لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ پیامبران هیچ اختلافی با هم نداشتند. امّت های سالم هم هیچ اختلافی با هم ندارند. ان شاءلله فردای قیامت و یا الان خدا نصیب کند با هم آشنا شویم، با هم بنشینیم و با هم انس بگیریم.
فرمود آنان که عمل صالح انجام می دهند، همراه کسانی خواهند بود که خدا نعمتشان داده است. وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِکَ رَفِیقًا
قرآن میفرماید حال که آنان عمل صالح انجام دادند، خداوند انعام می کند تا با انبیاء بنشینند، با صالحین، صادقین و شهدا بنشینند. وَحَسُنَ أُولَـئِکَ رَفِیقًا و خداوند خودش تعریف می کند و میفرماید عجب رفقای خوبی اند.
برادران! رفیق خوب خیلی خوب است. در ظاهر و باطنش تماشا کنید. خودتان چقدر خودتان را دوست دارید، رفیق خوب شما را از خودتان بیشتر دوست دارد. جانش را می دهد باز سیر نمی شود. ما را از خودمان بیشتر می خواهد. رفیق خوب اینطور است. تو را از خودت بیشتر دوست دارد. ما را از نفس خودش هم بیشتر دوست دارد. خودش را قربانی کرده است. انسان کجا بگردد پی چنین رفیقی! لابد می گویند در بهشت. می گویم بهشت آفرین کجاست؟ بهشت آفرین در همین عالم است. همان طور که جهنّم ساز و جهنّم باطل کن هم در همین دنیاست. جهنّم را خاموش می کند، خنک می کند. معرفت، جهنّم را خاموش می کند و بهشت می سازد. جهل و نادانی هم جهنّم می سازد. امیدوارم خودتان اهلش شوید. اگر هم نشدید، اهلش را بیابید و درک کنید. درک کردن عباد خدا، راه خداست...
مٶمن خودکار است ... خودکار یعنی عزّتت با خودت است. غیر از خودت هیچ کس نمی تواند عزّتت را به هم بزند، غیر از خودت هیچ کس برایت نجات ندارد. خودت یعنی همان وقتی که با خدای خودت می شوی.
ان شالله این حقیقت را بیابی و یک وقت شبی، نیمه شبی نگاه کنی و ببینی خودت با خودت هستی. آن وقت اگر یک نگاه کنی، خواهی دید که روی زمین هم همه متنعّمند، همه خودشان با خودشان هستند. به بالاها هم که نگاه کنید، می بینید پیغمبرها خودشان با خودشان و عزّتشان با خودشان است. نعوذ بالله خدا را هم بخواهی تعقل کنی، می بینی خدا هم خودش با خودش است. او که هیچ احتیاجی به ماسوی ندارد. ما به او احتیاج داریم، ما از او خودکار شدیم. او خودش از اصل خودکار بوده است. خودکار یعنی غنایش مال خودش، عزّتش مال خودش، حیاتش مال خودش، یعنی خودش با خودش است، محتاج به کسی نیست. این، عزّت است. این عزّت مال خدا و رسول و مٶمنین. کفّار این را نمی دانند.
مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد 5 طوبای محبت
اصولاً دعا لازمه ی رابطه ی عبد و مولا است، بلکه نماز و عباداتی که انجام می دهیم همه دعاست. نماز می خوانیم، یعنی خدایا ما را نمازخوان کن. روزه می گیریم، یعنی خدایا ما را روزه گیر کن. خودش هم روزه است. هیچ غذایی نیاز ندارد، آب نمی خواهد، ما می خواهیم مثل او باشیم. یعنی چه که شکم را مدام پر و خالی کنیم! خلاصه همین طور که دست را بالا می بریم، یعنی خدایا بده. زکات که می دهی، داری دستت را بالا می گیری یعنی خدایا من را دهنده کن، گیرنده نباشم، ریزش کنم. عطاهای تو را با رغبت به خلق تو بدهم. همین طور که دعا می کنی و می گویی این را به من بده، آن را به من بده و من را این طوری کن، همه ی عبادات شما دعا می شود. لذا در آیه آمده است که اگر دعاهایتان نبود، هیچ چیز نبود " قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ "
مرحوم محمداسماعیل دولابی، جلد 2 طوبای محبت
این جلسه بحث زیارت عاشورا مطرح شد:
السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یابن رسول الله ... السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره ...
معلم گفت خدا گاهی میگه در بعضی مسائل خودم باهاتون طرف میشم، انگار که طرف حساب در اون موضوع خود خداست (مثل آیاتی که "عَلَیَّ" یا "عَلَینا" توش اومده). این زیارت هم میگه خون سیدالشهدا علیه السلام نه تنها جوابش با خود خداست، بلکه گویی خون خود خدا ریخته شده.
معلم به سوره فجر اشاره کرد (که این سوره طبق روایات به اباعبدالله علیه السلام و حرکت او اشاره داره): وَالْفَجْر قسم به فجر... و فجر لحظه ایست که عالم میخواد روشن بشه، دقیقاً مرز تاریکی و روشنایی اینجاست! گویا حرکت امام، بعد از سیاهی ها ناگهان با یک انفجار، همه جا رو روشن می کنه و به تاریکی خاتمه میده. بعد از روشنگری امام حسین دیگه کسی نمیتونه ادّعا کنه حق از باطل قابل تشخیص نبوده یا غلط و درست رو نمی شه تمایز داد.
معلم در جواب این سوال که چرا نیروهای غیبی به امام حسین (مثل بسیاری از جنگ های صدر اسلام) کمک نکردند تا پیروز بشن، گفت شٲن امامت و ولایت، با پذیرش رهبریت ایشون توسّط امّت، تعریف میشه. اگر پذیرش امت نباشه، پیروزی چه معنایی داره؟ امام تنها به دنبال فتح یه کاخ یا به دست آوردن حکومت نیست که چنین پیروزی ای به دردش بخوره. امام به دنبال اصلاح امت بوده ولی امت به گفته ی فرزدق، دل هاشون با امام ولی شمشیرهاشون برعلیه او بود. نهضت اولیاء خدا، برای امّت سازی و رشد انسان هاست و همین تفاوت رو با نهضت های دیگه داره. حتی در قیامت هم فهم انسان ها مهمه، به همین دلیل خداوند ندا میده که ٲِقْرَٲ کِتابَک خودت بگو چه کار کردی؟ تا فهم وشعور هرکس مشخص بشه. در حرکت سیدالشهدا، امام به وظیفه اش عمل کرد ولی امّت او رو نخواست و به این سرنوشت دچار شد.
معلم می گفت معاویه بنیانگذار سکولاریسم بود و می گفت عده ای عهده دار حکومت اند و قوانین خدا رو اجرا می کنن و بقیه مردم هم باید به زندگی شون برسن. با این عقیده به مردم می گفت شما به حکومت من کاری نداشته باشید، من هم به نماز و روزه شما کاری ندارم. معمولاً پادشاه ها هم خودشون رو سایه ی خدا بر مردم معرفی کرده اند تا مردم رو به دنبال خودشون بکشند. معاویه این باور رو جا انداخت پس هرکس علیه این تفکر حرکت کنه، به جنگ با خدا بلند شده. مردم کشور اسلامی در زمان معاویه، تربیت شده ی مکتب معاویه بودن! پس امام حسین به جرم خروج از "دین" محکوم میشه و یه جنگ اعتقادی ایجاد میشه.
معلم گفت یک پاتولوژی اساسی در بین امّت اسلام در زمان سیدالشهدا، "تردید" بوده. افرادی که در باورهاشون مردّد باشن، اعتقادشون رو خرج تردیدشون می کنن، باورشون رو هزینه می کنن. معلم می گفت برای موفقیت، چه دنیوی و چه اخروی، باید مصمّم بود (امام حسین علیه السلام و شمر لعنه الله علیه هر دو تا آخر خط رفتند چون هر دو مصمّم بودن). امام، آدم مردّد رو نمی خواد...
پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمود: بخوانید خدا را، یعنی دعا کنید. از خدا درخواست کنید، با خدا حرف بزنید. اُدعُوالله خدا را دعوت کنید، خدا ما را دعوت کرده، ما هم خدا را دعوت کنیم وَ ٲنتُم مُوقِنونَ بالاِجابَه شما مٶمن هستید و ایمان دارید به اجابت خدا. یعنی خدا هم قبول کرده و به شما اجازه داده است که دعا کنید. از او بخواهید، دعوتش کنید وَ ٲنتُم مُوقِنونَ بالاِجابَه دعایتان اجابت شده است که دعا می کنید. یعنی اجابت، قبل از دعاست. یک وقت نگویید هرچه دعا می کنیم مستجاب نمی شود. اگر خدا نمی خواست، شما نمی توانستید دعا کنید. وقتی با حال دعا با خدا حرف می زنیم، این را خدا خواسته که نصیب ما شده است. اُدعُوالله وَ ٲنتُم مُوقِنونَ بالاِجابَه یعنی مٶمن به اجابت هستید. قلب شما متوجه او شده است. بی جهت دستها را بالا نگرفته ایم، خودش اوّل اجابت کرده است، بعد ما دعا کردیم. او اجابت کرده بود، بعد دست ما بالا آمد. تا خواست بدهد دست ما هم آمد بالا و گفتیم خدایا بده. مانند فرد محتاج تا یکی دستش برود داخل جیبش، سریعاً می ایستد. حتّی اگر در حال حرکت سریع باشد، می گوید دستش رفت داخل جیبش، معلوم است می خواهد چیزی بدهد. خدای مهربان دستش داخل جیبش رفته است که دست شما بالا می رود وگرنه بی جهت که دست شما بالا نمی رود. شک نداشته باشید، حرف سست نزنید، که بگویید معلوم نیست دعای ما به اجابت رسید یا نه!
از آن طرفش را هم می گوید: اِعْلَمُوا با خبر باشید، ٲنَّ اللهَ لایَستَجیبُ دُعاءً مِنْ قَلْبِهِ غافِلٍ دلی که غافل باشد، دعایش مستجاب نمی شود. کلام را به خدا نمی رساند. خیلی شُل صحبت می کند، قلبی که غافل است دعا نمی کند. نمی داند چه چیزی برایش خوب است، نمی داند چه چیزی بخواهد، اصلاً به ندانستن هم نمی رسد چون قلب غافل است و دل جای دیگر است... این روایت می گوید آن که دلش این طرف و آن طرف است، دعایش بالا نمی رود. گاهی دعا یک آسمان بیشتر بالا نمی رود. گاهی دو آسمان و سه یا چهار آسمان، و متوقف می شود. مثل یک جرثقیل که باید درست کار گذاشته شود تا شیء را سالم به بالا برساند، دستگاه دل را هم باید قشنگ درست کرد تا دعا به مقصد برسد. البتّه شما نمی توانید این کار را بکنید، خدا این کار را انجام می دهد.
پس اوّل روبرویت را قشنگ خلوت کن. اگر بدهی به کسی داری بپرداز. اگر استغفار برای گناه داری استغفار کن. اوّل فکر کن ببین اگر راه فرج دیگری داری، اگر کس دیگری هست که کارت را انجام دهد، سراغ او برو. امّا اگر دیدی هیچکس نیست، با ادب دستهایت را بالا بگیر و از خدای خودت چیز بخواه…
مرحوم محمد اسماعیل دولابی، جلد 2 طوبای محبت