سلام، هفته های اخیر، روی آیات 33 تا 35 سوره فاطر تمرکز داشتیم:
جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ(فاطر/33) وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ(فاطر/34) الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لَا یمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلَا یمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ(فاطر/35)
باغهای جاویدان بهشت است که در آن وارد میشوند در حالی که با دستبندهایی از طلا و مروارید آراستهاند، و لباسشان در آنجا حریر است. آنها میگویند: «حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت؛ پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است! همان کسی که با فضل خود ما را در این سرای اقامت (جاویدان) جای داد که نه در آن رنجی به ما میرسد و نه سستی و واماندگی!
طبیعتاً عمده ی صحبتمون در مورد خصوصیات بهشت و بهشتی ها بود.
الهه و زهرا اشاره کردن قسمتی از نعمت های بهشت، تداعی کننده ی زندگی جسمانی ای شبیه این دنیاست مثل تعابیر "باغ"، "رود"، "خوراکی ها" و ... پس به نظر میرسه در زندگی جاویدان هم جسمی وجود داره، هرچند باید خیلی متفاوت از جسم دنیایی ما باشه.
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ(القمر/54)
یقینا پرهیزگاران در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند،
در برخی آیات قرآن، امثال این نعمت ها اگر فانی و همراه با "کفر" باشه، بی ارزش دونسته شده:
لَوْلَا أَنْ یکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیهَا یظْهَرُونَ(الزخرف/33) وَلِبُیوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَیهَا یتَّکِئُونَ(الزخرف/34) وَزُخْرُفًا وَإِنْ کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ(الزخرف/35)
اگر سبب نمیشد که همه مردم امت واحد شوند، ما برای کسانی که به رحمان کافر میشدند خانههایی قرار میدادیم با سقفهایی از نقره و نردبانهایی که از آن بالا روند، و برای خانههایشان درها و تختهایی قرار میدادیم که بر آن تکیه کنند؛ و انواع زیورها؛ ولی تمام اینها بهره زندگی دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است!
بنابراین ارزش "طلا" و "نقره" و ... که برای بهشتی ها گفته شده، در همراهیش با جو حاکم بر بهشته! آیاتی مثل آیه 25 سوره بقره نشون میده اهل بهشت، با طعم این نعمت ها آشنا هستن و از همین دنیا، بهشتی زندگی کردن رو شروع کرده اند:
وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(البقرة/25)
به کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام دادهاند، بشارت ده که باغهایی برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوهای از آن، به آنان داده شود، میگویند: «این همان است که قبلا به ما روزی داده شده بود» و مشابه آنها به ایشان داده می شود. و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.
هاجر مواردی رو اشاره کرد که یک زندگی بهشتی باید داشته باشه. مثل "احساس رضایت" که در آیات مختلف ازش به عنوان یکی از خصوصیات برجسته بهشتی ها نام برده شده:
فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیةٍ(الحاقة/21) فِی جَنَّةٍ عَالِیةٍ(الحاقة/22)
او در یک زندگی رضایتبخش قرار خواهد داشت. در بهشتی عالی.
الهه می گفت برخورداری از نعمت های خدا، جایی برای نارضایتی بهشتی ها باقی نمیذاره، ولی لیلا گفت ما خیلی از نعمت های خدا رو در اختیار داریم ولی همیشه هم ناراضی! بهشتی ها هم هرکدوم میدونن که درجات برتر از اونها هم وجود داره ولی از این موضوع ناراحت نیستن. به میزانی از "فضل" خدا که شامل حالشون شده (و میدونن براساس حکمت و عدالت و ... هست)، راضی اند. ملیحه می گفت هروقت ما این رضایت رو از خودمون و از خدا احساس کنیم، خیلی به بهشت نزدیک شده ایم.
لَیدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا یرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ(الحج/59)
آنان را در محلی وارد میکند که از آن خشنود خواهند بود؛ و خداوند دانا و بردبار است.
و البته این رضایت دوطرفه که در سوره ی فجر هم اشاره شده (رَاضِیةً مَرْضِیةً)، طبق آیات مختلف، بالاترین نعمته:
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ(التوبة/72)
خداوند به مردان و زنان باایمان، باغهایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و مسکنهای پاکیزهای در بهشتهای جاودان؛ و رضای خدا، برتر است؛ و پیروزی بزرگ، همین است!
در آیات مربوط به بهشت، صحبت از بستگان مثل والدین و زوج و ... زیاد اومده ولی از طرفی هم اساس ارتباطات و وابستگی ها در عالم حقیقت فرق داره:
الْأَخِلَّاءُ یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ(الزخرف/67)
دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران!
مژگان می گفت مشابه پسر نوح که اگر غیرصالح باشه، قرآن میگه دیگه پسر نوح نیست، اینجا هم شرط "صالح" بودن در استمرار روابط مطرحه:
جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیاتِهِمْ وَالْمَلَائِکَةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کُلِّ بَابٍ(الرعد/23)
باغهای جاویدان بهشتی که وارد آن میشوند؛ و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها؛ و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد میگردند.
و معیار تعیین کننده ی دیگه در پایدار موندن رابطه هم "ایمان" هست:
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیتُهُمْ بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ(الطور/21)
کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروی از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را به آنان ملحق میکنیم؛ و از عملشان چیزی نمیکاهیم؛ و هر کس در گرو اعمال خویش است!
در جستجوهای ما، آیاتی که کلمه "جنه" مفرد آمده بود، فضای متفاوت و خاص تری داشتند نسبت به آیاتی که جمع اون یعنی "جنات" آمده:
... وَاللَّهُ یدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَیبَینُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَذَکَّرُونَ(البقرة/221)
... و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مینماید، و آیات خویش را برای مردم روشن میسازد؛ شاید متذکر شوند!
زینب می گفت "جاودانگی" ویژگی خیلی مهمی است که باعث تفاوت هر خوشی و ناخوشی در دنیا و عقبی هست. چون اینجا هرچی هم که باشه، فانی و گذراست و حیات اخروی پایدار و جاویدان خواهد بود:
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(البقرة/82)
و آنها که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند؛ و همیشه در آن خواهند ماند.
یکی دیگه از خصوصیات اساسی بهشتی ها، نزدیکی شون به خداست و در قرآن جایگاهشون "نزد خدا" بیان شده، گویا دیگه فاصله ای وجود نداره:
عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى(النجم/15)
نزد اوست " جَنَّةُ الْمَأْوَى ".
نزد پادشاهی مقتدر:
فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ(القمر/55)
در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر!
یه خصوصیت بهشت اینه که براساس خواست و اشتهای بهشتی ها، خدمات ارائه میشه. پس مهمه که علاقه و انتخاب مون چیه:
یطَافُ عَلَیهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَکْوَابٍ وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْینُ وَأَنْتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(الزخرف/71)
ظرفها و جامهای طلائی را گرداگرد آنها میگردانند؛ و در آن آنچه دلها میخواهد و چشمها از آن لذت میبرد موجود است؛ و شما همیشه در آن خواهید ماند!
پس دقت کنیم که چی از خدا توقع داریم! یه مثال رو هم خود خدا بیان می کنه از خواستن بهشت که همسر فرعون جایگاهی نزد خداوند رو طلب می کنه:
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ(التحریم/11)
و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!»
و خوبه که امثال این دعاها رو طلب کنیم چون می تونیم ارث برنده ی بهشت باشیم:
وَاجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ (الشعراء/85)
و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!
اگر یک بار دیگه به آیات سوره ی فاطر (که مورد اصلی بحث ما بودن) دقت کنیم، می بینیم بهشنی ها ار اینکه دیگه "حزن" و اندوهی ندارند، خوشحالن:
جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ(فاطر/33) وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ(فاطر/34) الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لَا یمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلَا یمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ(فاطر/35)
باغهای جاویدان بهشت است که در آن وارد میشوند در حالی که با دستبندهایی از طلا و مروارید آراستهاند، و لباسشان در آنجا حریر است! آنها میگویند: «حمد برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت؛ پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است! همان کسی که با فضل خود ما را در این سرای اقامت جای داد که نه در آن رنجی به ما میرسد و نه سستی و واماندگی!
ملیحه می گفت غصه ی آنچه گذشته و نگرانی از آنچه پیش خواهد آمد، چنان ما رو مشغول می کنه و انرژی هامون رو هدر میده که دیگه نعمت هایی که الآن ازش بهره مند هستیم نمی بینیم. بنابراین فرصت ها رو از دست میدیم. لیلا گفت اگر خدا رو درست بشناسیم و بهش اعتماد کامل داشته باشیم، دیگه اصلاً جایی برای این نگرانی ها باقی نمی مونه و ما فقط مشغول انجام وظایف مون میشیم و این فقط مختص مسلمون ها نیست بلکه "ایمان" و باور حقیقی، ایجادش می کنه:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ(البقرة/62)
کسانی که ایمان آوردهاند، و کسانی که به آئین یهود گرویدند و نصاری و صابئان [= پیروان یحیی] هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچگونه ترس و اندوهی برای آنها نیست.
همه ی آیات قرآن که "حزن" در اونها اومده (حدود 40 آیه)، از محزون بودن نهی می کنه و میگه اندوه چه برای خودتون و چه به بهانه ی دیگران، مفید نیست. از طرفی، ما نه برای خودمون و نه برای دیگران مهربون تر از خدا نیستیم، پس نباید جایی که حیطه ی وظیفه ما نیست، پیش بریم:
وَلَا یحْزُنْکَ الَّذِینَ یسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ یضُرُّوا اللَّهَ شَیئًا یرِیدُ اللَّهُ أَلَّا یجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ(آل عمران/176)
کسانی که در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانی به خداوند نمیرسانند. خدا میخواهد بهرهای برای آنها در آخرت قرار ندهد. و برای آنها مجازات بزرگی است!
مژگان می گفت آدم در اثر پیش آمدهای دردناک ممکنه ناراحت بشه ولی اندوه و غصه، فقط هدر دادن انرژیه و باعث میشه حتی از انجام اقدامات لازم در جهت رشد و اصلاح هم عقب بمونیم:
وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ(آل عمران/139)
و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!
یه وقتایی هم دیگه کاری از ما برنمیاد و دیگه فقط باید بسپریم به خدا. این مواقع هم حق اندوه و نگرانی نداریم، باید باور کنیم کسی جز خدا نمی تونه موثر باشه:
وَلَا یحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ(یونس/65)
سخن آنها تو را غمگین نسازد! تمام عزت، از آن خداست؛ و او شنوا و داناست!
پس ایمان، اعتماد و تسلیم کامل در مقابل خدا، شرط دور شدنمون از حزن و اندوه هست:
بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ(البقرة/112)
آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند.
ملیحه می گفت آیه 88 سوره حجر باید تو گوشمون باشه تا چشم به داشته های دیگران نداشته باشیم و شکر نعمت های فراوانی که ازشون برخورداریم، به جا بیاریم. فقط چنین فردی میتونه پذیرش آدم ها رو داشته باشه، بتونه افراد رو جمع کنه و همه از لطف و رحمتش برخوردار بشن:
لَا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ(الحجر/88)
هرگز چشم خود را به نعمتهایی که به گروههایی از آنها دادیم، میفکن! و بخاطر آنچه آنها دارند، غمگین مباش! و بال خود را برای مؤمنین فرود آر!
در نهایت، بهشت جاییه که نه اندوه، نه سختی و نه یکنواختی آزاردهنده داره. می تونیم بهشت رو در اطرافمون ایجاد کنیم و یا اون رو در کنار آدم های بهشتی احساس کنیم، با توجه به اینکه قرآن میگه بهشت به بهشتی ها نزدیک میشه:
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیرَ بَعِیدٍ(ق/31)
بهشت به پرهیزگاران نزدیک شد، و فاصلهای از آنان ندارد!
در جمع بندی، زینب گفت شاید ما بسیاری از زوایا و خصوصیات بهشت رو نتونیم الآن درک کنیم زیرا خصوصیات زندگی جاودان، فراتر از تصورات ما هست. ولی اطمینان از این که "رضایت" و "سلامت" و ... در آن هست، برامون می تونه کافی باشه. به علاوه ی اینکه بهترین میزبان، همه ی نیازهای میهمانش رو در نظر می گیره و حتی فراتر از خواسته و تصور او، بهره مندش می کنه:
فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یعْمَلُونَ(السجده/17)
هیچ کس نمیداند چه چشم روشنی هایی برای آنها نهفته شده، این پاداش کارهائی است که انجام میدادند!
سلام عیدتون مبارک ، بسیار دل تنگ شماییم ، درباره ی غیب که بحثمون بود ، د ذهنم رسید به نفس ، قبلا هم تو این جا درباره ی کار بردی شدن مطالب صحبت شده بود ، همش برمی گرده به تربیت نفس ، رجوع کردیم به خطبه ی همام امام علی ، که نشانه های متقین رو می ده در این باره منتظر کمک شما هستم
سلام دنبال راه های تربیت نفس بودم خطبه 176نهج البلاغه رو دیدم اا((ز قرآن برای تربیت نفوس و جانهایتان درخواست پند و اندرز کنید. ))
سلام هاجر عزیز، عید شما هم مبارک. منم خیلی به یادتونم و امیدوارم همراهتون باشم!
راستش من درست متوجه منظورت نشدم ولی اگر دنبال روش های تربیتی می گردی، همونه که امام میگه یعنی روش قرآن. روش قرآن هزار بار تکرار فلان ذکر و کارهای عجیب غریب نیست بلکه در متن رندگی مون حرکت می کنه و روی مسایل خاصی تاکید داره که بعضا ما مهم نمیدونیم. مثل همون آیات مربوط به عبادالرحمن و ...
منتظر توضیحاتت هستم.
سلام ، یه چند روزی پیله کردم به نفس ، این جلسه هم جاتون خالی جلسه رو بردم به نفس ، دنبال راه های تربیتی می گشتم این خطبه ی امام دیدم ، ولی نمی دونم چرا فکر می کنم هنوز یه چی کم دارم ، برای مهار نفس ، من هنوز مشکلم با اون بینه حل نشده ،
تو حرف نداری هاجر، ینی وقتی گیر میدی دیگه تا اخر وایستادی!!! "بینه" رو خیلی خوب اومدی!!!! نفس هم چیز عجیبی نیست، همین "خود" مونه!!
تو این خطبه یکی از معیارهایی که دستمون میده و به نظر من خیلی راهگشاست، اینه:
"آنان را در بلا و سختی و آسایش و راحت، حالتی یکسان است"
و این بخاطر دل بستگی نداشتنشون به امور "فانی" هست. چون اونا که مهم نیستن و همیشه متغیر اند و بالاخره هم دیر یا زود از بین میرن، اونی هم که "باقی" است، که همیشه هست و تغییری نداره و تحت تاثیر هیچ چیز نیست.
این که اوج ادمیت ،! چی می شه که ادم تو سختی وراحتی حالتی یکی داشته باشه ؟، من احساس می کنم در قران یه سیر تربیتی هست ، مثلا من الان نباید دنبال این باشم که تو سختی وراحتی یه حالتی داشته باشم . باید یه چیزهای داشته باشم ، تا به این حالت برسم ، من می خوام به این سیر برسم ؟ این حرفم درسته یا نه ا
شاید فهم من ناقصه ولی من به این سیر و ترتیبی که میگی اعتقاد ندارم. همش با هم و موازی حرکت می کنه. این تغییر نگرش نسبت به دنیا همه چیز رو حل می کنه... دعا کن دیدمون عوض بشه و ببینیم!
سلام ، امروز این حدیث امام زمان دیدم که به بحثمون می خورد ( از خدا بترسید و تسلیم ما باشید، و امور خود را به ما واگذار کنید، چون وظیفه ما است که شما را بی نیاز و سیراب نمائیم همان طوری که ورود شما بر چشمه معرفت به وسیله ما می باشد)
این مساله رو بحث کردیم که وقتی پذیرش وبندگی باشه ، ادم در مسیر هدایت قرار می گیره ، اما سوال من اینه که ایا یه شخص با ظرفیت متوسط ، از همون ابتدا باید کار کنه که در سختی وراحتی حالت یکسانی داشته باشه ، یا نه به چیزهای دیگه ای برسه ، که این حالت براش به وجو بیاد ؟!
سلام. مثلاً چه چیزایی؟ تو قرآن چی دیدی؟ روش قرآن چی بوده؟
سلام ، مثلا داستان حضرت یوسف ، شخصیت حضرت یوسف یه باره کامل نمی شه . با حضرت موسی وخضر ، قراره موسی روند تکاملی داشته باشه
درسته، حتماً همین طوره و شکی نیست. ولی صحبت تو در مورد "روش" بود، شایدم من درست متوجه منظورت نمیشم. نهادینه کردن یک نگرش در زندگی، تمرین زیاد (شاید به مدت یک عمر) لازم داره و احتمالاً نشیب و فراز زیادی داره تا "ملکه" ی وجودمون بشه. این نگرش توحیدی، وقتی بخوایم حرف بزنیم، وقتی بخوایم تصمیمی بگیریم و خلاصه هر لحظه، در رفتار و زندگی مون تغییر ایجاد می کنه. در آغاز یادمون میره، سختمون میشه و گاهی از زیرش در میریم ولی اگر "صبر" و "استقامت" باشه، به تدریج زمانی میرسه که در هیچ حرکتی، اثری از "من" نخواهد بود و فقط معیارهای "او" تعیین کننده اند.
سلام.
دو تا موضوع که بدیهی است.
1. کسی که آب بیش از حد میریزه تو لیوان و باعث سرریز شدن آب میشه خودش مقصره و نه لیوان
2. همه انسانها با یک ظرفیت مشخص به دنیا میان
با استفاده از دو گزاره بالا و دانستن این موضوع که خدا مقصر نخواهد بود پس تنها گزاره در دریافت معنویات همان "زمان" پر شدن محتویات لیوان وجودمان است و ما تنها می توانیم در ارتباط معنویمان به پر شدن لیوان وجودمان شدت بخشیم و خوب خیلی ها این کار رو نمی کنن و وقتی با لیوان خالی از دنیا میروند نمی توانند لذت سیراب شدن را ببرند.
خضر لیوان وجودش خیلی بزرگتر از موسی بود اما موسی سریعتر توانست آن لیوان کوچکترش را پر کند که در تایید آن می شود گفت که خود را بدترین بنده معرفی می کند اما خضر هم به آن نقطه نرسید
سلام. جناب معمار میشه بپرسم بر چه اساسی این قضاوت رو درباره حضرت خضر دارید؟ اینکه لیوان خضر خالی موند یا دیرتر پر شد؟!؟! میشه روی آیه مربوطه توضیح بدین؟
حرفم دلیل نداره!
استنباط شخصی خودم بود از گزاره هایی که داشتم و واقعیتی که می دیدم.
همانطور که خیلی از رفتارهای دینی ما مستدل نیست