سلام. جلسات اخیر به بحث در مورد آیات 36 و 37 سوره فاطر گذشت:
وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا یقْضَى عَلَیهِمْ فَیمُوتُوا وَلَا یخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا کَذَلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ(فاطر/36) وَهُمْ یصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَیرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مَا یتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ(فاطر/37)
و کسانی که کافر شدند، آتش دوزخ برای آنهاست؛ هرگز فرمان مرگشان صادر نمیشود تا بمیرند، و نه چیزی از عذابش از آنان تخفیف داده میشود؛ این گونه هر کفرانکنندهای را کیفر میدهیم! آنها در دوزخ فریاد میزنند: «پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم غیر از آنچه انجام میدادیم!» آیا شما را به اندازهای که هر کس اهل تذکر است در آن متذکر میشود عمر ندادیم، و انذارکننده به سراغ شما نیامد؟! اکنون بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست!
با توجه به این آیات، موضوع "دوزخ" و "آتش" رو در قرآن دنبال کردیم. آیه ی 71 سوره مریم نشون میده همه ی ما حداقل در مقاطعی جهنّم رو تجربه می کنیم، پس بهتره اون رو بشناسیم تا در موقعیت های جهنّمی توقف نکنیم بلکه به سلامت و سرعت ازش عبور کنیم.
وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیا(مریم/71)
و همه شما وارد آن میشوید؛ این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت!
آیات مورد بحث سوره ی فاطر و هم آیات متعدد دیگه، جهنم رو نتیجه ی "کفر" میدونه. رینب می گفت ما با ندیدن نعمت های خدا و استفاده نکردن از اونها (به جا نیاوردن شکر)، در حقیقت "نعمت" رو به "کفر" تبدیل می کنیم، خودمون رو از لذتی که خدا در اون نعمت قرار داده محروم می کنیم و به جاش جهنّم رو انتخاب می کنیم:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ(الإبراهیم/28) جَهَنَّمَ یصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ(الإبراهیم/29)
آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را به کفران تبدیل کردند، و قوم خود را به سرای نیستی و نابودی کشاندند؟! جهنم است که آنها در آتش آن وارد میشوند؛ و بد قرارگاهی است!
زینب سوال کرد گاهی میدونیم کسی یا چیزی، نعمت خداست ولی ما نمیتونیم باهاش ارتباط برقرار کنیم و به قول معروف باهاش حال نمی کنیم، در این چنین وضعیت هایی تکلیف چیه؟ در جواب به این نتیجه رسیدیم که ما نباید حق نعمتی رو ضایع کنیم. مثلاً اگر از کسی خوشمون نمیاد، حق نداریم اذیتش کنیم یا حقش رو به جا نیاریم. البته لازم هم نیست الکی بهش ابراز محبّتی بکنیم که واقعیت نداره یا اینکه تظاهر دروغ به ارادتی داشته باشیم که حقیقی نیست. در صورتی که ما کفران نعمت نکنیم و حق اون نعمت رو به جا بیاوریم، کم کم خیر و خوبی اون رابطه و نعمت هم برامون آشکار میشه و به حکمتی که خدا توی اون نعمت گذاشته بوده، پی می بریم.
زینب در مورد ارتباط با افرادی سوال کرد که از نظر فکری و اعتقادی قبولشون نداریم. الهه گفت طبق آیات قرآن ما نباید ارتباطمون رو باهاشون قطع کنیم ولی نکاتی در آیات اشاره شده که باید مراعات بشه، مثلاً اینکه نباید اونها "ولایت" ما رو در دست بگیرن. آیات سوره نساء میگه وقتی گفتگوی این آدم ها تمسخر آیات الهی نباشه، میتونیم باهاشون همراه بشیم ولی نباید وابسته و یا تحت تأثیرشون باشیم (اونها نباید اولیاء ما باشن).
وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یکْفَرُ بِهَا وَیسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ إِنَّکُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا(النساء/140) ... یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْکَافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَتُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَیکُمْ سُلْطَانًا مُبِینًا(النساء/144) إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرًا(النساء/145)
و خداوند در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا میکنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند! وگرنه، شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ جمع میکند... ای کسانی که ایمان آوردهاید! غیر از مؤمنان، کافران را ولی و تکیهگاه خود قرار ندهید! آیا میخواهید دلیل آشکاری بر ضد خود در پیشگاه خدا قرار دهید؟! منافقان در پایینترین درکات دوزخ قرار دارند؛ و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت!
ملیحه گفت "ولایت" معنای وسیعی از محبت گرفته تا سرپرستی و "اختیاردار کسی بودن" داره و اگر دقت کنیم از صبح تا شب "ولی" های زیادی در زندگیمون تعیین کننده اند. نمونه اش این مورد که خدا تذکر میده تحت تاثیر "کثرت" و زیادی نفرات و تجهیزات کفار قرار نگیریم وگرنه جهنّمی هستیم:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ(الأنفال/15) وَمَنْ یوَلِّهِمْ یوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ(الأنفال/16)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که با انبوه کافران در میدان نبرد روبهرو شوید، به آنها پشت نکنید! و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند -مگر آنکه هدفش کنارهگیری از میدان برای حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهی (از مجاهدان) بوده باشد- به غضب خدا گرفتار خواهد شده؛ و جایگاه او جهنم است، و چه بد جایگاهی است!
در صحبت هایی که پیش اومد، مژگان شاکی بود از کسانی که در موقعیت های مختلف خانوادگی یا اجتماعی، تمایل به بحث و جدل دارن و گاهی ما نمیدونیم چه برخوردی داشته باشیم. هاجر گفت این آدما معمولاً روی "متشابهات" قرآن یا مواردی که مثل بهانه به دستشون افتاده، استفاده می کنن. مثلاً آیات مربوط به برخورد با زن در قرآن یا نهج البلاغه رو بدون درنظر گرفتن شرایطی که اون مطلب بیان شده، مطرح می کنن و فقط قصد تمسخر و ... دارن. هاجر و زهرا معتقد بودن در خیلی از این بحث ها اصلاً نباید وارد بشیم چون نه قصد طرف مقابل، دریافتن حقیقته و نه شرایط برای یه بحث علمی مهیاست بلکه میتونیم از اون افراد دعوت کنیم اگه دوست داشته باشن با نظرات و محتوای قرآن و نهج البلاغه آشنا بشن، در فرصت بهتری صحبت کنیم. لیلا می گفت، اگر فردی پذیرای صحبت ما باشه، باید از "محکمات" قرآن شروع کنیم تا اونها با حال و هوای قرآن آشنا بشن. لیلا و مژگان می گفتن متاسفانه اکثر افراد جامعه و حتی خود ما هنوز نه قرآن رو کامل خوندیم و نه با اساس تربیت قرآنی و مبتدی ترین مفاهیم اون آشنا شده ایم و این موارد هیچ وقت بهمون ارائه نشده و نمیشه. شاید بزرگترین وظیفه ی همه مون برداشتن قدمی در این جهت باشه که ان شاءالله در رفتار و زندگی مون قرآنی بشیم تا اگر کسی هم مشتاق این مسیر هست، دیدن ما براش نشانه ای در جهت پیداکردن مسیر صحیح باشه نه منصرف شدن از این راه!!
البته کسانیکه در بحث ها، صحبت ها و رفتارهاشون با اینکه حقیقت رو میدونن، اون رو می پیچونن و سنجیده تلاش می کنن برای دشمنی و تغییر آیات الهی، در واقع همه چیز رو نابود می کنن و در جهت گسترش جهنم در اطرافشون همت می گمارند:
إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ(المدثر/18) فَقُتِلَ کَیفَ قَدَّرَ(المدثر/19) ... سَأُصْلِیهِ سَقَرَ(المدثر/26) وَمَا أَدْرَاکَ مَا سَقَرُ(المدثر/27) لَا تُبْقِی وَلَا تَذَرُ(المدثر/28)
او اندیشه کرد و طرحی افکند! پس مرگ بر او، چگونه سنجید؟ ... بزودی او را وارد سقر [= دوزخ] میکنم! و تو نمیدانی «سقر» چیست! نه چیزی را باقی میگذارد و نه چیزی را رها میسازد!
لیلا اشاره کرد جالبه که خدا میگه برای آدمایی که دنبال بهانه می گردن، بهانه هایی گذاشته که مشغول بشن. مثل تعداد اصحاب کهف که میگه مورد اختلافه ولی تعدادشون رو خودش هم نمیگه!! انگار باید یاد بگیریم به چیزی که اهمیت نداره و اثری نداره، گیر ندیم! نمونه ی دیگه اش تعداد فرشتگان گماشته شده بر جهنم هست:
عَلَیهَا تِسْعَةَ عَشَرَ(المدثر/30) وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا وَلَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْبَشَرِ (المدثر/31)
نوزده نفر بر آن گمارده شدهاند! مأموران دوزخ را فقط فرشتگان قرار دادیم، و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معین نکردیم تا اهل کتاب [= یهود و نصاری] یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و کافران بگویند: «خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟!» این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه میسازد و هر کس را بخواهد هدایت میکند! و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمیداند، و این جز هشدار و تذکری برای انسانها نیست!
از همین آیه رسیدیم به اینکه بندگی در یکسری احکام و مسائل (که حکمتشونو نمیدونیم) لازمه و گیر دادن به نقاط ابهام گاهی به نیّت پیدا کردن حقیقت نیست و فقط بهونه گیریه.
در ادامه ی صحبت ها، زینب می گفت احساس نمی کنه ربطی با جهنّم داشته باشه ولی الهه گفت اشتراکاتمون با جهنمی ها کم نیست مثلاً بعضی اخلاق ها و لحن هامون شبیهشونه:
قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَکِنْ لَا تَعْلَمُونَ(الأعراف/38)
(خداوند به آنها) میگوید: «در صف گروههای مشابه خود از جن و انس در آتش وارد شوید!» هر زمان که گروهی وارد میشوند، گروه دیگر را لعن میکنند؛ تا همگی با ذلت در آن قرار گیرند. گروه پیروان درباره پیشوایان خود میگویند: «خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند؛ پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن!» میفرماید: «برای هر کدام (از شما) عذاب مضاعف است؛ ولی نمیدانید!
"بد خواستن برای دیگران"، "لعن و نفرین"، "خصومت" و "شکایت" کردن از شرایط و موقعیت بقیه، خصوصیاتی هستن که هرگز در بهشتی ها ندیدیم (بلکه برعکس، اونا حتی نگران جهنمی ها هم بودن). الهه می گفت باید تلاش کنیم با دست پیدا کردن به خلقیات بهشتی ها و دور شدن از رفتارهای جهنمی، فاصله مون رو از جهنّم حفظ کنیم.
قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِی النَّارِ(ص/61) إِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ(ص/64)
میگویند: «پروردگارا! هر کس این عذاب را برای ما فراهم ساخته، عذابی مضاعف در آتش بر او بیفزا!» گفتگوهای خصمانه دوزخیان یک واقعیت است!
"بهانه گیری" و "عذر تراشی" هم از ویژگیهای دیگر اونهاست (که بعضیهاش در ما هم عادت شده):
إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیرًا(النساء/97)
کسانی که فرشتگان، روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالی بودید؟» گفتند: «ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم.» آنها [= فرشتگان] گفتند: «مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدی دارند.
یه خصوصیت دیگه مجرمین، "دیگران رو فدا کردن" و جلو انداختن بقیه در شرایط نامطلوبه:
یبَصَّرُونَهُمْ یوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ(المعارج/11)
آنها را نشانشان میدهند، چنان است که گنهکار دوست میدارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند.
در مقابل، از خصوصیات فرد و جامعه ی بهشتی، رعایت قوانین خدا و پایبندی به عهد و قراردادهاست تا جاییکه حتی برای کمک به مسلمان ها، نمیشه زیر قولی زد که با دشمنان اونها داریم و حق نقض پیمان نداریم:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایتِهِمْ مِنْ شَیءٍ حَتَّى یهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیکُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَینَکُمْ وَبَینَهُمْ مِیثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ(الأنفال/72)
کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یاری نمودند، آنها یاران یکدیگرند؛ و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند، هیچ گونه ولایت [= دوستی و تعهدی] در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند! و اگر در (حفظ) دین از شما یاری طلبند، بر شماست که آنها را یاری کنید، جز بر ضد گروهی که میان شما و آنها، پیمان است؛ و خداوند به آنچه عمل میکنید، بیناست!
ملیحه می گفت همه ی ما امکانات لازم برای تعالی و بهشتی شدن رو داریم ولی اگه ازشون استفاده نکنیم (کفران نعمت)، وجودمون آتش به پا می کنه! همه قلب داریم ولی قصد فهمیدن نه، چشم داریم ولی اراده ی دیدن نداریم... دیگه با خودمونه که انتخاب کنیم:
مَنْ یهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَمَنْ یضْلِلْ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ(الأعراف/178) وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْینٌ لَا یبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ(الأعراف/179) وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیجْزَوْنَ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ(الأعراف/180)
هر که را خدا هدایت کند، او هدایت یافته است و هر که را گمراه کند، هم آنان زیانکارند. همانا بسیارى از جنیان و آدمیان را [گویى] براى دوزخ آفریدهایم، [چرا که] دلهایى دارند که با آن فهم نمىکنند و چشمهایى دارند که با آن نمىبینند، و گوشهایى دارند که با آن نمىشنوند. آنها چون چهارپایانند بلکه گمراهترند، و آنان غافلانند. و زیباترین نامها به خداوند تعلق دارد، پس او را بدانها بخوانید، و کسانى را که در نامهاى او بىراهه مىروند واگذارید که به زودى به سزاى آنچه مىکردند خواهند رسید.
آیاتی از قرآن نقل قول هایی از جهنمی ها ارائه می کنه که نشون میده جهنم باعث افزایش درک و رشد اونها شده. انگار بعضی از ما فقط با دیدن تجربه های سخت به چشم خودمون، به یقین می رسیم:
وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ(السجده/12)
و اگر ببینی مجرمان را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده، میگویند: «پروردگارا! آنچه وعده کرده بودی دیدیم و شنیدیم؛ ما را بازگردان تا کار شایستهای انجام دهیم؛ ما یقین داریم!»
نکته ی مهم دیگه اینه که خدا حتی در تنبیه هم قصدش کمک به ارتقای ما هست، نه حال گیری! در سیستم های تربیتی الهی، توجه به این نکته لازمه که تنبیه های ما هم نباید "رو کم کنی" و "دل خنک" شدن، "تا بفهمی با کی طرفی" و "من میفهمم تو نمیفهمی" و ... باشه. مثل همیشه یادمون باشه قضاوت در مورد بنده های خدا و خودبرتربینی ممنوعه.
زهرا می گفت از اونجایی که شرایط قیامت و جهنم و ... شرایط خاص و اضطراب آوری معرفی شده، باید روی ملکات وجودمون کار کنیم. مثلاً ممکنه من در شرایط خوب، آدم مهربون و مودبی باشم ولی مهم اینه که وقتی عصبانی یا دچار استرس میشم، چه حرفایی از دهنم درمیاد یا چه رفتارهایی ازم سر میزنه. سعی کنیم با تمرین، رفتارهای خوب رو در وجودمون ملکه کنیم تا در موقعیت های سخت رفتارهای جهنمی بروز ندیم (از کوزه همان برون تراود که در اوست) چون وعده های خدا حتی به اذعان جهنمی ها، به حق و به جاست:
وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَینَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ(الأعراف/44)
و بهشتیان دوزخیان را صدا میزنند که: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق یافتیم؛ آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟!» گویند بله، در این هنگام، ندادهندهای در میان آنها ندا میدهد که: «لعنت خدا بر ستمگران باد!
و اگر قبلاً از شفاعت و هدایت اولیاء خدا بهره نبرده، اصلاح نشده و شبیه اونها نشده باشیم، اون موقع خیلی دیره:
فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ(المدثر/48)
شفاعت شفاعتکنندگان به حال آنها سودی نمیبخشد.
این گونه آیات نشون میده شفاعت "پارتی بازی" نیست بلکه فرایندی تربیتی است.
در ادامه ی بحث، اهمیت فعالیت های فرهنگی مطرح شد، به عنوان مثال و الگو، امام صادق علیه السلام در شرایطی که تمام جهان اسلام درگیر جنگ های مختلف بود، خودش رو در این جنگ ها و قیام ها درگیر نکرد بلکه به اصلاح اصول فکری مسلمون ها پرداخت. حتی خیلی از مسلمانان دلسوز (!!) برای اسلام، ایشون رو ملامت می کردن. شاید شرایط فعلی ما هم بی شباهت به اون دوران نباشه!! ما هم توقع داریم امام زمانمون زودتر جنگ و اقداتمات نظامی رو جلو بندازه، درحالیکه شاید او اعتقاد دیگه ای داره و توقعش از ما هم چیز دیگریست...
سلام دوست عزیز ، خداقوت ، ممنون
یه سوال شاید تو جلسه هم مطرح شد ولی یادم نمیاد سوال این که ، تو روایات داریم که بهشت وجهنم هر کسی از این دنیا شروع می شه ، شما که زحمت کشیدی و ایات قران ر ودر این باره مرور کردی ایا ایه ای با ین مفهموم وجود داشت ؟!
سلام هاجر جان، ممنون. من مرور مجددی نداشتم، همون صحبتای جمعمونه!
اگر دقت کنی تقریباً همه ی افعال در این گونه آیات "ماضی" یا "مضارع" هستن، ولی نمیدونم چرا ما به "آینده" موکولش می کنیم. مثال:
جَهَنَّمَ یصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ(الإبراهیم/29)
جهنم است که آنها در آن وارد میشوند؛ و بد قرارگاهی است!
اگه بخوای آیاتی رو پیدا کنی که وعده ی زمانی رو در آینده میدن، فکر کنم اتفاقاً اونا در اقلیت اند!
سلام عزیز واقعا خسته نباشی جای خالیتون خیلی توی کلاس احساس میشه انشاالله هرکجا که هستین موفق و خوشحال باشید التماس دعا.
سلام مژگان عزیزم، ممنون. دعاگو هستم و محتاج دعای شما...