دوربین عکاسی...

...دوربین عکاسی را طوری ساخته اند که وقتی دکمه را میزنند، هم نور می زند و هم عکس می اندازد. این مربوط به آخرت هم هست. یعنی شما اول نور بینداز و بعد عکس بردار. اول بر پیغمبر خدا صلوات بفرست، بعد به زندگی خودت نگاه کن و ببین چقدر قشنگ است.

با نور زیبایی و پاکی، سر نماز دستی به چشمهایتان می مالید، صلواتی میفرستید، دعایی هم می خوانید، آن وقت به زندگی خود نگاه می کنید. امیدوارم ببینید که در زندگیتان زیبایی زیاد هست.

شیعیان امیرالمومنین علیه السّلام زندگی این عالمشان هم خیلی خوب است. اگرچه تلخ باشد ولی همه اش خوب است. خداوند خستگی هایمان را به در کند و هیچ گاه خسته نشویم. هروقت هم خسته شدی، یک تکان به خودت بده، خدا رفع می کند. وقتی سرت را تکان دادی، خداوند قادر است به حق ائمه علیهم السّلام و خوبانش، تمام خیالاتی را که داشت مغزت را میشکافت از بین ببرد.

خداوند برکت دهد، هم قدرت ها را زیاد کند و هم زندگی ها را سلامت کند تا راحت بنشینید و برسید به جایی که یک ساعتش هفتاد سال عمر باشد. یک ساعت که آدم در بهشت بنشیند، از هفتاد سال عبادت دنیا بهتر است...

...خدا روزی کند که انسان در گرفتاری و خوشی، کلمات او را بفهمد و با فعلش حرف بزند. خداوند هم با فعلش با ما حرف می زند. با کارهایی که درباره ی ما می کند. و کسی حاضر نیست حرف های خدا را گوش بدهد. انسان وقتی مضطرّ شد، ربّ او این کلام را به انسان یاد می دهد:" أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ". خداوند مرحمت کند که انسان با او سر و کار داشته باشد. خودش مرتّب انسان را راهنمایی و هدایت می کند.

اگر انسان بو ببرد که مربّی او، دارد او را می سازد، صبر می کند. یک مرتبه که صبر کرد و بزرگ شد، مرتبه ی دوم قوه اش بیشتر می شود و خیلی برایش آسان است...


مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد 1 طوبای محبت

الحمدلله...

این جلسه هم فتانه شروع کرد و سراغ آیه دوم سوره حمد رفت و توضیحات مفصلی داد:

"الحمد لله رب العالمین  ...."

معلم گفت آیات ابتدای سوره حمد، معارفی هستند که اگر کسی خوب متوجه مفاهیمش بشه، در آیات بعدی درخواست های مطرح شده رو با تمام وجود بیان می کنه. قالب عملی "بسم الله الرحمن الرحیم" مشخص شدن یه مرزه، تعیین جهت یه حزب و یه گروهه! یعنی وقتی کاری رو با بسم الله شروع می کنم منظورم اینه که من در گروه بندی هام، یه خدا بیشتر ندارم و همه کارهام رو هم با اسم او شروع می کنم. این کار و همه کارهام مال اون و به اسم اونه، نمیخوام هیچ کدوم از کارهام حتی به اسم خودم باشه، و نه به اسم دیگران! پس در ابتدای هرکار، با گفتن بسم الله مشخص می کنم که کدوم طرفی ام و به کجا دارم میرم! قرار نیست تو این دنیا من دل همه رو به دست بیارم، قراره فقط رضایت و دل یه نفر رو به دست بیارم! حالا در مسیر رضایت او، راهکارهایی برای به دست آوردن دل دیگران هم هست ولی بازم به خاطر او. معلم از امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرد که ایشون قسم میخورند و میفرمایند ما در دلی وارد نمیشیم که در اون، غضب و خشونت باشه، ما در دلی وارد میشیم که سراسر محبت باشه. معلم در توضیح این حدیث گفت، حتی محبت های مجازی نسبت به غضب و تنفر یه درجه بالاترن به همین دلیل حداقلش اینه که خشم و غضب و تنفر رو با این محبت ها جایگرین کنیم تا بتونیم به محبت حقیقی دست پیدا کنیم. معلم می گفت همه ی ما، گیرِ دوست داشتن هامون هستیم! با این محبت ها فعلاً سعی کنیم به یه چیزی غیر از خودمون فکر کنیم، فرای خودمون چیزی رو دوست داشته باشیم. چون قلب ما خلاٴ نداره، به نسبتی که از عشق خالی بشه، پر از نفاق و دغل بازی میشه و برعکس! حالا خدا میگه همه رو دوست داشته باش، همه دنیا میتونن تو دل تو جا داشته باشن ولی توقع من بین همه دوست داشتن هات اینه که در لحظه ی انتخاب، مبادا چیزی به جز من رو انتخاب کنی! بسم الله هر روز صبح ما همین معنی رو داره که تردیدی در رابطه ما با خدا وجود نداره، هرچقدر هرچیز و هرکس دیگه رو دوست داشته باشم، اگر پای انتخاب وسط بیاد بدون شک همیشه خدا رو انتخاب می کنم! این باعث میشه هماهنگ با تمام عالم حرکت کنم و خارج نزنم، چون مربی همه، "رب العالمین" اونه! در آیات ابتدای سوره حمد خدا داره میگه چرا باید او رو انتخاب کنیم. میگه چون اونه که رحمان و رحیمه، رب العالمین و مالک روز جزاست،... پس او رو بذاریم و دنبال کی بریم؟! معلم گفت این عادت ماست که سراغ همه جز خدا میریم، بعدش که دستمون از همه جا کوتاه شد سراغ خدا میایم. ولی خدا میگه اصلاً چرا به این طرف و اون طرف نگاه می کنی؟

معلم در جواب سوال ضحی گفت حتی برائت ها و مبارزه علیه زشتی ها، ظاهرش خشونته و لی باطنش و هدفش اصلاح و گسترش نیکی و رحمته با برطرف کردن مزاحمت ها. در این حرکت ها هم نفسانیت و انتقام گیری نباید دخالتی داشته باشه. معلم می گفت وجود نزاع و انتقام و کینه در قلب آدم هیچ فایده ای نداره بلکه فقط مزاحمت ایجاد می کنه، از جنس آتشه. معلم می گفت طبق گفته قران حتی در برخورد با زشتی ها باید "ادفع بالتی هی احسن" به بهترین نحو ممکن، اون رو از خودت و از محیطت دفع کنی. و حتی میگه "العفو اکبر" گذشتن، از همش بهتره. معلم گفت اگر در مورد فردی، همه تلاشت رو در جهت اصلاح فردی به کار گرفتی ولی نشد، دیگه تنها راه ممکن، گذشتن از این موضوعه و اثرات وضعی اون گذشت، گاهی از همش بالاتره! محبت، نفسانیات و غرور انسان رو کم می کنه، ما خیلی وقتا روی خودخواهی هامون اسم خدا میذاریم تا خودمونو توجیه کنیم. ما اغلب از حق خدا به راحتی میگذریم ولی از حق خودمون هرگز گذشت نمی کنیم.

معلم روی نکته دیگه ای از این حدیث تاکید کرد که امام "قلب" رو شرط میدونه. مثلاً ممکنه من زبان تلخی داشته باشم ولی معیار، قلبه! در عالم جسم ممکنه به علت و عوامل مختلف (ضعف و خستگی و ...) تغییراتی رخ بده که اخم و ترشرویی و ... حاصل اون باشه ولی اینها نمی تونه و نباید به قلب سرایت کنه. تا اون زمانی که این تظاهرات جسم و ظاهر رو بشه کنترل کرد، مواظب باطن و قلب باشیم تا بدجنسی ها در او نفوذ نکنه.

معلم به عبارت "یا مَن ذِکره̉ شَرَف لِلذّاکِرین..." که امام معصوم نسبت به خدا میگه، اشاره کرد و گفت بردن نام خدا و بسم الله، خودش مانع از بسیاری از حرکات ما میشه چون نمیتونن همراه با اسم خدا بشن. ما وقتی در ابتدای کاری بسم الله میگیم، درحقیقت نیّت می کنیم که اون کار رو از طرف خدا و به نمایندگی از جانب او انجام بدیم. پس هرچه شاٴن خدایی نداشته باشد رو ترک می کنیم. و زمانی بسم الله ما واقعی بوده که باعث عزّت و شرافت و سربلندی مون باشه! پس بسم الله، راهگشاترین ذکره و به گفته مرحوم دولابی، به این معناست که خدایا تو دست به کار شو، من انجام دهنده ی این کار نیستم، تو هستی! تصور کنید که در این صورت دیگه هیچ سدّ و مانعی جلوی راه انسان باقی نمی مونه و هیچ چیز نشدنی نیست! معلم گفت متاسفانه ما گاهی به جای عزت و شرافت، این ذکرها رو مایه پستی و ذلّت خودمون می کنیم! همون طور که الان بیشتر از هر زمان دیگه، کلاس قرآن و مثنوی و ... داریم ولی اثری ازشون نمی بینیم. برعکس، اولیای خدا سعی می کنن گمنام باشن، دنبال دکّان بازکردن نیستن ولی در عین حال اثر وضعی خودشون رو در جامعه دارن و همه رو حفظ می کنن. انسان های الهی که در هر مسلک و مذهب و لباسی به دنبال معنویّت هستند، تعالی جامعه رو دنبال می کنن و خودشون رو فدا می کنن برخلاف نظام ها و افرادی که دنبال حفظ خودشون حتی به قیمت فداکردن دیگران هستن!

معلم تو جواب سوال رائفه گفت محصول همه ی عبادت های ما باید این باشه که بنده ی واقعی بشیم و آماده باشیم هر دستوری میده اطاعت کنیم. کدوم از ما هر صبح که بلند میشیم هرچی خدا تو کاسه مون بذاره، راضی و خوشحالیم و میگیم همین خوب و درسته؟! اگه امام زمان بیاد چی؟ اگه بیاد بگه ازت میخوام فلان کار رو بکنی، آیا بی چون و چرا اطاعت می کنیم یا کلّی ملاحظات شخصی و اجتماعی رو در نظر میگیریم و مثلاً میگیم فلان کار در شاٴن من و برازنده ی شخصیت من نیست!؟ ما باید این آمادگی رو پیدا کنیم، شرافت یعنی همین که آماده عبودیّت باشیم، خودمون رو نبینیم، شخصیتی برای "من" قائل نباشیم بلکه گوش به فرمان "او" باشیم. اگر نماز روزه ها و عبادت های ما این اثر رو دارن، درسته وگرنه وقتمون رو تلف کرده ایم!

معلم گفت وقتی ما باور کردیم نماینده خدا در زمین هستیم، خدا هم کمک می کنه و نمیذاره خرابکاری و آبروریزی کنیم! مثل بزرگتری که به بچه اش میگه حواستو جمع کن، تو بچه ی من هستی، مبادا فلان رفتار رو بکنی!! خدا هم میگه حواستون باشه شما نماینده ی من هستید. تو بنده ی خدا و در محضر او هستی، چطور گستاخانه هرکاری می کنی؟ ما در تربیت فرزندانمون هم باید یادشون بدیم که حتی اگر حرف من رو زیر پا گذاشتی، مبادا حرف خدا رو زیر پا بذاری و حریم او رو بشکنی! معلم گفت اگه همه ی سعیت این باشه که دل خدا رو به دست بیاره، هیچ نیازی نیست تلاش کنی بقیه رو راضی کنی بلکه خود به خود دل انسان ها باهات نزدیک میشه! برعکس عادت ما که مواظب همه هستیم و همه ی ملاحظات رو در نظر می گیریم، خدا رو میگیم بیخیال، بعداً توبه میکنیم و کفّاره میدیم. معلم اشاره کرد به ایه 96 سوره مریم " إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ..." و گفت این قانون خداست که تو این آیات میگه: کسانیکه گفته ی من رو باور کرده اند و در این دنیا خرابی به بار نمیارن، یا می سازن یا اصلاح می کنن، "...سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا " خدا محبتشون رو تو دل دیگران میذاره! اتفاقاً خدا میگه راهش همینه و راضی کردن او از همه راحتتره، او سریع الرضا است.

معلم اشاره کرد به زیارت رفتن هامون که همش فکر تدارک هتل و غذا و ... هستیم، هرگز این دغدغه رو ندارم که اونجا جه جوری به امام وارد بشم، چه طوری حرف بزنم، خواسته هام چی باشه که در حدّ ولی خدا باشه! می گفت ما باید یاد بگیریم با معلم هامون توی این عالم چطوری حرف بزنیم، چی بدیم و چی بخوایم! 

از چشم خودش ببین...

...چشم آدمی اگر قشنگ بین باشد، خوب است. این چیست که آدمی همه اش کثیف ببیند؟! آدم را کور می کند. اگر عیب ببینی سرانجام شب کور می شوی. شب کور مثلش شب کور است والّا روزکور است. شب چشمهایش می بیند. روزها کور است و نمی تواند راه برود. تا سپیده ی خورشید دمید، در سوراخی پنهان می شود.

امیدوارم آهسته آهسته درصدد باشیم که حُسن ببینیم. ما نمی توانیم ببینیم اما درصدد باشیم. آن وقت خدا چشم را عوض می کند. از چشم خودش ببین چگونه صنعتش را دوست دارد. معصیت کاری که در آسمان و زمین راه ندارد و هیچکس –هیچ پیغمبر یا نبی- قبولش نکرده است، راستش را بگو، آیا خدا او را می راند یا قبول می کند؟ وقتی که خدا را بخواند، خدا او را قبول می کند. پس جا دارد که او را به چشم بدی نگاه نکنند. نگاه کن که چه کسی او را ساخته است. سرانجام که سر و کار همه با اوست. آیا جا ندارد حساب کنیم که این را "او" ساخته است؟ مصنوع خود اوست. اگر هیچکس او را نخواهد، می گوید خودم تو را می خواهم.

وقتی به مشق کسی یا عکسی که کسی کشیده است و به شما نشان می دهد می گویی خوب نیست، اگر همه هم بگویند خوب نیست، صاحبش می گوید آن را به خودم بده، می خواهمش! آیا نمی گوید؟ یا خودش هم می گوید بد است؟ از همه ی ما بدش خواهد آمد و از عکش خودش بدش نمی آید. می گوید آن را بده به من. چون نقش او را بد خوانده ایم.

خدا را باید با چشم خدا ببینی. اهل خدا را هم همین جور. عزیز من! باید آنها را با چشم صانعشان ببینی...

مبادا خدای نخواسته در زندگی تان یک وقت عیب جویی و عیب بینی کنید. مومن اصلاً در صدد عیب جویی نیست که نیست. حتی درصدد عیب دیدن در معیوب ها نیست. مومنین در هرکسی پی حُسن می گردند، ولو یک ذره باشد. کسی که پی جواهر می گردد، بلند نمی شود برود حلبی را نگاه کند. تو جواهر هستی که خدا مرحمت کرده و آفریده است. لذا پی ذات خوب و صفت خوب برو. و آن هم همه جا پر است. آسمان و زمین پر از حُسن است، اگر تو دنبالش بگردی! این، عیب است که نیست!...

مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد چهارم طوبای محبت

به نام او...

در شروع بحث از سوره "حمد"، فتانه توضیحاتی در مورد "بسم الله الرحمن الرحیم" گفت. بعد از اون، معلم گفت رحمت خدا همیشه شامل حال افریده هاست حتی در جهنم. معلم می گفت برخلاف تصور ما، در شرایط خوشی نیاز زیادی به محبت نیست بلکه اتفاقا زمانیکه فرد خطاکاره و در زمان تنبیه، به محبت و بخشش بیشتر نیاز هست و بیشتر جلوه پیدا می کنه. به همین دلیل یک مربی، فرد رو در شرایط سخت بیشتر مراقبت می کنه، همین طور هم رب العالمین، در چنین شرایطی رحمتش رو گسترش میده! سپس به ایات سوره نمل راجع به نامه حضرت سلیمان به ملکه صبا اشاره شد که ملکه صبا در مورد این نامه میگه:

" ...انی القی الیّ کتاب کریم انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم... " اول اینکه این خطاب، از طرف دشمن هم کریمانه تصور میشه! یعنی بدون چشمداشت، منّت یا آزار، یکطرفه و یکجانبه لطف می کنه و به طرف مقابل نگاه نمی کنه. و این همان روش الهی است که در تربیت خودش حتی زمان تنبیه، و حتی بعد از تهدیداتی که مطرح می کنه همیشه بزرگوارانه برخورد می کنه و با محبت و دلسوزی برگشت ما رو می پذیره! مثل سوره توبه که حتی در انتهای این سوره که با خشم و بدون بسم الله شروع میشه، باز هم به صفات رحمت خودش اشاره می کنه و میگه پیامبری مهربان، دلسوز و حریص بر شما براتون فرستادم!

معلم می گفت عوالم رو نمیتونیم از هم جدا کنیم، بهشت و دوزخ همین حالا هم در جریان هستند و اگر ما درکشون نمی کنیم و اگر با وجود اعمالی که ازمون سر میزنه، متوجه سوختنمون در جهنم یا تجربه ی بهشت نمی شویم، به دلیل مشغول بودن به دنیا و باز نبودن گیرنده هامون برای دریافت اونهاست!

معلم در جواب سوالی درمورد ذات و صفات خدا گفت ذات خدا یکی است و تنوع صفاتی که ما احساس می کنیم گاهی به خاطر تفسیر و تحلیل خودمونه مثل همون ماجرایی که خدا تو قران میگه وقتی بهتون نعمت و موقعیت میدم، فکر می کنید خدا چقدر خوبه و من رو عزیز داشته! و زمانیکه به مصیبتی دچار میشید، فکر می کنید خدا با من لجبازی می کنه! اینها تفسیر و جداسازی ماست. ولی درحقیقت وقتی ما دستمون رو از دست خدا بیرون بکشیم، این اتفاقات می افته و همه ی این صفات از یک ذات که همیشه ثابت و لایتغیر هست، منعکس میشه. 

کسی با کسی نیست...

ان شالله وقتی درها باز شود و آن طرف را ببینی دیگر در دنیا به شما سخت نمی گذرد. بلکه هیچ نمی گذرد! من عقیده ام اینست که هرکس جایگاه خود را در آنجا ببیند دیگر چیزهای فانی را نمی بیند. دیگر آن چیزهایی را که ریخته می شوند و همراه آدم نمی آیند، آنها را نمی بینی. فقط آنهایی را که همراهت هستند می بینی: از صفا، از وفا، از اخلاق خوب، از رفتارهای مومنین، از مومنان پاک که کارهای خوب می کنند، آنها را می بینی. چشمت شش دانگ به آنها دوخته شده است چون آنها همراهت هستند. هیچ کدام از آنها جا نمی مانند. فعل شما که خوب است جا نمی ماند و همراه شما می آید. کردارها و رفتارها و گفتارهای خوبمان همه با ما همراه است. همه ی چیزهای آخرتی را می بینیم و فاقد نمی شویم اما چیزهای مادی و طبیعی که یک خورده کم و زیاد می شود، مثل اینکه آنها را دیگر نمی بینیم. تمام غصه ها هم برای همین چیزها بود. هرچه غصه هست برای چیزهایی است که از دست ما می رود و این از جهل است. هیچ کدام از شما هرگز حاضر نیستید جاهل باشید. تمامی چیزهای رفتنی این عالم از جهل است. می بینید و تجربه ی این را دارید که چیزهایی که به آدم بسته است، خود آدم است و اعمالش و اِلّا میان او و مابقی چیزها در ظاهر فراق پیدا می شود. اگر مومنین همه با هم یکی هستند، یا شوهر و زنی را می بینید که در بهشت و قیامت هم با هم هستند این از جهت ایمانشان است و اِلّا اگر بخواهی ظاهر آنان را در دنیا حساب کنی سرانجام کسی با کسی نیست!...

مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد پنجم طوبای محبت