میقات...

این جلسه صحبت رو ندا شروع کرد، آیه 142 اعراف:
"و با موسی سی شب وعده کردیم و آن را به ده شب دیگر کامل نمودیم، پس میقات پروردگارش در چهل شب به سر آمد. موسی به برادرش هارون گفت: میان قوم من نایب من باش و به اصلاح کارشان پرداز و طریق مفسدان را پیروی مکن."
بعد از اینکه ندا توضیح داد میقات موسی با خداوند، دیداری بود که نتیجه و ارمغانش تورات بود و از نکات مهم این داستان، غیبت حضرت موسی در میان قومی بود که یگانه پرستی را پذیرفتند، مراحلی چون گذر از دریا را پشت سر گذرانده اند و موسی نهایت تلاشش را برای تربیت و رشد آنها به کار گرفته ولی حالا باید مدتی بدون حضور موسی سر کنند تا در این آزمون نیز سنجیده شوند. جالب است که مدت میقات از ابتدا دقیق تعیین نمیشه و بعداً ده روز بهش اضافه میشه تا این هم خودش وسیله آزمودن قومش باشه!!
ندا به نکته ای که در این آیه و آیات مشابه در قرآن ذکر شده اشاره کرد: "فساد" در جای جای قرآن به معنای خراب کردن نعمت های خدا و عدم استفاده صحیح از اونها اومده به طوریکه فراموش کردن آیات خدا موجب فساد در زمین میشه و از طرفی در آیاتی پیامبران توصیه به انصاف و اجتناب از کم فروشی میکنند و اینها را عامل فساد معرفی می کنند!
معلم گفت: جامعه ای که فاسده گرفتار مشغولیتهای کاذبه مثلاً فقط باید مواظب باشه سرم کلاه نره و ترازو درست باشه وخلاصه انرژی ها هدر میره! باید حواسمون باشه در جنبه های مختلف حتی به اسم دین، مشغول چه هستیم؟ آیا فقط مشغولیتهای بیخوده یا باعث اصلاح اند؟ خداوند نعمتها و نشانه های خودشو یادآوری میکنه، میگه شما به خاطر فساد خودتون و جامعه تون، حواستون پرته! چون مشغولیتهای بیخود برای خودتون درست کردید، از این حقایق دور شدید و از یاد بردیدشون.
هرکس به دنبال رشد باشه و نیز انتقال این رشد، در دوره  ای که یک غیبت ظاهری نماینده خدا پیش میاد (مثل میقات حضرت موسی که زمان اون هم یه جورایی نامشخص بود) راهو گم نمی کنه. نشون میده با معیارهای رشد که بهش داده شده چطور حرکت کنه، میفهمه چگونه در این دوره عمل کنه و توانایی منتظر بودن و پایدار موندن در راه رو داشته باشه. اگر هرکاری خارج از مسیر این انتظار انجام بده، فساد ایجاد شده.
ما هم در هر لحظه و هر روز این سوال رو باید جواب بدیم که آیا در جهت انتظارمون عمل میکنیم یا نه؟! مثلاً اگه من منتظر یه مسافر باشم، آیا ممکنه خونه شلخته، من خواب، در خونه هم قفل باشه؟ آیا دروغ نگفته ام که من منتظرم؟! حالا اگه در رفتارهامون دروغ، تخریب همدیگه، فحاشی، مشغول روزمرگی ها شدن غالب شده، آیا منتظریم؟ وقتی اون فرد برسه باور میکنه که ما منتظر بودیم؟ وقتی بپرسه چقدر دانش، اخلاق و جامعه تون رو در مسیر من حرکت و رشد دادید، چه جوابی داریم؟
وضعیت جامعه ما شبیه اون کلاسیه که معلم چند لحظه ازش رفته بیرون و بچه ها دارن موشک میندازن رو سر هم و یا شلوغ می کنن و همدیگرو میزنن! وقتی معلم برمیگرده، می بینه نه تنها حرکت مثبتی انجام ندادن بلکه احتمالاً از جوامعی که ادعایی نداشتن، عقب تر و فاسدتر شدن. طوری مشغول خودشون و روزمرگی هاشون شدن، که اصلاً مسیر و حرکت و تمام معیارهای درست رو فراموش کردن.
معلم گفت: باید حواسمون باشه انرژی هامونو علاوه بر رسیدگی به خونه و زندگی و مهمونی و ظاهر و خوب خوردن و کافی خوابیدن و خلاصه روزمرگی ها، صرف رشد خود و جامعه مون کنیم. باید بدونیم ما حتی از محبتمون باید خرج کنیم و اونو صرف این کار بکنیم، انسانها رو دوست بداریم و با محبت همدیگه رو از سرگشتگی نجات بدیم. دقت کنیم که وقت محدوده، باید بجنبیم، باید همین لحظه حرکتو شروع کنیم و فرصت رو غنیمت بشمریم. وقت و عمر و توانایی ما محدوده، به زودی انرژی جوونی تحلیل میره و دانایی و توانایی هامون استهلاک پیدا میکنه، دستها به لرزه میفته و عمر به انتها میرسه!!
همیشه سعی کنیم انتظار در ما مشخص و غالب باشه، هم بیخ قلبمون اینجوری باشه و هم اینکه همه بدونن این فرد متفاوته چون منتظره، همیشه آب و جارو می کنه نه اینکه گرد و خاک هوا کنه، تیره نمی کنه، راه بندون و خرابکاری نمی کنه، بلکه اهل روشن کردن و اصلاحه. هم خودش و قلب و وجودش رو پاک کنه و هم تمام اطراف و جامعه اش رو!
معلم یه داستانی گفت از تعزیه های قدیمی که چون هیچ کس حاضر نمی شده نقش شمر رو بازی کنه، ارمنی ها رو میاوردن و یه بار شمر ارمنی در لحظه حساس تعزیه، طاقت نمیاره و آب به اون بچه ها میده!! وقتی بهش اعتراض میکنن میگه من شمر ارمنی ام نه شمر مسلمون، من نمی تونم این کارو بکنم!! ما هم سعی کنیم لااقل از نوع ارمنیش باشیم و تا ته نریم و حتی اگه شمر شده ایم، از یه جایی رد نشیم و جلوتر نریم!! همیشه سعی کنیم برای لحظه ی ملاقات و میقاتمون یه جوابی داشته باشیم که من کدوم گوشه رو پاک و درست کرده ام و چه کاری برای ارائه دارم؟ تو جامعه چه قدمی برداشته ام یا کدوم تاریکی رو از بین برده یا روشن کرده ام؟!
یک نکته دیگه هم که معلم اشاره کرد این بود که اولین اصل و اولین قدم در فرهنگ اصلاح و رشد در حرکت انبیا مشهوده، پرهیز از نزاعه و نزاع زدایی!! در حالیکه حتی بسیاری از اونا که نونشون رو از دین میخورن، اول نزاع ایجاد میکنن تا این وسط یارگیری کنن و نونی به دست بیاد. بدون نزاع، دکانی باز نمیشه و دو دستگی و تامین منافع افراد اتفاق نمی افته!!
در آیه 35 سوره ابراهیم آمده:
"و آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگارا این شهر را ایمن گردان و من و فرزندانم را از پرستش بت ها دور بدار. پروردگارا آنها بسیاری از مردم را گمراه کرده اند، پس هرکه از من پیروی کرد بی گمان او از من است، و هر که نافرمانی کرد همانا تو آمرزنده و مهربانی. پروردگارا من برخی فرزندانم را در دره ای بی آب و علف در جوار خانه مکرم تو اسکان دادم، پروردگارا تا نماز را به پا دارند. پس دلهایی از مردم را به سوی آنها مایل گردان و از میوه ها روزیشان ده تا شکر گزارند."
دقت کنید که اصلاح با امنیت شروع میشه و حتی در مورد عصیان از بخشش و رحمت حرف میزنه، این جامعه امن خواهد بود. در این امنیت و اطمینان الهی حتی بودن در محل "غیر ذی زرع" و غیر قابل زراعت و محصول دهی، وحشتی ندارد. با این امنیت الهی می توان با اطمینان خود را به خطر انداخت، درسته محصول ظاهری نداره ولی در کنار خداست و در آن نماز به پا داشته می شود و محصولش در "قلب" هاست، میوه اش از قلب ها میروید و به قلب ها حکومت می کند.
پس حرکت کنیم و عجله کنیم، بدونیم که مسابقه است و جایزه مال سریعترینموه (السابقون السابقون)!!
نظرات 1 + ارسال نظر
نرگس شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:08 ق.ظ http://nargesghaderinia.blogfa.com

حالا یکی بگه من چکار میتونم بکنم؟این که همش تو خونه هستم و به بچه هام رسیدگی میکنم و آگاهی میدم که مسیر درست رو انتخاب کنن،کمه؟خدا از ما بیشتر میخواد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد