، مثلاً دعا می کنم برم مکه، باید بدونم برای چیه و خدا اونجا باهام چه کار داره، چه تاثیری در رشدم داره و با چه چیزایی باید برگردم! همه خواستن هامونو تعریف کنیم و قول هایی که به خدا در موردشون میدیم، حداقل به درصدی از اون عمل کنیم!! دعاهامون باید جوری باشه که به درد رشدمون بخوره مثل کسی که بالای چهارپله ایستاده میخواد یه کاری بکنه، میگه اون پیچ گوشتی رو بده یا چکش رو بده و ... یعنی اگر کسی داره گل میکاره نمیگه ویولون رو بده، میگه بیل میخوام! این معنای هدفمند شدن دعاها و خواسته هامونه که باعث میشه اشتباه و نابجا نباشه و جلوی اسراف در نعمت ها رو هم می گیره.

معلم در جواب یه سوال که نادیا پرسید گفت: آدم تو زندگیش بعد از کلّی سعی و تلاش و جون کندن، می فهمه که این فیزیک نیست که کار رو پیش میبره. پشت این فیزیک، چیز دیگه ای هست که اصطکاک ها و موانع رو از بین می بره و میشکافه و پیش می برد. پس نباید این جوری فکر کنیم که چه اندازه وقت گذاشته ام یا انرژی مصرف کرده ام و توقع داشته باشی به همون اندازه کارت نتیجه داده باشه بلکه باید همیشه نقش تعیین کننده ی اون عامل فراتر رو در نظر داشته باشی! این همون چیزیه که مرحوم دولابی میگه نیت که درست باشه همه چیز درست پیش میره.

معلم در جواب سوال محبوبه خانم در مورد اعمال خیر افراد غیر مسلمان گفت: خداوند وعده داده که اهل کتاب هم اگر به همین کتاب تو دستشون به درستی عمل کنند، از آتش نجات پیدا می کنند البته نگفته دقیقاً چه جایگاهی دارند ولی حداقلش اینه که نمی سوزن هرچند ممکنه به مراتب عالیه دست پیدا نکنند. معلم گفت اصولاً نزد خدا تغییر و ارتقا بخشیدن نگرش و دیدگاه انسانهاست که ارزشمنده نه تغییرات فیزیکی عالم! مثلاً ادیسون برق رو اختراع کرد که بسیاری استفاده های مثبت و منفی از اون میشه، در این میان کسانی سود می کنند که از طریق این وسیله در جهت هدایت انسانها گام بردارند وگرنه برق در ذات خودش نه خوبه و نه بد، مهم استفاده ای هست که ازش میشه! مادّه، پایین ترین سطح است و هرگونه تغییر و نوآوری در اون کار بزرگی محسوب نمیشه پس نباید به این چیزا مبهوت و متحیّر بشیم! خدا در قرآن میفرماید به گذشتگانتون نگاه کنید که خیلی قویتر و پیشرفته تر بودن ولی از بین رفتند و اتفاقاً به دست خودشون نابود شدن! کسی که ماورای مادّه با انسانها کار می کنه و سوالی در ذهن او ایجاد می کنه و تغییر نگرشی ایجاد می کنه، حائز اهمیت است. البته تمام آدمهایی که خودشونو از حوزه ی بدی ها به حوزه ی خوبی ها بکشند و میل به نیکی داشته باشن و به جای ظلم و حسادت و خودخواهی، از ابزاری که خدا در اختیارش گذاشته (مثل استعدادش)، در حدی که راه رو پیدا کرده و عوامل مختلف (محیط و اموزش) یاری کرده، در جهت خیرخواهی برای دیگران و اصلاح جامعه حرکت کرده، همه ی این افراد به نوعی مورد لطف خدا هستند و خدا وعده ی نجات به اونها داده. اما اینکه چه کسی همنشین پیامبر خواهد شد، خدا داند!!

معلم در جواب زهرا که در مورد جایگاه دعا پرسید، گفت: خدا همه ی ما رو در جایگاه مناسبمون قرار داده ولی ما باید به نسبت هر جایگاهی که در اون هستیم، برای کمالمون حتی در عالم ماده، در قالب دعا چیزایی از خدا بخواهیم مثل بچه ای که وقتی 2سالشه باید کفش دوسالگی براش خرید و وقتی 20 سالش میشه دیگه اون کفش مناسبش نیست! در قرآن آمده که انسان به نفس خود بصیرت دارد (خودشناسی اینجا مهمه) ولی گاهی شیطان در خواسته هایش نفوذ می کند و خواسته های بی فایده رو زینت می ده! پس اگه با خودمون رو راست باشیم، میدونیم چی باید بخواهیم و چی به دردمون میخوره! ما یه سری نیازهای مادی داریم مثل گرسنگی که مجبوریم برای رفع اون، وقت و انرژی صرف کنیم که اصلاً اشکالی نداره چون خود خدا اونو برامون گذاشته. اما چیزی که مهمه اینه که عامل کنترلی در مورد این نیاز، به دستم باشه و از کنترل خارج نشه مثلاً جلوی حرام و پرخوری و صرف وقت بیش از حد رو بگیریم. البته در مسائل معنوی بحث دقیقتره ولی همین قانون وجود داره، تناسب ها همیشه وجود داره هرچند ما در ظاهر ماجرا متوجهش نشویم.

معلم گفت هدایت خدا و آیات او مثل اون نقشه گنجه که با نشونه های مختلف راه رو علامت گذاری کرده! گفته اول به یه درخت میرسی یا اینکه به یه سنگ میرسی که روش فلان چیز نوشته و ... حالا اگه یه جا این علامتها رو گم کنیم یا اشتباه بریم، دیگه راه رو از دست داده ایم! ما زبونی می گیم خدایی جز الله نیست ولی توی ذهنمون هزارتا خدا داریم! زشتی این وضعیت ما مثل خیانت اون زنی هست که با وجود تسلیم ظاهری به همسرش، توی ذهنش هزارتا شوهر دیگه داره. ما تا تسلیم خدا به تنهایی نباشیم و به واقع همه ی الهه های دیگر رو نفی نکنیم، به سعادت نخواهیم رسید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد