الهه های ما ...!

تو اولین پست سال 89 میخوام نوشتن از جلسات قرآنمونو شروع کنم!

این جلسه هم مثل همیشه با صحبتای متفرقه شروع شد: شیعه گری از راه حب و ولایت تو نوشته های شریعتی غالبه و به همین دلیل هم حرکت عجیب و فوق العاده ای ایجاد می کنه...

این جلسه قرار بود فرزانه خانم که معمولاً سر کلاس کم صحبت می کنه، بحثو شروع کنه:

آیه 138 تا 141 اعراف:

 

"و بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم. پس به قومی رسیدند که بت های خویش را پرستش میکردند. گفتند: ای موسی! برای ما نیز معبودی بساز چونان که آنها معبودهایی دارند. گفت: به درستی شما قومی هستید که نادانی می کنید.

بی تردید اینها کارشان بر باد است و آنچه می کنند باطل است.

گفت: آیا غیر از خدا معبودی برای شما بجویم در صورتیکه او شما را بر عالمیان برتری داد؟

و (فراموش نکنید) هنگامی را که شما را از فرعونیان نجات دادیم. آنان شما را عذاب سختی می کردند، پسرانتان را می کشتند و زناتنتان را زنده می گذاشتند، و در این (گرفتاریها) از پروردگارتان امتحان بزرگی بود."

 

بعد از توضیحات فرزانه خانم، معلم عزیزمون باز هم تاکید کرد که ما خودمونو تو این آیه ببینیم و جای بنی اسرائیل بذاریم: در هدایت جوامع انسانی، بعد از اینکه خدا موانع یک جامعه رو برطرف کرد تا بتونن حقیقتو ببینند (مثل شکافته شدن دریا و نجات از غرق شدن)، یک رهبر الهی (مثل موسی) براشون قرار میده تا حرکت کنن. ولی معمولاً ما (مشابه بنی اسرائیل) این باز شدن راهها از جانب خدا رو نمی بینیم و الهه های دیگه چشم ما رو میگیرند. دوباره مشغول زندگی روزمره می شیم. دوباره برای کوچکترین سود ظاهری جلوی الهه های دیگه تعظیم می کنیم و چاپلوسی و تملق میگیم. باز هم باور نداریم خدا و قوانین او دنیا و آخرت ما رو تامین می کنه و تو اینا نمی مونیم. وقتی کاری داریم دنبال پارتی میگردیم، سوال فلسفی هم داشته باشیم سراغ منابع باکلاس تری میریم و خجالت می کشیم از قرآن نقلی کنیم چون شیک بودن الهه های دیگه چشم ما رو پر کرده و ما مدهوش غیر خدا می شیم و اونها رو اثرگذار میدونیم نه خدا رو!

خلاصه الهه های ما همه اون چیزایی هستند که غیر از خدا و در مقابل خدا، باورشون داشته باشیم و به اونا تکیه داریم.

معمولاً ما داده های خدا رو نقد نمی بینیم و باور نداریم ولی دیگران رو حاضر و کمک اونا رو نقد میدونیم. این باعث میشه از خدا رو برگردونیم و به دیگران اعتمادی بیشتر از او داشته باشیم. تا وقتی داده های خدا رو نقد و کمک ها و حضور او رو در هر لحظمون ملموس حس نکنیم، الهه ها و انگیزه های دیگه ما رو به سمت خودشون می کشن. در حالیکه قرآن داده های اینها (غیر از خدا) رو باطل نام میده (در مقابل حق) یعنی اصلاً وجود نداره، حقیقت نداره و موندنی و پایدار هم نیست.

این نگرش (بدیهی دیدن و نقد احساس کردن وجود و تاثیر خدا) باعث میشه خیلی چیزایی که دیگران مهم میدونن تو اصلاً نمی بینیش و برات اعتباری ندارن. خیلی مسائل که دیگرانو مشغول می کنن، برای تو اصلاً ارزشی ندارن و وقتتو براشون صرف نمی کنی.

قبول خدا به عنوان تنها حقیقت زندگی، مثل اینه که یه خونه جدید خریدی که حالا باید تمام وسایل دیگه زندگیتو هم جوری بخری و بچینی که به اون خونه بیاد! پس این، شروع کاره و تازه باید دست به کار بشیم!!

نظرات 1 + ارسال نظر
نرگس شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 07:19 ق.ظ http://nargesghaderinia.blogfa.com

سلام عزیز.از اول پست ها شروع کردم اینجوری بهتر میفهمم چی شده.حرفای معلم خیلی برام جالب بود.چون خودم این راه رو دارم میرم و مهر عقب ماندگی بر پیشانیم خورده.خیلی وقتا دچار تعارض میشم.چیزایی که برا بقیه مهمه و برای رسیدن بهش خودشونو به آب و آتیش میزنن برای من مهم نیست.دیگه فکر میکنم هیچ وجه مشترکی بین من و اونا نیست.احساس میکنم کم کم دارم منزوی میشم آخه بقیه در مورد لباس و موبایل و تبلت و طلا و کیف و کفش و خونه و ماشین و... حرف میزنند که برای من ذره ای ارزش نداره اصلا به چشمم هم نمیاد یه وقتایی میگم حتما ایرادی دارم که مثل بقیه فکر نمیکنم
در زن بودن خودم هم شک کرده ام!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد