اول این جلسه هم با سوال های مختلف و بحث های جسته گریخته همراه بود: معلم می گفت لازم نیست حتماً بمیریم تا برزخ و قیامت رو ببینیم بلکه عوالم مختلف همزمانی دارن و همین الان هم وجود دارن. ما اگر همین حالا هم سنسورها و گیرنده هامون رو فعال کنیم، می تونیم عالممون رو تغییر بدیم. ابزارهامون رو باید دقیق انتخاب کنیم و کنترل زندگی مون هم باید با قوانین عالم غیب باشه نه قوانین عالم مادی و جاری! اگر بخواهیم با یه حرکت تضمین شده در عالم همراه بشیم، باید ابزارهای حرکت، جهت گیری، منابع و غیره رو با هدف رسیدن به مقصد آخرت و به دقت انتخاب کنیم تا به درد این حرکت بخوره. تفاوت حرکت الهی و مادی در این عالم در قرآن ذکر شده: "سبَّحَ" یا همون تسبیح،به معنی شنا و حرکتی جهت دار و منظم است ولی افراد بدون جهت گیری، به "لَهو و لَعِب" یعنی بازی و سرگرمی بی هدف مشغولند (فی خَوضِهِم یَلعَبون در گمراهی شون سرگرمند). حالا قوانین اون حرکت و شنا (تسبیح) رو باید از کتاب و دعوت بگیریم. جالب بود که معلم گفت حتی مربّی هم اثر زیادی نداره، می گفت من به این نتیجه رسیده ام که باید با ادب بنشینم تا خودشون من رو ببرند! معلم گفت ما خودمون همه حقایق رو میدونیم، فقط خودمون اونا رو پوشونده ایم! این همون معنای "کفر" است (معنای کلمه کفر، پوشاندن است).
معلم می گفت تا وقتی که ما با قوانین عالم شرک فکر میکنیم، رفتارهامون شرک آلوده! مثلاً یه حرفی رو نمیزنم که رییسم ناراحت نشه مبادا کارم رو از دست بدهم. این معناش اینه که هنوز فکر می کنم روزی ام رو او میده نه خدا، یعنی شرک...! میخوام دل رییس رو به دست بیارم نه دل خدا رو! کسانی که با قوانین عالم غیب زندگی می کنند ممکنه لازم باشه 3 سال هم در شِعب ابیطالب زندگی کنن و از گرسنگی سنگ به شکم ببندن! پس باید تکلیفم رو با خودم مشخص کنم، اگر بخوام با قوانین عالم غیب زندگی کنم باید پای همه چیزش بایستم، اگر میز و مقام و کارم رو هم از دست دادم، ناراحت و نگران نشم. ممکنه طبق قانون های این دنیا "خوار" بشی و سقوط کنی ولی بر اساس قانون توحیدی چطور؟ مثلاً ابراهیم (ع) باید توی آتش بشینه، بچه اش توی بیابون تنها بمونه، سر بچه محبوبش رو ببره یا... ولی در نهایت میشه اولین مسلم (اول المسلمین)! معلم می گفت حتی قوانین فیزیک هم تحت تاثیر قوانین توحیدی است، یعنی اونجا دیگه آتش نمیسوزونه! باید در این علم از "راسخون" بشیم تا بفهمیم این کدوم قانونه که اینجا دیگه آتش نمیسوزونه!
تو صحبت های آیه الله جوادی آملی دو تا روایت قشنگ دیدم، دلم نیومد اینجا نذارم:
وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود انسان که صبح سر از خواب برآورد وارد بازار میشود معاملهای که میکند این است که یا خودش را آزاد میکند یا خودش را برده میکند.
وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) فرمود «ما ضَعُفَ بَدنٌ عَمّا قَوِیَت علیه النّیة» هیچ بدنی در برابر قدرت اراده اظهار ضعف نمیکند هیچ بدنی! وقتی اراده قوی شد بدن هم وظیفهاش را انجام میدهد.
معلم می گفت نفاق از درون است، و اتفاقاً مال آدم های مومن و مذهبی نما است، چون ما هستیم که ظاهر مثبتی رو نشون میدیم ولی خدا میدونه در درون چی هستیم! این برخلاف تصور خودمونه که فکر می کنیم هرجای قرآن گفته "یا ایهاالذین امنوا..." داره با ما صحبت می کنه!! معلم می گفت قرآن برای هرکدوم از ما آدم ها مخصوص خودمون نازل شده. مخاطب تک تک آیات قرآن، تک تک ما هستیم، که در فراز و نشیب های زندگی هرکدوم از این نقش ها رو پیدا می کنیم، گاهی مومنم گاهی مشرک و گاهی منافق...! باید این طوری به قرآن نگاه کنیم. خدا می خواد ما رو تعلیم بده و تربیت کنه، نتایج این تربیت هم سخنرانی کردن و چیز بلد شدن نیست بلکه باید در وجودمون "تجلی" پیدا کنه!
معلم در بین صحبت ها از مرحوم دکتر شریعتی نقل کرد: "برای تغییر قضاوت مردم زندگی نکنید، ولی برای تغییر سرنوشت اونها تلاش کنید." مردم در قضاوت های سطحی شون از انسان های کاردرست خوششون نمیاد چون این آدما، اونها رو از خیلی از کار ها نهی میکنن و برای هرچیزی پایه نیستن. هرچند زمانیکه بهشون نیاز دارن، حتماً به سراغشون میرن! پس مهم نیست کسی من رو میخواد یا نه، ولی باید برای من مهم باشه که همون کسی که از من بدش میاد، داره با خودش و زندگی و سرنوشت خودش چه کار میکنه و من چه طوری میتونم بهش کمک کنم!
معلم در جواب یه سوال گفت آثار کارهای ما ممکنه تا قیامت امتداد پیدا بکنه، مثال ساده اش اینه که به کسی چیزی (خوب یا بد) آموزش بدهی یا رفتارهایی در آدم ها نهادینه بکنی. مثلاً اگر زنی با گیر دادن های زیاد و رفتار وسواسی اش، شوهرش رو به آدمی عصبی و دروغ گو تبدیل کنه، رفتارهای خشن و متزورانه این مرد با آدم های دیگه هم به پای زنش حساب میشه!
در یه قسمت دیگه از بحث ها معلم گفت هر انسانی تو هر مرحله از تحول و تکاملش، موظفه که اون رو به دیگران هم انتقال بده. افرادی که در مقابل بنده های خدا احساس وظیفه دارن، حتی در لحظه مرگشون، دارن دریافت هاشون رو به دیگران اعلام میکنن تا شاید حتی در زمان مرگ بتونن اثر مثبتی برای دیگران به جا بذارن!!
اما خودت با خودت باش. تو خودت خودت هستی! هرجا بروی آخرش خودت به خودت برمیگردی. هرچه اختراع کنی، هرچه صنعت کنی، هرچه در عالم اکتشاف کنی، در آن چیزی که درمی آوری، پی خودت هستی. باز می بینی خودت نشدی و راحت نیستی. می دوی یک چیز دیگر در می آوری، یک چیز دیگر اختراع می کنی، دوباره می بینی علاج نشد! آن وقت اگر پی حرف من بروی، من به تو می گویم که خودت کجا هستی. خودت با خودت هستی! آنجا می نشینی و می گویی ای داد و بیداد، من این همه سال ها گشتم، این همه اختراعات و اکتشافات کردم، آیا "خود" من اینجا بود؟ من ندیده بودم و نگاهش نکردم! مرحوم اسماعیل دولابی (از جلد 5 کتاب طوبای محبت)
محبوبه خانم با قرائت آیه 187 سوره اعراف، جلسه رو شروع کرد:
" یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیکُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یَسْأَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ
از تو در بارهى قیامت مىپرسند که چه وقت برپا مىشود؟ بگو: علم آن تنها نزد پروردگار من است و جز او آن را به موقع خود آشکار نمىسازد. [تحقق آن] در آسمانها و زمین سنگین است و جز به طور ناگهانى به سراغتان نمىآید. از تو چنان مىپرسند که گویى تو ازآن آگاهى! بگو جز این نیست که دانش آن نزد خداوند است، و لکن بیشتر مردم نمىدانند."
معلم گفت این آیه از مناظره های زیباست و پاسخ خدا هم جالبه. خدا با جوابی که میده میفهمونه که این "علم" بسیار وسیع است ولی دونستن زمانش به شما کمک نمی کنه. خدا که روی نقش رب "مربی" بودن خودش تاکید می کنه، به ویژگی های دیگری که در تربیت ما موثره اشاره می کنه. این برعکس رفتارهای ما در مناظره هاست که فقط میخواهیم کم نیاریم یا روی طرف رو کم کنیم. مربی ما "الله" میگه حتی پیامبرش لازم نیست زمان اون واقعه رو بدونه! ما باید تربیت بشیم که حتی چطوری باید سوال کنیم و چی رو بخواهیم بدونیم. با اشاره به سنگین بودن این علم حتی برای آسمان و زمین، از ما میخواد قانع باشیم خدا حدی از اون رو که لازم می دونه خودش به ما بگه! پس این آیه میگه علم نسبت به آن ساعت موعود، علمی است که با تربیت به دست میاد و بدون تربیت الهی نمیشه به این علم رسید. انسان باید تربیت بشه تا تجلی های اون رو بتونه ببینه!
معلم می گفت واقعه قیامت رو خدا برای ما توضیح داده و آگاهی داده، و همه این رخدادها برنامه ریزی شده و مشخص اند اما انسان ها اکثراً در مقابله با اون گیج و گنگ هستند! در قرآن هم رفتارهای متفاوت آدم ها در اون روز اشاره کرده چراکه هرکسی اون روز در جایگاه و موقعیت متناسب خودشه بنابراین برداشت و رفتارهاشون در مقابل اون واقعه ی واحد، مختلفه. آدمی که همه عمرش رو صرف عدالت کرده، اون روز خیالش راحته و لذت می بره چون صحنه ی به پا شدن عدالته! ولی کسی که همه عمرش ظلم کرده و از عدالت بهره ای نبرده برعکس. تصور کنید کسانی حتی در اون ماجرا میتونن به عنوان شاهد و قاضی حرف بزنن، رای بدهند و یا حتی ضمانت دیگران رو بکنن! پس اگر انسان جوری زندگی کنه که اون روز این موقعیت رو داشته باشه، حالش خیلی متفاوت از کسی خواهد بود که اون روز در جایگاه مجرم ومتهمه!!