تو این جلسه معلم در تحلیل آیات مربوط به "غیب"، گفت ساده ترین درجه علم به غیب اینه که انسان یقین بکنه که غیر از آنچه که میدونه و می بینه، چیزهای دیگری هم وجود داره! معلم گفت همین درجه از باور کردن عالم غیب هم، بدون اینکه آدم از محتوای اون مطلع باشه، جهان بینی و نگرش و رفتار آدم رو دگرگون می کنه!
معلم می گفت طبق قرآن اولین مرحله تفکر، خوب نگاه کردن است (فانظروا...) بعد از اون، توصیف و تشریح دقیق پدیده هاست و سپس باید تحقیق کرد. به دنبال این مرحله، تازه یک محقق خوب می تونه "تحلیل" داشته باشه. ما باید یاد بگیریم این مراحل رو طی کنیم، نه اینکه فقط یه تحلیل خام و سطحی از پدیده ها بکنیم. اگر ما با آموزه های قرآن فکرمون رو سامان دهی بکنیم و درست و غلط هامون رو با اصول اون تنظیم بکنیم و مراحل بالا رو بر اساس اون اصول پیش ببریم، در نهایت به تحلیل و نتیجه گیری صحیح خواهیم رسید. البته نکته مهم و ظریفی که در مرحله تحلیل وجود داره اینه که شیطان معمولاً این جا نفوذ می کنه، همون چیزی که قرآن اشاره میکنه که راه ورود شیطان است (و اۥملی لهم...). یعنی در مرحله تفکر و تحلیل باید وسوسه ها رو کنار بذاری و توسط "تقوا"، قلب رو حفظ و وسوسه زدایی بکنی. اگر آمال و آرزو ها و در حقیقت وسوسه ها رو با کمک تقوا کنترل کنی، به تحلیل و نتیجه صحیح و بدون انحراف میرسی.
معلم می گفت همین ماده هم پتانسیل شهود عالم غیب رو داره همون طور که قرآن در توصیف صحنه عظیم قیامت میگه از قبرها برانگیخته و با همین جسم در صحنه قیامت حاضر می شوید! یعنی با همین چشم و گوش هم میتونید به غیب برسید اگر راه و روش صحیح رو پی بگیرید. معلم توصیه می کرد ارتباط خودمون رو با اولیای الهی قوی کنیم، چراکه اونها حتی در جواب سلام ما، اگر از صمیم قلب باشه، راه ها رو باز می کنن!
معلم گفت معنای خشیت که از شروط ورود به عالم غیب است (الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ 49 انبیا)، اینه که انسان خودش رو برای اون عالم کوچک ببینه. درحالیکه ما معمولاً خودمون رو خوب و مناسب میدونیم و نگران خطاها و عیب و نقص اطرافیانمون هستیم!! مثلاً منتظریم که امام زمان بیاد تا افراد فاسد و ظالم رو نابود کنه (تصورمون اینه که ما از این افراد نیستیم!). خیلی مهمه که آدم اندازه خودش رو بدونه وگرنه به اندازه خودش حرف نمیزنه و زندگی نمی کنه. (...إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالغَیْبِ... تو تنها کسانی را می توانی هشدار دهی که در نهان از پروردگارشان مىترسند و... 18 فاطر)
در پایان هم معلم گفت کسی که با تربیت الهی و منتظر بودن و ممارست در قرآن و انس گرفتن با اون، از "راسخون فی العلم" شده و عارف به عالم غیب است، به ثبات میرسه و دیگه با نوسانات این دنیا، بالا و پایین نمیشه (مثلاً چه ازش تعریف کنی و چه بزنی و بهش فحش بدی، تغییری در او ایجاد نمیشه).
همه را قبول دارم به خصوص آخری رو که چندی پیش تجربه کردم..اینقدر با خودم کلنجار رفتم که چطور بتونم الهامات شیطانی رو از الهی تشخیص بدم...آخرش فهمیدم صراط المستقیم یعنی چی...
اگر در راه خدا باشی پایدار و با استقامت به پیش میری و اگر پیرو شیطان باشی در نوسانی....
این بود که توبه کردم از اندیشه ای که آن لحظه آمده بود به ذهنم...
یه بار یه آیه رو می خوندم و درست عکسش تو ذهنم میومد...درست لحظه ای که داشتم راجع به غرانیق تحقیق می کردم...باور نمی کنید در چند لحظه بعد کلمه کردیم به نکردیم تبدیل شد...
قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى(طه۲)
همانجا بود که فهمیدم گرچه شیطان در ذهن بسیار تاثیر میذاره ولی اگر خدا بخواهد بلافاصله همه محو می شود
سلام
مطالبتون خیلی جالبه...مرتب پیگیری میکنم...میشه راجع به تقوا توضیح بدین؟ مشکل اصلی من دقیقا همینه که نمیتونم بفهمم دارم یه چیزی رو درست تحلیل میکنم یا اشتباه!یا بعضی وقتها شاید مطالب خیلی ساده رو الکی بیش از حد تحلیل میکنم تا بشه اون چیزی که دلم میخواد!
تو قرآن نگاه کردم برای متقین این صفتها ذکر شده(تا جایی که من دیدم)
وفای به عهد
تلاش در راه خدا با جان و مال
تحت ولایت خدا بودن
با خودم فکر کردم چرا حرفی از نماز و روزه و زکات نیست؟(مثل مومنین)...پس حتما متقین این دارن و آن نیز هم!
خلاصه من که باید کلی دست و پا بزنم تا اینکه تازه برسم اول خط شروع!
موفق باشید
معلم رو از دور دوسش دارم با اینکه نمیشناسمش...کاشکی معلم من هم میشد
ای بنده خدا!
تو که مثل ما بی نام و نشون نبودی...
پس شاخههای یاس و مریم فرق دارند
آری! اگر بسیار اگر کم فرق دارند
شادم تصور میکنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند
برعکس میگردم طواف خانهات را
دیوانهها آدم به آدم فرق دارند
من با یقین کافر، جهان با شک مسلمان
با این حساب اهل جهنم فرق دارند
بر من به چشم کشتة عشقت نظر کن
پروانههای مرده با هم فرق دارند